فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
اُساوَة: معالجه و مداوا.
اَسْوان: اندوهگين.
اِسْوَة، اُسْوَة: نمونه، سرمشق، مثال، عبرت، مقتدا.
لَقَدْ كانَ لَكُم فى رَسُولِ اللَّهِ اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ (آيه): رسول الله در اعمال و اقوال براى شما مقتداى خوبيست.
اُسْوَة: آنچه بدان تأسّى جويند.
اُسْوَةٌ بِنَفْسى: درست مثل خودم.
اَسا، اَسَّا: تسليت داد، دل دارى داد، سرسلامتى داد، مرهم گذارد، درمان كرد.
اسى: كمك كرد، همراهى كرد، يارى كرد.
(اَسيتُ) عَلَيْهِ وَ لَهُ اَسىً، ف: اندوهگين شدم بر وى.
رَجُلٌ اسٍ وَ اَسْيانٌ و اِمْرَاَةٌ اسِيَةٌ و اَسْيانَةٌ - اَسْيانُون و اَسْيانات و اَسايا و اَسايُون و اَسْيِيات، ج: اندوهگين و غمناك.
اَسَيْتُ لَهُ مِنَ اللَّحْمِ، ض: گذاشتم براى او گوشت را (و اين مخصوص به گوشت است).
اسِيَة - اَواسى، ج: بناى استوار، ستون، زن ختنه كننده زنان، نام زن فرعون.
اسىّ: بقيه از خانه و متاع و اسباب و اسقاط آن.
تَاْسِيَة، مُؤاساة: دلدارى، تسليت، دلجوئى.
مَأْساة: فاجعه، نمايش غم انگيز.
مُؤْسٍ: حزن انگيز، مصيبت آميز.
اَسىً: حزن، غم و غصه، اندوه، مصيبت، سوگوارى.
فَلا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرينَ (آيه): بر قوم كافر غصه مخور.
لِكَيْلا تَاْسَوْا عَلى مافاتَكُمْ (آيه): بر آنچه از شما فوت شده افسوس و اندوه مخوريد.
آسِيا: قاره آسيا يكى از پنج قاره كره زمين.
اَسْيَوىّ: آسيائى.
(اَشَّ) اَشاشاً و اَشاشَةً، ض ن: شاد شد و نشاط نمود.