حكايت مردى كه صورت افلاك بر تخته ى خاك ميكشيد - منطق الطیر نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

منطق الطیر - نسخه متنی

محمد بن ابراهیم عطار نیشابوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حكايت مردى كه صورت افلاك بر تخته ى خاك ميكشيد





  • ديده باشى كان حكيم بى خرد
    پس كند آن تخته پر نقش و نگار
    هم فلك آرد پديد و هم زمين
    هم نجوم و هم برون آرد پديد
    هم نحوست، هم سعادت بركشد
    چون حساب نحس كرد و سعد از آن
    برفشاند، گويى آن هرگز نبود
    صورت اين عالم پر پيچ پيچ
    تو نيارى تاب اين، كنجى گزين
    جمله ى مردان زنان اينجا شدند چون ندارى طاقت اين راه تو
    چون ندارى طاقت اين راه تو



  • تخته اى خاك آورد در پيش خود
    ابت و سياره آرد آشكار
    گه بر آن حكمى كند گاهى برين
    هم افول و هم عروج آرد پديد
    خانه ى موت و ولادت بركشد
    گوشه ى آن تخته گيرد بعد از آن
    آن همه نقش و نشان هرگز نبود
    هست همچون صورت آن تخته هيچ
    گرد اين كم گرد و در كنجى نشين
    از دو عالم بي نشان اينجا شدند گر همه كوهى نسنجى كاه تو
    گر همه كوهى نسنجى كاه تو


/ 333