حكايت يوسف و ده برادرش كه در قحطى به چاره جويى پيش او آمدند و گفتگوى آنها - منطق الطیر نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

منطق الطیر - نسخه متنی

محمد بن ابراهیم عطار نیشابوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حكايت يوسف و ده برادرش كه در قحطى به چاره جويى پيش او آمدند و گفتگوى آنها





  • كى تواند داشت رندى در سپاه
    گر به راه آيد وشاق اعجمى
    جمله رب داند نه رب داند نه رب
    او چه ديوانه بود از شور عشق
    خوش بود گستاخى او، خوش بود
    در ره آتش سلامت كى بود چون ترا ديوانگى آيد پديد
    چون ترا ديوانگى آيد پديد



  • زهره ى گستاخيى در پيش شاه
    هست گستاخى او از خرمى
    گر كند گستاخيى از فرط حب
    مي رود بر روى آب از زور عشق
    زانك آن ديوانه چون آتش بود
    مرد مجنون را ملامت كى بود هرچ تو گويى ز تو بتوان شنيد
    هرچ تو گويى ز تو بتوان شنيد


/ 333