فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
اِزار و اِزارَة: چادر، شلوار.
ازِرَة و اُزُر و اُزْر، ج: هر چيز كه بپوشاند تو را، پرهيزگارى، زن، ميش ماده، نفس و ذات.
اَلْعَظِمَةُ اِزارى وَ الْكِبْرِياءُ رِدائى: (كلام حق) بزرگى ذات من است و تكبر پوشش من.
اِزار اِزار: كلمه اى كه بدان ميش را خوانند.
اَزَّرَ: پوشاند، پنهان كرد، پيچيد.
آزَرَ: كمك كرد، همراهى كرد، يارى كرد.
اِئْتَزَرَ، تَاَزَّرَ: خود را پيچيد، احرام بست، با پارچه بلند خود را پوشانيد.
شَدَّ الْاِزارُ: باو كمك كرد، همراهى كرد، پشتيبانى كرد.
اِزارَة: ديوار.
مُؤازَرَة: كمك، همراهى، يارى، ياورى، پشتيبانى، مدد.
مِئْزَر - مَازِر، ج: چادر، پيش گير، لُنگ، پيش بند، روپوش.
فَرَسٌ آزَرٌ: اسبى كه هر دو رانش سفيد و پايهايش سياه يا به رنگ ديگر باشد.
فُلانٌ اَزَّرَ حيطانَ الدَّارِ: پائين ديوارهاى خانه را كاه گل كرد و مستحكم گردانيد.
آزَر: عموى ابراهيم خليل الرحمن.
(اَزيزُ) الطَّائِراتِ: غرش هواپيما، صداى غليان، صداى جستن آب.
(اَزِفَ) التَّرَحُلُ اَزَفاً و اُزُوفاً، ف: نزديك رسيد وقت كوچ.
اَزِفَتِ الْازِفَةُ (آيه(: نزديك شونده نزديك شد، )مراد روز قيامت است).
اَزِفَ الرَّجُلُ: بشتافت مرد.
ازِف، ص: شتابنده و مستعجل.
اَزِفَ الشَّىْ ءُ: قليل و كم گشت اين چيز.
اَزُفَ الْجُرحُ، ف ض ك: مُندمل شدجراحت و بهبودى يافت.
ازَفَنى ايزافاً: شتابانيد مرا.