فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی - نسخه متنی

احمد سیاح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اَرَّجَ تَاْريجاً: برانگيزانيد، دفترى ساخت كه حسابهاى ديوانى را در آن نويسند.

اَرَّجَ النَّارَ: برافروخت آتش را.

مُؤَرَّج: شير درنده.

اَرَج و اَريج و اَريجَة: بوى خوش.

اَرَجان: سعى و برانگيزاننده.

اَرَّاج و مِئْرَج: بسيار دروغگوى، برانگيزاننده.

اَوارِجَة: دفترى باشد كه حسابهاى پراكنده ديوانى را در آن نويسند.

اَرِجَ: معطر بود، بوى خوش داد.

اَريج: عطر.

(اُرجُوان): اُرجُوانى، ارغوانى، زرشكى.

(اُرجُوحَة): جنبش، نوسان.

(اُرجُوان): درختيست داراى گل قند.

(اَرَخَ) الْكِتابَ اَرخاً، ن و اَرَّخَ تَاْريخاً و ارَخَ مُؤارَخَةً: تاريخ نوشت كتابرا.

تاريخُ الشَّىْ ءِ: غايت و انتهاى آن چيز.

فُلانٌ تاريخُ قُوْمِهِ: به او منتهى ميشود شرف قوم وى.

عِلْمُ التَّاريخِ: علمى است كه شناسائى بر وقايع ازمنه گذشته باشد.

اَرَّخَ الْخِطابَ: نامه را تاريخ گذارد.

اَرَّخَ: تاريخ نوشت، واقعه نگارى كرد.

تاريخ: رويدادهاى گذشته، سرگذشت پيشينيان، تاريخ گذارى، واقعه نگارى، وقت، عصر، عهد، دوره، دوران، مبدأ تاريخ.

مُوَرِّخ: تاريخ دان، تاريخ نويس.

/ 5263