بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
اَرَّجَ تَاْريجاً: برانگيزانيد، دفترى ساخت كه حسابهاى ديوانى را در آن نويسند. اَرَّجَ النَّارَ: برافروخت آتش را. مُؤَرَّج: شير درنده. اَرَج و اَريج و اَريجَة: بوى خوش. اَرَجان: سعى و برانگيزاننده. اَرَّاج و مِئْرَج: بسيار دروغگوى، برانگيزاننده. اَوارِجَة: دفترى باشد كه حسابهاى پراكنده ديوانى را در آن نويسند. اَرِجَ: معطر بود، بوى خوش داد. اَريج: عطر. (اُرجُوان): اُرجُوانى، ارغوانى، زرشكى. (اُرجُوحَة): جنبش، نوسان. (اُرجُوان): درختيست داراى گل قند. (اَرَخَ) الْكِتابَ اَرخاً، ن و اَرَّخَ تَاْريخاً و ارَخَ مُؤارَخَةً: تاريخ نوشت كتابرا. تاريخُ الشَّىْ ءِ: غايت و انتهاى آن چيز. فُلانٌ تاريخُ قُوْمِهِ: به او منتهى ميشود شرف قوم وى. عِلْمُ التَّاريخِ: علمى است كه شناسائى بر وقايع ازمنه گذشته باشد. اَرَّخَ الْخِطابَ: نامه را تاريخ گذارد. اَرَّخَ: تاريخ نوشت، واقعه نگارى كرد. تاريخ: رويدادهاى گذشته، سرگذشت پيشينيان، تاريخ گذارى، واقعه نگارى، وقت، عصر، عهد، دوره، دوران، مبدأ تاريخ. مُوَرِّخ: تاريخ دان، تاريخ نويس.