بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
اَرض: خشكى، زمين. اَرضُ النَّعْلِ: كف كفش. اَرضُ الْمُقَدَّسَةِ: سرزمين مقدس، بيت المقدس. اِبْنُ الْاَرضِ: زرخريد. تَحْتُ الْاَرضِ: زير زمين. اَرضىّ: كنگر فرنگى. اَرضىّ و اَرضِيَّة: كف زمين، انباردارى، زمينه، قسمت عقب عكس. اِبْنُ الْاَرضِ: گياهى مانند مو كه آن را مى خورند، مسافر. لا اَرضَ لَكَ: (كلمه ذم) نيست مادرى براى تو. اُرضَة و اِرضَة و اِرَضَة: گياه بسيار. اَرَضَة: كِرم چوب خوار آن را ديوچه و موريانه خوانند. هُوَ اكِلٌ مِنْ اَرَضَةٍ: او خورنده تر از موريانه است. هُوَ اَصنَعُ مِنْ اَرَضَةٍ: او سازنده تر از موريانه است. مَاْرُوض: گرفتار به مرض زكام، كسى كه ديوانگى و جنون دارد، جنباننده سر و بدن خود را بدون قصد، چوبى كه آن را ديوچه خورده باشد. اِراض: پهن و فراخ، بساط ضخيم از پشم گوسفند يا پشم شتر. رَجُلٌ اَريضٌ: مرد متواضع سزاوار خير. عَريضٌ اَريضٌ: (اتباع) پهناور. اَريض: فربه. وَ الْاَرضَ وَضَعَها لِلْاَنامِ (آيه): زمين را براى مخلوقات قرار داد. (بعضى تفاسير مخصوص انسان و جن گفته اند). (اَرِط): رنگيست مانند اَرطى. اَرطى - اَرطِيات و اَراطى و اَراط، ج: درختيست شكوفه آن مانند شكوفه بيد و برگش پهن و ميوه آن تلخ و مانند عنّابست. ارَطَتِ الْاَرضُ: برآورد زمين درخت اَرطى را.