فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی - نسخه متنی

احمد سیاح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اشُورىّ: آسورى، طايفه ايست از بقاياى آن.

اَشِر: متكبر، طاغى، خودپسند.

بَلْ هُوَ كَذَّابٌ اَشِرٌ: بلكه او دروغگوى متكبر است.

مِئْشار - مَاشير، ج: ارّه، گرهى است كه در سر دُم ملخ است.

مِئْشير: (مذكر و مؤنث يكسانست) صاحب نشاط.

(اِشْفى) - اَشافى، ج: درفش كفش دوزان.

(اُشَّق) و وُشَّق: صمغ گياهى است مانند خيار.

(اَشَل): اندازه اى است مانند ذرع كه در بصره رائج بوده.

اُشُول: ريسمانها است كه به آن اندازه مى زنند.

(اَشِمَ( بى عَلى فُلانٍ، ف: دردناك شد )لغتى است در ازم).

(تَاَشَّنَ) الرَّجُلُ: شست دست را به گياه اُشنان.

اُشْنَة: گياهى است سفيد خوشبوى كه مى پيچد بر درخت بلوط و صنوبر و غير آن و او را دواله خوانند.

اُشْنان و اِشْنان: گياهى است بى برگ، آن را غاسول نامند.

(اَشَى) الْكَلامَ اَشْياً، ض: بافت سخن را و بياراست به دروغ.

اَشِىَ اِلَيْهِ اَشْياً، ف: مضطر شد به او.

/ 5263