رابعه گفتى كه اى داناى راز دوستان را آخرت ده بردوام گر ز دنيا و آخرت مفلس شوم بس بود اين مفلسى از تو مرا گر بسوى هر دو عالم بنگرم هركرا او هست، كل او را بود هرچ بود و هست و خواهد بود نيزهرچ را جويى جزو يابى نظير هرچ را جويى جزو يابى نظير
دشمنان را كار دنيا مي بساز زانك من زين كار آزادم مدام كم غمم گر يك دمت مونس شوم زانك دايم تو بسى از تو مرا يا بجز تو هيچ خواهم، كافرم هفت دريا زير پل او را بود مل دارد، جز خداوند عزيزاوست دايم بي نظير وناگزير اوست دايم بي نظير وناگزير