بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
اَرُومَة و اُرُومَة - اَرُوم، ج: بيخ درخت و غير آن. اُرُوم: قبور عاد. اُرُومُ الرَّاْسِ: طرفهاى سر. اِرَمىّ و اَرَمَىّ و اَيَرمىّ و يَرَمىّ: عَلَم و نشان كه در بيابان به جهت راه برپا كنند يا خاص به نشان عاد. ما بِهِ اَرِمِىٌّ و اَرَمَىٌّ و اَيَرمِىٌّ و يَرَمِىٌّ: نيست در آن كسى و نه اثرى و نه نشانى. اَرضٌ مَاْرُومَةٌ و اَرماءٌ: زمينى كه در آن نه بيخ و نه شاخ درخت است. جاريَةٌ مَاْرُومَةٌ: دختر خردسال نيكوخلقت. اَرضٌ اَرِمَةٌ: زمينى كه در آن گياهى نرويد. اِرَمَ ذاتِ الْعِمادِ (آيه): بناهاى استوار قوم عاد. حَرَّقَ الْاُرَّمَ: دندان قُرچه كرد، بهم فشرد دندان را. اَرمَة: علامت، نشان. اَرُومَة: بيخ، ريشه، بن، اصل، تبار، نژاد، مايه. (اَرَنَهُ) اَرناً، ن: بدندان گزيد او را. اَرِنَ اَرَناً و اَريناً و اِراناً، ف: شادمان شد. اَرِن و اَرُون، ص. ارَنَ الثَّوْرُ الْبَقَرَةَ مُؤارَنَةً و اِراناً: طلب كرد گاو نر ماده را. ارَنَهُ: مفاخرت نمود با او. اَرنَة: پنيرتر، دانه اى كه شير را پنير مى كند، سراب. اُرنَةُ الْحِرباءِ: جائى كه حرباء در ميان چوب و درخت خود را مى آويزد (و حربا حيوانى است مانند سوسمار و آن را به فارسى كربسه و آفتاب پرست گويند). اِران - اُرُن، ح: تخت مرده يا تابوت آن، شمشير، جاى وحوش و موضعيست كه نسبت داده ميشود به آن گاوان.