فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی - نسخه متنی

احمد سیاح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مُؤارَخَة: تاريخ گذاردن.

مُؤَرَّخ: تاريخ دار، با تاريخ.

اَرخ و اِرخ - اُرُوخ، ج: گاو نر.

اَرخَة: ماده گاو وحشى.

اِراخ: گاو وحشى.

اُرخىّ: گاو نر جوان.

اُرخِيَّة: بچه بز كوهى.

(اِردَب): پيمانه مصرى جهت حبوبات، 1/98 هكتوليتر است.

(اَردِشير(: شير خشمناك )لقب يكى از پادشاهان سابق ايران).

(اِردَخِل(: پر گوشت و فربه )در ردخل مذكور).

(اَردُواز): تخته سنگى.

(اَرَزَ) اَرزاً و اُرُوزاً، ض ك ف: منقبض گرديد و گرفته شد از بخل، مجتمع شد، ثابت گرديد.

اِنَّ فُلاناً سُئِلَ اَرَزَ وَ اِذا دُعِىَ اهْتَزَّ: فلانى وقتى كه چيزى از او خواهند، گرفته ميگردد و زمانى كه او را براى طعام خوانند خوشحال ميشود.

- ارِز و اَروُز، ص.

اَرَزَتِ الْحَيَّةُ، ض: پناه گرفت مار به سوراخ خود، برگرديد بسوى آن، ثابت ماند.

اَرَزَتِ اللَّيْلَةُ: سرد شد شب.

اَرزُ الْكَلامِ: پيوستگى و درستى كلام.

اَرَّزَ الْوَتَدَ تَاْريزاً: ثابت گردانيد ميخ را.

اَرز و اُرز: درخت صنوبر يا عرعر به شكل.

اَرَزَة: درخت ارزن.

/ 5263