فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی - نسخه متنی

احمد سیاح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اَزَز: پرى مجلس و تنگى آن، مجلس پر و كثيرالازدحام، جماعت بسيار، حسابيست از گردش ماه و آن زيادتى ايام است كه ميان ماهها و سالها قرار دهند نظير كبيسه و خمسه مسترقه.

اَزيز: سردى، سرد، شدت رفتن، صداى رعد، آواز جوش ديگ.

اَزّ: طپيدن و جستن رگ، درديست در زخم، دُمَل، جماع، سخت دوشيدن ماده شتر، آب ريختن و جوشانيدن، برانگيختن و تحريص كردن.

اِنَّا اَرسَلْنَا الشَّياطينَ عَلَى الْكافِرينَ تَؤُزُّهُمْ اَزّاً (آيه): ما فرستاديم شياطين را بر كافران كه برانگيزانند ايشان را بر گناه.

(اَزَاَ) الْغَنَمَ، م: سير چرانيد گوسفندان را.

اَزَاَ عَنِ الْحاجَةِ: بد دل شد و بازماند از حاجت.

(اَزَبَ) الْماءُ اَزْباً، ض: جارى شد آب.

تَاَزَّبُوا الْمالَ بَيْنَهُمْ: قسمت كردند مال را ميان خود.

اَزِبَتِ الْاِبِلُ اَزَباً، ف: نشخوار نكرد شتر.

اَزِبَ الشَّىْ ءُ، ف: سخت شد اين چيز.

اِزْب: مرد كوتاه و ضخيم، زيرك و لئيم، زشت روى و لاغر، باريك مفاصل كه شكم و پائين او فربه شود و استخوانش باريك ماند.

اَزِب و اَزيب: طويل و دراز.

اِبِلٌ اَزِبَةٌ: شتر لاغر.

اَزْبَة: شدت و قحط.

مِئْزاب - مَازِب، ج: ناودان.

(اَزَجَ) عَنّى اَزْجاً، ن: كاهلى و كندى كرد وقتى كه كمك خواستم از او.

اَزِجَ اُزُوجاً، ف ن: بشتافت، سرعت كرد.

اَزَّجَهُ تَاْزيجاً: بنا نمود و دراز گردانيد آن را.

اَزَج - ازُج و ازاج و ازِجَة، ج: نوعى از عمارت و بناهاى طولانى و دراز است.

/ 5263