فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی - نسخه متنی

احمد سیاح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اَصر و اِصر و اُصر: پيمان و عهد، بار گناه.

اِصر - اصار، ج: آنچه مايل گرداند تو را به چيزى، قسم كه به طلاق يا آزادى بنده يا به نذر خورده شود.

اِصران، ج: سوراخ گوش.

اَصير: موهاى بهم پيچيده، مژه پرمو و دراز.

اصِرَة - اَواصِر، ج: قرابت و نزديكى، احسان، زهدان (رَحِم)، ريسمان كوتاه كه دامن خيمه را به آن بندند.

اَصر: سنگين، بى حركت، گناه، پيمان.

ما تَاْصِرُنى عَلى فُلانٍ اصِرَةٌ: مائل نمى گرداند مرا بطرف او قرابتى و نه احسانى.

اَيْصَر - اَياصِر، ج: ريسمان كوتاه كه بدان دامن خيمه بندند.

عَلى ذلِكُمْ اِصرى (آيه): بر آن پيمان گرفتيد.

مَاْصِر و مَاْصَر - مَاصِر، ج: زندان.

اصِرَة: بند، قيد، رشته، زنجير.

اَواصِرُ الصَّداقَةِ: قيود دوستى، رشته هاى محبت.

مَاْصِر، مَاْصِرَة: راهدار خانه گمرك.

مُؤاصِر: همسايه.

اِئْتَصَرَ الْقَوْمُ اِئْتِصاراً: بسيار شد عدد گروه.

اِئْتَصَرَ النَّبْتُ: دراز و بسيار گرديد گياه.





/ 5263