مکه و مدینه نسخه متنی

This is a Digital Library

With over 100,000 free electronic resource in Persian, Arabic and English

مکه و مدینه - نسخه متنی

ع‍ب‍ی‍دال‍ل‍ه‌ م‍ح‍م‍دام‍ی‍ن‌ ک‍ردی‌؛ ت‍رج‍م‍ه:‌ ح‍س‍ی‍ن‌ ص‍اب‍ری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید









بخش چهارم:
مسجد النبى(صلى الله عليه وآله)


فصل اول:
نگاهى به مدينه



مسجد النبى كعبه دل هاى دلدادگان مسلمان است و همسنگ مسجد الحرام. مسجدى است كه خداوند آن را ويژگى هايى انحصارى بخشيده است; خود جاى آن را به پيامبر(صلى الله عليه وآله) نمايانده، برگزيده ترين بنده خداوند; يعنى پيامبر(صلى الله عليه وآله) نقشه آن را نهاده و بناى آن را به دست خويش پى ريخته، صحابيانى پاك و راستين دست به كار ساختن و بالا آوردن پايه هاى آن شده اند و سرانجام در گذر تاريخ، افراد ديگرى به نوسازى و توسعه اين مسجد همت گمارده اند.


پاسداشت و گرامى داشت و نوسازى و استوارسازى مسجدها، كه خانه هاى خدا در زمين است، از آن دسته كارهاى شايسته است كه خداوند تنها بندگان خويش را بدان توفيق مى دهد و اين كارِ گران سنگ را برخاسته از ايمان و سزامند مؤمنان راستين مى داند; آنجا كه در قرآن كريم مى فرمايد: «مساجد خدا را تنها كسانى آباد مى كنند كه به خدا... ايمان دارند.»


از اين روى، سخن گفتن از هر مسجدى و به ويژه مسجد النبى سخن گفتن از ايمان است و از آنها كه به انگيزه هاى ايمانى بدان دل داده و يا كمر به خدمت آن بسته اند.


مسجد النبى نگين انگشترى مدينه است; همپاى آن و همسفر آن در همه تاريخ است و آن سان اين دو به هم پيوسته اند كه هيچ نمى توان آنها را از هم جدا كرد، يا تاريخ آنها را جداى از هم ديد و يا از يكى نوشت و از ديگرى هيچ نگفت.


بدين دليل بايسته است پيش از پرداختن به مسجد النبى به مدينه و تاريخ آن و همچنين نام ها و موقعيت جغرافيايى اين شهر و مسائلى از اين دست بپردازيم. آنچه فرا روى داريد گزارشى فشرده در اين باره است:


آيت هاى ماندگار


حسّان شاعر نامور عرب در شعرى كه با مطلع: «بِطَيْبَةَ رَسْمٌ لِلرَّسُولِ وَمَعْهَدٌ» آغاز مى شود مدينه را چنين ستوده است:


در طيبه ـ كه از نام هاى مدينه است ـ نشانى از پيامبر(صلى الله عليه وآله) است و نيز جايگاهى كه همواره پرتو مى افكند. با آن كه نشان هاى كسان درگذر تاريخ كهنه مى شود و از ميان مى رود.


اما نشان هاى آن سراى حرمت هيچ از ميان نمى رود، همان سراى كه منبر پيامبر(صلى الله عليه وآله)هدايت گر در آن است.


و نيز آيت هاى روشن و ديگر نشانه ها و هم، سرزمينى است كه مصلاّ و مسجد رسول در آن است.


در آن شهر خانه هايى است، در ميان آنها نورى از جانب خداوند نازل مى گشت كه همواره مى درخشد و همواره روشنى مى دهد.


آنها آيت هايى هستند كه گذر روزگار آنها را كهنه نمى كند و هر چند كهنگى بدانها رسد دم به دم نو شوند.


چشم ها بر كنار آن قبر كه احمد در آن خفته است، به گريه مى ايستد و تا آن را توان است سرشك فرو مى ريزد.


اى قبر پيامبر، تو خود مباركى و آن زمين هم كه پيامبرِ(صلى الله عليه وآله) هدايت گرِ راهنماى در آن خفته است مبارك است.


همان پيامبر كه هر كه را بدو اقتدا كند به سوى خداوند رحمان راه مى نماياند و از انديشه خوارى و زبونى مى رهاند و به پيش مى راند.


همو كه پيشواى مردم است و با جهاد و تلاش، آنان را به سوى حق راه مى نمايد و خود معلم راستين است كه اگر از وى فرمان برند رستگار شوند.


از هر لغزشى درمى گذرد و عذر و پوزش مردمان مى پذيرد و اگر هم با او نيكى كنند خداى سزامندتر است كه آنان را پاداش دو چندان بخشد.


بخشاينده ترين است، استوار پيمان ترين است و در پيشگاه اوست كه بيش از هر كس ديگر توان به حاجت خويش دست يافت و هرگز نوميد باز نگشت.


در آن هنگامه هاى سختى كه هر بخشنده و سخاوتمندى ديرين، به رغم گذشته خويش عطا را فرو گذارد او هر تازه وارد و هر خانه زاد را به فراوانى عطا دهد.


پروردگارش او را از خردسالى پروراند و در سايه برترين خير و بركت به كمال رساند.


شكوه و عظمت مسلمانان به دست او به كرانه رسيد و در پرتو اوست كه نه دانش در زنجير است و نه انديشه در تباهى.


مى گويم و البته بر اين سخنم هيچ كس جز بى خردانِ منفور خرده نگيرند.


هرگز از ثناگويى او دل نبرم، بدان اميد كه در بهشت جاويد جاودانه شوم.


و در جوار مصطفى باشم كه بدين ثناگويى اميد جوارش دارم و در رسيدن بدان روز مى كوشم و در پى آن دوانم.


نثر ادبى در وصف مدينه


اى كعبه دل

دامنى پر مهر و پناهگاهى همه اطمينان و اميد، باغستان دل ها و مبارك ترين سرزمين دنيا و دروازه سراى عقبى.


گنبد همواره برافراشته اسلام و مسلمانى. خانه سلامت و كانون ايمان و كرامت; همان جا كه حرم امن الهى است و خداوند «سراى و ايمانش»(182) خواند.


جايى كه پرچم هاى جهاد از دامن سرزمينش بربستند و غنيمت هاى گشايش هاى الهى بردامانش ريختند، سرايى كه ثروت مسلمانان در آن گرد مى آمد و زندگانى اسلام آوردگان از فرمان آن سامان مى يافت.


بركت آن را از هر سوى در ميان گرفته است و فرشتگان الهى بر آسمانش بال عنايت و رعايت گسترده اند. آن كه رزق و روزى بطلبد در زمين اين شهر بجويد و آن كه ستاره خود را راه پويد چشم بر آسمان اين شهر بدوزد. آن كه آهنگ مجد و عظمت كند راهش از اين شهر بگذرد و آن كه «درآمد گاه صدق و راستى»(183) را بخواهد در اين شهر گام نهد.


مدينه را مى گويم;


آن جا كه «باره» و «مبرّه» است; ساكنانش را به برّ و بركتى ويژه گزين كند و ديگر مردمان را در پهنه گيتى مايه برّ و بركت شود; چه، خاستگاه همه اسرار الهى و تابشگاه انوار ربّانى است كه هم در دامنش زندگانى به سعادت بگذرد.


و هم آيينى كه از آن برخاسته، راهنماى سعادت بشر شود. بر خاك پاكش پيامبرخدا(صلى الله عليه وآله) گام نهاده و در هوايش بويى از آخرين نفس هاى پيامبر(صلى الله عليه وآله) است و گويى بر نخل هايش دست هاى آن عزيز گرانقدر كه خرما مى چيند تا با آن روزگار بگذراند.


«جابره» است كه هر دل و دست شكسته را درمان بخشد و هر تهى دستى را بى نياز كند.


«مجبره» است كه همگان را به سر فرود آوردن در برابر آيات عظمت خويش ناگزير سازد.


«جباره» است كه دست تجاوز هر كس را كه بدان سوى گشوده شود در هم شكند.


«مجبوره» است كه هر آسيب و گزندى از ناملايمات حوادث بر آن و بر مردمانش رسد خدايش جبران كند تا در آن هيچ سختى بى گشايش نماند و اين همه، سپاس به درگاه خداى را بطلبد.


«حسنه» است كه حسن و جمال با آن هم آغوش گشته و زيبايى آن را در خويش غرقه ساخته است.


«مرحومه» است كه خداوند آن را در بارش رحمت خويش قرار داده است و غفران و بخشايش خداوند بر مردمانش پيوسته نازل شود.


خود همه فضل و شرافت و عظمت، دلدار همه انسان هاى بزرگوار، و سرايى است كه پاكان و نيكان را در خويش جاى داده و كانون فرمانروايى رسول خدا(صلى الله عليه وآله)به دل ها و سرزمين ها و جايگاه مهاجران و انصار بوده است.


«غراء» است، پيشاپيش همه خوبى ها و فضيلت ها.


مهتر همه سرزمين ها است كه حلال و حرام خدا از آنجا سرچشمه گرفته است.


روضه آنجاست و همان سرزمينى است كه هجرتگاه پيامبر(صلى الله عليه وآله) شد. خدايش طابه و رسولش طيبه ناميد و حسّانش «معهد منير» خواند و يكپارچه طيب و پاكيزه است.


«حبيبه» است كه هر محبّى را دوست دارد.


«محبوبه» است كه همگان دوستش دارند.


مهد هر دانش و سرچشمه هر آگاهى، و دانشگاهى است كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) خود نخستين استادش بوده و جبريل در آنجا تعليم فرموده است، دانشگاهى براى دانش و فضيلت كه يگانه ارزيابى اش به تقوا و ايمان و پايمردى در طريق خدايى بودن است.


روضه پيامبر(صلى الله عليه وآله)، يادمان صحابى، نشان زندگى تابعى و آثار تمدن اسلامى بر جاى مانده از بدوى و حضرى در آنجاست. آن اندازه نشان هاى افتخار تاريخ پر عظمت اسلام در اين شهر گرد آمده كه هر زبانى در توصيفش به عجز درمى ماند و هر وصفى از بيان آن ناتوان مى گردد: از قبا تا خندق و از خندق تا اُحُد آيت هايى است كه ايمان افزايد و يقين زايد. بقيع آنجاست و بى گمان سرآمد همه گورستان هاست كه نزديكان پيامبر(صلى الله عليه وآله)، صحابه او و بزرگان اسلام را در خويش جاى داده و رسول خدا(صلى الله عليه وآله) بر خفتگان آن دعا كرده و رحمت الهى را براى آنانخواسته است.


شهر شهر مسجد النبى است و در اين مسجد است كه مسلمانان صف در صف به نماز مى ايستند و با ياد خداوند يگانه، همه جدايى ها و دوگانگى ها و واگرايى ها را از ياد مى برند و همه تعصب هاى ناروا را، چونان كه گناه از آنان فرو ريزد، فرو مى نهند تا جهان آينده را جهان اسلام كنند و پيام اين دين الهى را در همه جاى آن بگسترند.


خداى همه آنان را كه بر او برخيزند و براى او بنشينند و براى او گام بردارند و سنت رسولش(صلى الله عليه وآله) را سر لوحه كار و زندگى خويش قرار دهند توفيق دهاد!

/ 31