فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی - نسخه متنی

احمد سیاح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

قِدْرٌ اَريبَةٌ: ديگ جادار و شكم فراخ.

مَاْرِب: محلى در يمن كه در آنجا نمك خيزد.

مَاْرَبَة و مَاْرُبَة و مَاْرِبَة - مَارِب، ج: حاجت.

مارَبَةٌ لا حَفاوَةٌ: سبب اختيار اين امر حاجت است نه مهربانى و شفقت.

غَيْرِ اُولِى الْاِربَةِ (آيه): غير از آنانكه به نكاح حاجت ندارند.

(اُرتَه): موئى كه بر سر آفتاب پرست باشد.

(اَرَثَ) الْقَوْمَ اَرثاً، ن و اَرَّثَ: برانگيزانيد بعضى را بر بعضى.

اَرَثَ النَّارَ و اَرَّثَ تَاْريثاً: برافروخت آتش را.

اِرث: ميراث و اصل، امر قديم موروثى، خاكستر، بقيه چيزى.

هُوَ فى اِرثِ صِدْقٍ: او در اصل راستى است.

هُوَ عَلى اِرثٍ مِنْ كَذا: او بر امر قديم موروثيست از چنين.

اُرث: خاريست.

اُرثَة - اُرَث، ج: حد فاصل ميان دو زمين، پشته سرخ، سرگين آماده براى آتش افروختن، زمين سهل و نرم، رنگى از رنگهاى گوسفند كه از نقطه هاى سياه يا سفيد آميخته باشد.

- ارَثْ، ص مذكر - اَرثاء، ص مؤنث.

اِراث: آتش، آنچه بدان آتش گيرند مانند سوخته و غيره، آتش گيره.

اَريث: آتش.

(بِئْرٌ اَرتُوازِيَّة): چاه آرتيزين.

(اَرتُوذُكِسىّ): مستقيم الراى، صائب راى.

(اَرتُودُوكْس): دست اعتقاد.

(اَرَجَ) اَرجاً، ن: برانگيخت، برانگيزانيد.

اَرَجَ الْحَقَّ بِالْباطِلِ، ض: مخلوط كرد.

اَرَجَ الطّيبَ اَرَجاً و اَريجاً و اَريجَةً، ف: دميد بوى خوش.

اَرَجَ النَّاسُ: آواز بلند كردند مردم در گريه.

/ 5263