بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
اِزاء: مقابل و برابر، سبب زندگانى و فراخى و افزونى آن، چيزيكه بر دهانه راه آب گذارند تا آب بيرون نرود، محل ريختن آب در حوض، اقران و دوستان. اِزاءُ الْحَربِ: مقيم در جنگ. اِزاءُ الْمالِ: نگهبان شتران. ناقَةٌ اَزِيَّةٌ: ماده شترى كه بجز در ازاء حوض آب نخورد. يَوْمٌ ازٍ: روز بسيار گرم. (اَسَّ) الشَّاة اَسّاً، ن: زجر كرد گوسفند را بلفظ اَسْ اَسْ. اَسَّ الدَّارَ: بنا و پايه نهاد خانه را. اَسَّ فُلاناً: بخشم آورد فلان را. اَسَّتِ النَّحلُ: پليدى انداخت زنبور شهد. اَسّ و اُسّ و اِسّ - اِساس، ج: بنياد و پايه، اصل، هميشگى، اول زمانه. تَاْسيس: بنياد و پايه نهادن، در قافيه الف تاسيس گويند آن الف را كه ميان او و ميان حرف رَوى يك حرف متحرك باشد مانند الف كواكب و ناصب و در علم معانى آوردن كلمه اى كه افاده معنى تازه كند غير معنى اول و ضد آن تأكيد باشد گويند (التاسيس اولى من التاكيد). اُسّ: باقيمانده خاكستر در آتش دان، دل انسان به جهت اينكه در رحم اول متكون مى شود، نشان هر چيز. خُذْاُسَّ الطَّريقِ: بگير راه را وقتى كه شناخته مى شود به نشان پاى راه رفتگان و سرگين روندگان و در وقتيكه راه واضح و روشن باشد مى گويند (خُذْ شِركَ الطَّريقِ). اَسيس: عوض، اصل هر چيز. اَسْ اَسْ: كلمه اى است كه گوسفندان را به آن زجر كنند. اَساس - اُسُس، ج: بنياد و پايه بنا. اَسَّاس: نمام. كانَ ذلِكَ عَلى اُسِّ الدَّهْرِ: بود او بر هميشگى روزگار و اول زمانه. اَسَّسَ الْبِناءَ: شالوده ساختمان را ريخت، پى ريزى كرد، بنا نهاد. اَسَّسَ: كار گذاشت، برپا كرد، تأسيس كرد، برقرار كرد، دائر كرد. اُس: توان، (در رياضيات).