صوفى كه از مردان حق سخن مي گفت و خطاب پيرى به او - منطق الطیر نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

منطق الطیر - نسخه متنی

محمد بن ابراهیم عطار نیشابوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

صوفى كه از مردان حق سخن مي گفت و خطاب پيرى به او





  • چون ز نان خشك گيرم سفره پيش
    از دلم آن سفره را بريان كنم
    چون مرا روح القدس هم كاسه است
    من نخواهم نان هر ناخوش منش
    شد عنا القلب جان افزاى من
    هر توانگر كين چنين گنجيش هست
    شكر ايزد را كه دربارى نيم
    من ز كس بر دل كجا بندى نهم
    نه طعام هيچ ظالم خورده ام
    همت عاليم ممدوحم بس است
    پيش خود بردند پيشينان مرا
    تا ز كار خلق آزاد آمدم
    فارغم زين زمره ى بدخواه نيك
    من چنان در درد خود درمانده ام
    گر دريغ و درد من بشنوديى جسم و جان رفت وز جان و جسم من
    جسم و جان رفت وز جان و جسم من



  • تر كنم از شورواى چشم خويش
    گه گهى جبريل را مهمان كنم
    كى توانم نان هر مدبر شكست
    بس بود اين نانم و آن نان خورش
    شد حقيقت كنز لايفناى من
    كى شود در منت هر سفله پست
    بسته ى هر ناسزاوارى نيم
    نام هر دون را خداوندى نهم
    نه كتابى را تخلص كرده ام
    قوت جسم و قوت روحم بس است
    تا به كى زين خويشتن بينان مرا
    در ميان صد بلا شاد آمدم
    خواه نامم بد كنيد و خواه نيك
    كز همه آفاق دست افشانده ام
    تو بسى حيران تر از من بوديى نيست جز درد و دريغى قسم من
    نيست جز درد و دريغى قسم من


/ 333