فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
اَبَرَ اْلقَوْمَ: هلاك گردانيد قوم را.
اَبِرَ، ف: نيك شد.
اَبَّرَ النَّخْلَ تَاْبيراً: گرد نرى داد و اصلاح كرد درخت خرما را.
نَخْلٌ مُؤَبَّرَةٌ: شاخه و شكوفه خرمائيست اصلاح شده.
اِئْتَبَرَهُ: خواست ازاو گرد نرى و اصلاح درخت خرما را - مُؤْتَبِر، ص.
اِئْتَبَرَ الْبِئْرَ: كند چاه را.
تَاَبَّرَالنَّخْلُ: پذيرفت شكوفه و شاخه خرما اِبار را يعنى اصلاح را.
اِبْرَة - اِبَر و اِبار، ج: سوزن آهنى، استخوان پى پاشنه و طرف باريك ذراع دست، تيزى و تندى پاشنه يا طرف آرنج دست بسوى انگشتان، سخن چينى، درختى است مانند درخت انجير، نيش كژدم.
اِبرَة - اَبَرات و اَبِر، ج: نهال درخت مُقل.
اَبَرَ: رسوا كرد، بدنام كرد، تهمت زد، بد گوئى كرد.
اِبْرَة: ميل بافندگى، نوك سر تيز سوزن، عضو مذكر گياه پرچم، علف خرس، شمعدانى معطر، گل پنجه على، شوكران، قطب نما، آهن ربا، سوزن قلاب دوزى.
اَبَّار: سوزن فروش و سازنده آن.
اِبْرىّ: سوزن فروش، كيك.
اَشْيافُ الْاَبَّارِ: داروئيست براى چشم.
مَاْبُور: شاخه و شكوفه خرما گرد نرى و اصلاح شده.