فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی - نسخه متنی

احمد سیاح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

(اَزَمَ) اَزْماً و اُزُوماً، ض: سخت گزيد به تمام دهن.

ازِم و اَزُوم، ص.

اَزَمَ الْفَرَسُ عَلى فاسِ اللِّجامِ: بگرفت اسب لگام يا دهانه را بدندان.

اَزَمَ الْعامُ، ض يا ف: سخت شد قحطى آن سال.

اَزَمَ عَلَيْنَا الدَّهْرُ، ض ف: سخت شد بر ما روزگار و كم گرديد خير آن.

اَزَمَ الْقَوْمَ اَزْماً، ض: از بيخ بركند قوم را.

اَزَمَ بِصاحِبِهِ و بِالْمَكانِ: لازم گرفت رفيق خود و آنجا را.

اَزَمَ الْحَبْلَ وَ غَيْرَهُ: سخت تافت ريسمان و غير آن را.

اَزَمَ عَلَيْهِ: مداومت كرد بر آن.

اَزَمَ لِضَيْعَتِهِ: نگاهبانى كرد آن را.

اَزَمَ الرَّجُلُ: امساك نمود از خوراك.

اَزَمَ الْبابَ: بند كرد دَر را.

اَزِمَ الشَّىْ ءُ اَزَماً، ف ض: درهم كشيده شد اين چيز.

اَزِمَ بِالشَّىْ ءِ: ملازم آن شد.

اَزِمَ بى عَلى فُلانٍ: دردناك شد.

مُتَاَزِّم: آنكه او را سختى سال رسيده باشد.

تَاَزَّمَ الْقَوْمُ دارَهُمْ: اقامت كردند در خانه هاى خود.

/ 5263