فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی - نسخه متنی

احمد سیاح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اَرَبَتْ مَعْدَتُهُ: فاسد گشت معده وى.

اَرِبَ الدَّهْرُ: سخت شد زمانه.

اَرِبَ الرَّجُل: خو گرفت و بينا شد مرد به چيزى، محتاج گشت، ساقط شد اعضاى او، بريده شد عضو او - اَرِب، ص.

اَرِبْتَ مِنْ يَدَيْكَ و مَنْ ذى يَدَيْكَ: ساقط باد دستهاى تو.

اَرِبَتْ يَدُهُ: ساقط شد دست او يا تهى دست شد و محتاج به ديگران گشت.

اَرُبَ اَرَباً و اَرابَةً، ك: عاقل شد - اَريب و اَرِب، ص.

ارَبَ عَلَيْهِمْ ايراباً: فيروزى و غلبه يافت بر آنها.

ارَبَ مُؤارَبَةً: مغلوب كرد و فريب داد.

فُلانٌ يُؤارِبُ صاحِبَهُ: فلانى فريب مى دهد رفيق خود را. مُؤارِب، ص.

اَرَّبَ تَاْريباً: استوار كرد و حد معين نمود، افزون كرد، كامل ساخت، تمام نمود چيزى را. مُؤَرَّب، ص.

اَعْطاهُ اللَّهُ عُضْواً مُؤَرَّباً: داد خدا او را عضو كامل و استوار.

تَاَرَّبَ: به تكلف و زحمت زيرك شد، سختى كرد، اباء و امتناع نمود.

تَاَرَّبْتُ فى حاجَتى: استوار و محكم و پابرجا شدم در حاجت خود.

اِسْتَاْرَبَ: مديون شد.

مُسْتَاْرَب: قرض دار، مديون.

حَبْلٌ مُسْتَاْرِبٌ: ريسمان محكم تافته شده.

اَرب: فاصله مابين دو انگشت سبابه و وسطى.

/ 5263