فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی - نسخه متنی

احمد سیاح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اَشَّ بِالشَّاةِ: زجر كرد آن گوسفند را.

اَشّ: نان خشك.

وَ اَلْحِقِ الْحَشَّ بِالْاَشِّ: به رسان اين چيز را به آن چيز (لغتى است در سين).

اَشاش و اَشاشَة: شادى و نشاط.

(اَشاء) - اَشائَة واحد: درخت كوچك خرما.

(اَشَبَ) الْقَوْمَ اَشْباً، ض: درآميخت بعض آن گروه را ببعض.

اَشَبَ فُلاناً اَشْباً، ض ن: عيب كرد او را و ملامت نمود.

اَشِبَ الشَّجَرُ اَشَباً، ف وَ تَاَشَّبَ: درهم پيچيد درختان.

اَشِب، ص.

عَدَدٌ اَشِبٌ وَ بَلَدَةٌ اَشِبَةٌ: عدد بسيار و شهر با درختان درهم پيچيده بسيار.

اَشَّبْتُ الشَّجَرَ تَاْشيباً: درهم پيچيده ساختم درختان را.

تَاْشيب: برانگيختن.

اِئْتَشَبَ الْقَوْمُ و تَاَشَّبَ: بهم درآميختند و مجتمع گشتند.

مُؤْتَشِب، ص.

مُؤْتَشَب: كسى كه در نسبش خالص نباشد.

تَاَشَّبَ اِلَيْهِ: منضم شد بسوى او.

اَشَب: نخلستان بهم پيچيده.

اُشْبَة: گرگ (علم جنس).

اُشابَة - اَشائِب، ج: مردم بهم درآميخته از هر جنس، مال كسب شده مخلوط بحرام.

اَشَبانى: بسيار سرخ.

اَشْبَليطَة: سردوشى.

/ 5263