حكايت شفقت كردن مرتضى بر دشمن - منطق الطیر نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

منطق الطیر - نسخه متنی

محمد بن ابراهیم عطار نیشابوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حكايت شفقت كردن مرتضى بر دشمن





  • چونك آن بدبخت آخر از قضا
    مرتضى را شربتى كردند راست
    شربت او را ده نخست آنگه مرا
    شربتش بردند او گفت اينت قهر
    مرتضا گفتا به حق كردگار
    من همى ننهادمى بى او به هم
    مرتضا را چون بكشت آن مرد زشت
    بر عدو چون شفقتش چندين بود
    آنك چندينى غم دشمن خورد
    با ميان نارد جهان بي كنار
    چند گويى مرتضى مظلوم بود چون على شيرحق است و تاج سر
    چون على شيرحق است و تاج سر



  • ناگهان آن زخم زد بر مرتضا
    مرتضا گفتا كه خون ريزم كجاست
    زانك او خواهد بدن هم ره مرا
    حيدر اينجا خواهدم كشتن به زهر
    گر بخوردى شربتم اين نابكار
    پيش حق در جنت المأوى قدم
    مرتضى بى او نمي شد در بهشت
    با چو صديقيش هرگز كين بود
    با عتيقش دشمنى چون ظن برد
    چون على صديق را يك دوست دار
    وز خلافت راندن محروم بود ظلم نتوان كرد بر شير اى پسر
    ظلم نتوان كرد بر شير اى پسر


/ 333