فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
اِرب - اراب و اَراب، ج: زيركى، مكر، زشتى، شر و بدى، عقل و فرهنگ، فرج، حاجت، عضو، وام و دين.
اَرِبَ: ماهر شد، استاد شد.
اَرَب: نيازمندى، تمنا، خواهش، پايان، سرانجام، عاقبت، مهارت، زيركى، زرنگى، استادى، تيزهوشى، چالاكى.
اِرباً اِرباً: پاره پاره، تكه تكه.
اَريب: ماهر، عاقل، خردمند، زرنگ، تيزبين، هوشمند، هنرمند، كاردان، صنعتگر باهوش.
مَاْرَب: مقصد، موضوع، آرزو، خواهش.
اُربِيان: ماهى.
اَلسُّجُودُ عَلى سَبْعَةِ ارابٍ و اَرابٍ: سجود بر هفت عضو است.
اراب: دانه ها و آبله ها كه بر اعضاء بدن ظاهر ميشود، زگيل.
اُرب: بچه هاى چهارپايان و زمان تولد آنان، زيركى.
اَرَب: عقل، حاجت.
اِربَة: زيركى، حاجت، حيله، فرج.
اُربَة: حاجت، گره يا آن گره اى كه گشاده نشود تا نگشايند، حلقه و قلاده، حلقه اَخيِه چهارپايان كه در زمين محكم كنند.
اُربان: ثمن.
اِربِيان: ملخ آبى، نوعى ماهى، نوعى سبزى (بقول مخزن نام ماهى روبيان هم آمده).
اُرَبّى: سختى و بلا.