فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی - نسخه متنی

احمد سیاح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

لَسْتُ بِمَاْبُورٍ فى دينى (قول امير »ع«): نيستم من طعن و تهمت كرده شده در دين و اسلام خود.

مِئْبَر - مَابِر ج: سخن چينى و فساد انداختن ميان دوكس، سوزن دان، ريگ نرم و تُنُك، نهال مقل، چيزى كه به آن گَرد دهند درخت خرما را.

مُسْتَابَر: آلت مادگى گل.

وَ ما اُبَرِّئُ نَفْسى (آيه): من خود را مبرا نمى كنم.

(أبْراميس): ماهى سيم.

(اِبْراهيم(: جد اول رسول الله )ص) پيامبر اولوالعزم.

وَ اتَّبِعْ مِلَّةَ اِبْراهيمَ حَنيفاً (آيه): متابعت كن آئين ابراهيم را.

(اَبْرَدَ): گماشت، با پست فرستاد.

ذَهَبٌ (اِبْريزٌ) واِبْريزى: طلاى خالص.

(اِبْريسَم( و اِبْريسِم )معرب ابريشم(: حرير ) در قرآن ابريشم به لغت حرير آمده و لِباسُهُمْ فيها حَريرٌ).

(اِبْريق) - اَباريق ج: ظرفى است داراى دسته و لوله و دهانه به شكل.

(اِبْريل): ماه چهارم ميلادى آوريل است.

(اَوَّل): روز دروغگوئى در اول ماه آوريل.

(اَبَزَ) الظَّبْىُ اَبْزاً و اُبوُزاً و اَبَزى، ض: برجست آهو در دويدن يا بدويد و به اطراف رو نگردانيد.

ظَبْىٌ و ظَبْيَةٌ اَبِزٌ و اَبَّازٌ و اَبُوزٌ ص.

اَبَزَالْاِنْسانُ: بيا سود آدمى در دويدن و بعد از آن دويد و ناگهان بمرد.

اَبَزَ بِصاحِبِهِ: سركشى به يار خود نمود.

نَجيبَةٌ اَبُوزٌ: ماده شتر و زن برگزيده اى كه صبر و تحمل عجيبى كند.

(اِبْزيم) و اِبْزام - اَبازيم ج: حلقه و زبانه سر كمربند و مانند آن.

اَبَزى: سينه قوزى.

(اَبْزَنْ( و اُبْزَن و اِبْزَن )معرب آب زن): حوضى كه در آن شستشو كنند و گاهى از مس باشد.

اِبْزين - اَبازين ج: زبانه سر كمربند.

(اِبْزيسَم): قزن قفلى، گيره، سگك.

/ 5263