فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی - نسخه متنی

احمد سیاح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اَرُومَة و اُرُومَة - اَرُوم، ج: بيخ درخت و غير آن.

اُرُوم: قبور عاد.

اُرُومُ الرَّاْسِ: طرفهاى سر.

اِرَمىّ و اَرَمَىّ و اَيَرمىّ و يَرَمىّ: عَلَم و نشان كه در بيابان به جهت راه برپا كنند يا خاص به نشان عاد.

ما بِهِ اَرِمِىٌّ و اَرَمَىٌّ و اَيَرمِىٌّ و يَرَمِىٌّ: نيست در آن كسى و نه اثرى و نه نشانى.

اَرضٌ مَاْرُومَةٌ و اَرماءٌ: زمينى كه در آن نه بيخ و نه شاخ درخت است.

جاريَةٌ مَاْرُومَةٌ: دختر خردسال نيكوخلقت.

اَرضٌ اَرِمَةٌ: زمينى كه در آن گياهى نرويد.

اِرَمَ ذاتِ الْعِمادِ (آيه): بناهاى استوار قوم عاد.

حَرَّقَ الْاُرَّمَ: دندان قُرچه كرد، بهم فشرد دندان را.

اَرمَة: علامت، نشان.

اَرُومَة: بيخ، ريشه، بن، اصل، تبار، نژاد، مايه.

(اَرَنَهُ) اَرناً، ن: بدندان گزيد او را.

اَرِنَ اَرَناً و اَريناً و اِراناً، ف: شادمان شد.

اَرِن و اَرُون، ص.

ارَنَ الثَّوْرُ الْبَقَرَةَ مُؤارَنَةً و اِراناً: طلب كرد گاو نر ماده را.

ارَنَهُ: مفاخرت نمود با او.

اَرنَة: پنيرتر، دانه اى كه شير را پنير مى كند، سراب.

اُرنَةُ الْحِرباءِ: جائى كه حرباء در ميان چوب و درخت خود را مى آويزد (و حربا حيوانى است مانند سوسمار و آن را به فارسى كربسه و آفتاب پرست گويند).

اِران - اُرُن، ح: تخت مرده يا تابوت آن، شمشير، جاى وحوش و موضعيست كه نسبت داده ميشود به آن گاوان.




/ 5263