تاريخ اسلام در طول حيات اجتماعىاش، جريان هاى متعددى در زمينه ى حكومت، ولايت، خلافت و امامت را در سينه ى خويش ثبت كرده است. جامعه ى اسلامى پس از وفات پيامبر اسلام صلىالله عليه و آله با دو انديشه ى مختلف سياسى رو به رو شد. انديشه ى مبتنى بر خلافت و انديشه ى مبتنى بر امامت؛ حكومت خلافتى با سپرى شدن دوره ى خلفاى چهارگانه، به حكومت سلطنتى بنىاميه، بنىمروان، بنىعباس و سپس دولت عثمانى تبديل گشت. عمده ى اين حكومت ها و نظام هاى سياسى به لحاظ تئوريكى منبعث از انديشه ى سياسى اهل سنت بودند.جريان حكومت شيعى در جامعه ى اسلامى به گونه ى ديگرى ظهور كرد. شيعه به غير از حكومت چهار سال و نه ماهه ى امام على عليه السلام و دوره ى كوتاه خلافت امام حسن مجتبى عليه السلام و حكومت علويان در طبرستان، فاطميان در مصر و آل بويه در ايران، حكومتى دينى، مبتنى بر انديشه ى سياسى شيعه را مشاهده نكرد. برخى از علماى شيعى همچون خواجه نصيرالدين طوسى، علامه ى حلى، علامه ى مجلسى، شيخ بهايى و ديگران با نفوذِ سياسى، علمى و اجتماعى خود در دربار مغولان و دولت صفويه، توانستند پاره اى از عقايد و