گفته ى بوعلى رودبار در وقت مرگ - منطق الطیر نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

منطق الطیر - نسخه متنی

محمد بن ابراهیم عطار نیشابوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

گفته ى بوعلى رودبار در وقت مرگ





  • وقت مردن بوعلى رودبار
    آسمان را در همه بگشاده اند
    همچو بلبل قدسيان خوش سراى
    شكر مي كن پس به شادى مي خرام
    گرچه اين انعام و اين توفيق هست
    زانك مي گويد ترا با اين چه كار
    نيست برگم تا چو اهل شهوتى
    عشق تو با جان من در هم سرشت
    گر بسوزى همچو خاكستر مرا
    من ترادانم، نه دين، نه كافرى
    من ترا خواهم، ترا دانم، ترا
    حاجت من در همه عالم تويى
    حاجت اين دل شده، مويى برآر جان من گر سركشد مويى ز تو
    جان من گر سركشد مويى ز تو



  • گفت جانم بر لب آمد ز انتظار
    در بهشتم مسندى بنهاده اند
    بانگ مي دارند كاى عاشق درآى
    زانك هرگز كس نديدست اين مقام
    مي ندارد جانم از تحقيق دست
    داده اى عمرى درازم انتظار
    سر فرو آرم به اندك رشوتى
    من نه دوزخ دانم اينجا نه بهشت
    در نيابد جز تو كس ديگر مرا
    نگذرم من زين، اگر تو بگذرى
    هم تو جانم را و هم جانم ترا
    اين جهانم و آن جهانم هم تويى
    يك نفس با من به هم هويى برآر جان ببر، هايى ز من هويى ز تو
    جان ببر، هايى ز من هويى ز تو


/ 333