چون ز زير پرده گل حاضر شود كى تواند بود بلبل يك شبى هدهدش گفت اى به صورت مانده باز عشق روى گل بسى خارت نهاد گل اگر چه هست بس صاحب جمال عشق چيزى كان زوال آرد پديد خنده ى گل گرچه در كارت كشددرگذر از گل كه گل هر نوبهار درگذر از گل كه گل هر نوبهار
خنده بر روى منش ظاهر شود خالى از عشق چنان خندان لبى بيش از اين در عشق رعنايى مناز كارگر شد بر تو و كارت نهاد حسن او در هفته اى گيرد زوال كاملان را آن ملال آرد پديد روز و شب در ناله ى زارت كشدبرتو مي خندد نه در تو، شرم دار برتو مي خندد نه در تو، شرم دار