فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی - نسخه متنی

احمد سیاح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اَصَلَة - اَصَل، ج: ماريست كوچك يا بزرگ كه از دَم و نفس خود هلاك مى گرداند.

اصَلَ ايصالاً: داخل شد در اصيل.

اَصيل - اُصُل و اُصلان و اصال و اَصائِل، ج: هلاك، موت، با اصل، هر چيز محكم و استوار، مرد ثابت و محكم راى، آخر روز.

اَصيلَة: هلاك و موت واصل.

اَصُلَ: ريشه دوانيد، جايگير شد، استوار شد، شريف و نجيب بود.

اَصَّلَ: اصل چيزى را نشان داد.

تَاَصَّلَ: ريشه كرد، پابرجا شد، رسوخ كرد.

اِسْتَاْصَلَ: نابود كرد، برانداخت، از ريشه درآورد، ريشه كن كرد، معدوم ساخت، وِجين كرد از علفهاى هَرزه.

اَصل: تبار، سرچشمه، سبب، دليل، جهت، علت، اساس، شالوده، پايه، بنياد، پى، دشوار.

اَصيل: از زوال خورشيد تا غروب.

اَصيل، اِبْنُ اَصلٍ: شريف، نجيب زاده، بزرگ زاده.

اَصيَل: واقعى، صحيح، بومى، ذاتى، نزديك، غروب، شام، آخر روز، بعد از عصر.

اَصلىّ: اولى، قبل، عمده، نخستين، قديم، باستانى، كهنه، بدوى، اساسى، بنيادى، حقيقى، واقعى، ذاتى، جبلّى، درست.

بُكْرَةً وَ اَصيلاً (آيه): صبح و شام تسبيح گويند.

كَلِمَةٌ اَصلِيَّةٌ: ريشه لغت، اصل كلمه.

سُكَّانُ الْاَصلِيُّونِ: اهل آب و خاك، بوميان.

اَصلاً: هرگز، بهيچوجه، ابدا.

اَصالَةُ الرَّاْىِ: داورى خوب قضاوت بطور شايسته.

اُصُول: آئين، دستورها، نظامات، قوانين.

بِحَسَبِ الْاُصُولِ: مطابق قانون، طبق مقررات.

/ 5263