فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی - نسخه متنی

احمد سیاح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اَزِج: تبختركننده.

(اَزَحَ) اُزُوحاً، ض: سخت بهم دركشيده شد و درنگ كرد و پس ماند.

اَزَحَتِ الْقَدَمُ: لغزيد پاى.

اَزَحَ الْعِرقُ: جنبيد و جست رگ.

تَاَزَّحَ تَاَزُّحاً: درنگى كرد و بازايستاد از كارى و پس ماند.

اَزُوح: سركش و تخلف كننده از اخلاق نيكو، اسبى كه مى ايستد و نمى رود.

(اَزْخ(: گاو نر وحشى )لغتى است در اَرَخَ)

(اَزاذ): نوعى از خرما.

(آزَرَهُ) مُؤازَرَةً: معاونت كردن با هم، مساوات، برابر و مقابل شدن، قوت دادن بعض زراعت بعض ديگر را، پيچيدن كِشت.

تَاَزَّرَ بِالْاِزارِ و اِئْتَزَرَ: پوشيد اِزار را.

تَاَزَّرَ النَّبْتُ: دراز شد گياه و قوى گرديد.

تَاْزير: اِزار پوشانيدن، قوى ساختن.

نَصرٌ مُؤَزَّرٌ: اعانت كافى و بسيار.

نَعْجَةٌ مُؤَزَّرَة: ماده ميش كه پاهايش سياه باشد.

اَزْر: احاطه، قوت، ضعف، اعانت، پشت، محكمى، نيرو.

اُشْدُدْ بِهِ اَزْرى (آيه): محكم گردان به او پشت مرا.

فَازَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ (آيه): پس نيرو داد تا سخت شد.

اُزْر: جاى بستن اِزار.

اِزْر: اصل، چادر.

اِزْرَة: هيئت اِزارپوشى.

/ 5263