حكايت پادشاهى كه بسيار صاحب جمال بود - منطق الطیر نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

منطق الطیر - نسخه متنی

محمد بن ابراهیم عطار نیشابوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حكايت پادشاهى كه بسيار صاحب جمال بود





  • پادشاه تست بر قصر جلال
    پادشاه خويش را در دل ببين
    هر لباسى كان به صحرا آمدست
    گر ترا سيمرغ بنمايد جمال
    گر همه چل مرغ و گر سي مرغ بود
    سايه را سيمرغ چون نبود جدا
    هر دو چون هستند با هم بازجوى
    چون تو گم گشتى چنين در سايه اى
    گر ترا پيدا شود يك فتح باب سايه در خورشيد گم بينى مدام
    سايه در خورشيد گم بينى مدام



  • قصر روشن ز آفتاب آن جمال
    هوش را در ذره ى حاصل ببين
    سايه ى سيمرغ زيبا آمدست
    سايه را سيمرغ بينى بي خيال
    هرچ ديدى سايه ى سيمرغ بود
    گر جدايى گويى آن نبود روا
    در گذر از سايه وانگه رازجوى
    كى ز سيمرغت رسد سرمايه اى
    تو درون سايه بينى آفتاب خود همه خورشيد بينى والسلام
    خود همه خورشيد بينى والسلام


/ 333