حكايت پيرزنى كه از شيخ مهنه دعاى خوشدلى خواست - منطق الطیر نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

منطق الطیر - نسخه متنی

محمد بن ابراهیم عطار نیشابوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حكايت پيرزنى كه از شيخ مهنه دعاى خوشدلى خواست





  • گفت شيخ مهنه را آن پيرزن
    مي كشيدم بي مرادى پيش ازين
    گر دعاى خوش دلى آموزيم
    شيخ گفتش مدتى شد روزگار
    اينچ مي خواهي، بسى بشتافتم تا دوا نايد پديد اين درد را
    تا دوا نايد پديد اين درد را



  • دلخوشى را هين دعايى ده به من
    مي نيارم تاب اكنون بيش ازين
    بي شك آن وردى بود هر روزيم
    تا گرفتم من پس زانو حصار
    ذره اى نه ديدم و نه يافتم خوش دلى كى روى باشد مرد را
    خوش دلى كى روى باشد مرد را


/ 333