رجال قوامون علی النساء نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

رجال قوامون علی النساء - نسخه متنی

مریم السادات آموزگار

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید



الرّجال قوّامون علي النّساء

چكيده :

در سوره نساء آيه بحث برانگيزي وجود دارد كه مي‏گويد «مردان قوّام زنان هستند.» اختلاف عقيده فاحشي بين فقها و مفسّران در مورد آيه مذكور وجود دارد.

برخي مي‏گويند منظور آيه اين است كه مردان حامي زنان هستند. بعضي معتقدند كه آيه مزبور برتري مردان را برزنان نشان مي‏دهد به اين معنا كه مردان بر امور زنان رياست و حتي بر آنان تسلّط دارند و زنان تحت حمايت مردان هستند. بعضي ديگر معتقدند كه اين برتري، ناشي از موقعيت ژنتيكي است كه البته اين نظر مخالف آيه‏هاي ديگر است، بنا به نظر بعضي ديگر از مفسّران اين برتري مربوط به روابط زناشويي است، در حاليكه بعضي آن را به تمامي روابط اجتماعي تعميم داده‏اند. محروم نمودن زنان از بعضي از مشاغل اجتماعي، ناشي از همين نظر است. در تحقيق حاضر ضمن بررسي معناي لغوي قوام مباحث فوق به تفصيل بيان شده است.

كليدواژه:

حامي، قيّم، نفقه، متولّي خانواده


خداوند متعال در آيه 34 سوره نساء مي‏فرمايد: «الرّجال قوامون علي النّساء بما فضّل اللّه بعضهم علي بعض و بما انفقوا من أموالهم. فالصالحات قانتات حافظات للغيب بما حفظ الله...»


بسياري از مفسران قرآن معتقدند كه اين آيه صرفا بيانگر برتري مردان بر زنان است. چون اين برتري در زمانهاي دور، از لحاظ موقعيت اجتماعي و اقتصادي، امري واضح و از هنجارهاي ثابت جامعه بود، چندان شگفت انگيز نبود. بسياري از علما اين تفاوت موجود بين زنان و مردان را به تفاوت ميزان تعقل زنان مرتبط ساخته و چون آن را امري ذاتي دانسته‏اند، اين حكم را به تمامي شؤون اجتماعي كه با نيروي تعقل و تفكر مرتبط است، تسرّي داده‏اند.

پيشرفت جوامع در دوره‏هاي اخير و تغييرات اجتماعي ناشي از آن كه باعث تغيير چشمگير وضعيت اجتماعي و سياسي زنان در جوامع گشت، در برداشتهاي متفكران از آيه نيز اثر گذاشت. بتدريج بسياري از ايشان در برتري مردان بر زنان تشكيك كردند و حتي چنين استنباطي را مغاير با آيات ديگر قرآن دانستند و آيه را به معناي مسؤوليت مردان در برابر همسران، اداره امور اقتصادي خانواده و هدايت و سرپرستي آن دانستند؛ نه برتري و امتياز مرد يا ضعف و بي‏كفايتي زن؛ هر چند چنين تفسيري در ميان قدماي علما و مفسّران هم داراي سابقه است.

معاني لغوي قوّام

«قوّام» صيغه مبالغه و ريشه آن قيام است. لسان العرب قيام را به ايستادن (ضد نشستن) معنا مي‏كند و متذكر مي‏شود كه مشتقات قيام در معاني مختلفي به كار رفته است؛ مانند وقوف و ثبات، ادامه دادن (مانند آيه «يقيمون الصلاة») ، تعديل و تساوي در امور، رعايت عدالت (مانند آيه «وكان بين ذلك قواما»). خوش اندام (رجل قويم و قوّام) ، خوش رفتاري (قوام أي حسن الطول)، نظام و شالوده چيزي (قوام الامور) و در آيه «الرجال قوّامون علي النساء» آن را به معني محافظت و


اصلاح مي‏داند.1


بعضي از كتب تفسير نيز ابتدا به بررسي معاني لغوي «قوّام» پرداخته‏اند؛ به نظر آنان اين كلمه صيغه مبالغه از قيام و به اين معناست كه شخص با دقت و مراقبت بسيار و سختگيري، از شي‏ء مورد نظر محافظت كند.2 به نظر برخي ديگر «قوّام» مبالغه در صفت قيّم است و قيّم نيز به كسي مي‏گويند كه عهده‏دار امور مهم شخص ديگري باشد.3


بررسي شأن نزول آيه و احاديث:

در تفاسير اهل سنت آمده كه آيه درباره سعد بن ربيع بن عمر و زنش حبيبه دختر زيدبن ابي زهير نازل شده است. سعد و زيد هر دو از انصار بودند. حبيبه از سعد نافرماني كرد و او وي را كتك زد. حبيبه به اتفاق پدر خدمت پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله رفت. سعد عرض كرد: دخترم را به او داده‏ام و سعد او را زده است. پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «قصاص كنيد»! آنها رفتند كه قصاص كنند؛ اما پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: بازگرديد! اينك جبرئيل نازل شد و اين آيه را نازل كرد؛ سپس فرمود: «ما چيزي اراده كرده‏ايم و خداوند چيز ديگري اراده فرموده و آنچه خدا اراده كرده، بهتر است.» پس قصاص را رفع كرد.4 اين حديث با مضموني مشابه و از طرق ديگر نيز از پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله نقل شده است.5


مرحوم علامه طباطبايي در خصوص اين احاديث مي‏فرمايد: شايد اين مورد سؤال از موارد نشوز زن بوده كه زدن وي مجاز دانسته شده است؛ وگرنه ذيل آيه يعني «فإن أطعنكم فلاتبغوا عليهنّ سبيلا» آن را نفي مي‏كند. ايشان مي‏افزايند كه در ظاهر اين روايات اشكال ديگري نيز هست و آن اينكه ظاهرا فرموده حضرت پيامبر و حكم قصاص، جواب مسأله سائل است و حكم مسأله است نه قضاوت؛ زيرا طرف ديگر دعوا (مدعي عليه: شوهر زن) آنجا حاضر نبوده است؛ بنابراين لازم است آيه، تشريع پيامبر را تخطئه و باطل كرده باشد و اين امر با عصمت آن حضرت منافات دارد. نسخ نيز نمي‏باشد؛ زيرا «رفع حكم قبل از عمل» است. خداوند متعال در دفع و رفع احكام، در برخي از احكام حضرت رسول صلي‏الله‏عليه‏و‏آله تصرف مي‏فرمايد؛ ولي اينها همه در احكام ولايت و حكومت آن حضرت است نه در تشريفات و احكام شرعي؛ چه اين طرز تخطئه باطل است.

همچنين در تهذيب شيخ طوسي از ابراهيم بن محرز روايتي نقل شده كه مردي از حضرت باقر عليه السلام در حضور من پرسيد: اگر مردي به زنش بگويد: «امور تو به دست خودت!» چه حكمي دارد؟ حضرت فرمودند: چگونه مي‏شود چنين چيزي گفت؟ ! خداوند فرموده است «الرّجال قوّامون علي النّساء» اين كار درست نيست.6


معناي «قوّام بودن مردان بر زنان»

در تفسير آيه «الرجال قوامون علي النساء» و معناي قوام بودن مردان بين مفسران، اعم از شيعه و سني، اختلاف نظرهاي زيادي به چشم مي‏خورد؛ با توجه به منابع بررسي شده، حدود 9 تفسير مختلف از آيه مزبور شده‏است7 كه مي‏توان آنها را در دو دسته كلي قرار داد:

الف ـ افرادي با توجه به ادامه آيه كه به مسأله انفاق و نشوز زنان پرداخته است، آيه را به روابط زن و مرد در خانواده اختصاص داده‏اند و وظايف و اختيارات برخي ديگر از متفكران، قوام بودن مرد را به معناي حمايت مردان از زنان و محافظت كردن از ايشان مي‏دانند؛ مانند مؤلف الجامع لأحكام


القرآن كه دفاع مردان از زنان را از جمله معاني قوام بودن مردان مي‏داند.

خاص را براي مردان در اين خصوص برشمرده‏اند.

ب ـ گروهي به عموم الفاظ بكار برده شده در آيه ، استناد كرده، آن را مختص رابطه زن و شوهر نمي‏دانند؛ بلكه براي كل مردان در جامعه بشري صفت «قوام» بودن را لحاظ كرده و امتيازات و حقوق ويژه‏اي را براي مردان نسبت به زنان برشمرده‏اند.

الف ـ بررسي تفاسير دسته اول (اختصاص آيه به مسائل خانوادگي)

مفسران اين دسته، معاني مختلفي در مورد وظايف و نقش برتر مرد در خانواده بيان داشته‏اند:

1ـ قوام بودن مرد به معني داشتن حق تأديب زن است.1 در يكي از تفاسير چنين آمده كه سرپرستي مردان بر زنان به معني تدبير امور آنها و ادب كردن زن و نگاهداشتن او در خانه و ممانعت از خروج وي از منزل است و زن نيز موظف است كه فرمانهاي همسر را مادام كه مشتمل بر معصيتي نباشد، بپذيرد2. به نظر شيخ طوسي قوام بودن مردان به معني داشتن حق تأديب و تدبير است؛ بدين معنا كه مردان قيام مي‏كنند به امر به زنان در خصوص اطاعت از دستورات الهي و دستورات همسرانشان.3 تفسير جامع البيان نيز نزديك به چنين معنايي از آيه ارائه داده است؛ بدين بيان كه مردان موظف به قيام به امور زنانشان هستند در خصوص تأديب آنها در راستاي فرمانبرداري از واجبات الهي و دستورات همسرانشان4؛ در اين باره به احاديثي هم استناد كرده كه در يكي از آنها در تفسير آيه «الرجال قوامون علي النساء» گفته شده «كه مردان دست زنان را مي‏گيرند و ايشان را ادب مي‏كنند.» (عن السري: قال اي يأخذون علي ايديهنّ و يؤدبهنّ) و نيز در حديثي به نقل از ابن عباس آورده است: «الرجال قوامون علي النساء أي أمراء عليها أن تطيعه فيما أمرها الله به من طاعته أن تكون محسنة الي أهله حافظة لما له...» معناي قوام بودن مردان اين است كه مردان امير زنان خود هستند در اينكه آنها را در خصوص فرمانهاي الهي در مورد نيك رفتار بودن با خانواده و محافظت مال همسر به فرمانبرداري وادارند.5 تفسير كنزالعرفان نيز سياست به‏معناي تأديب را از معاني قوام بودن مرد دانسته است.6


2ـ برخي ديگر از متفكران، قوام بودن مرد را به معناي حمايت مردان از زنان و محافظت كردن از ايشان مي‏دانند؛ مانند مؤلف «الجامع لأحكام القرآن» كه دفاع مردان از زنان را از جمله معاني قوام بودن مردان مي‏داند.7 «غرائب القرآن» نيز اهتمام مردان را به حفظ زنان، معناي قوام بودن دانسته است.8 دكتر خزائلي نيز وظيفه حمايت را به همراه حق سلطه، از مصاديق قوام بودن گرفته است.9


3ـ دسته ديگر عهده‏دار بودن نفقه و تدبير امور اقتصادي زن را معناي قوام بودن مردان بر زنان مي‏دانند؛ قرطبي قوام بودن مرد را علاوه بر دفاع از زن، به معناي پرداخت نفقه به همسر مي‏داند (أي يقومون بالنفقة عليهن و الذب عنهنّ).10


4ـ دسته ديگر از متفكران، معناي قوام بودن مرد را «سرپرستي خانواده» از سوي وي مي‏دانند و آيه را چنين معنا مي‏كنند كه «مردان، سرپرست و خدمتگزار زنانند.» در تفسير نمونه چنين آمده11 كه: خانواده يك واحدكوچك اجتماعي است و همانند


يك اجتماع بزرگ بايد رهبر و سرپرست واحدي داشته باشد؛ زيرا رهبري و سرپرستي دسته جمعي كه زن و مرد مشتركا آن را بر عهده گيرند، مفهومي ندارد و يكي بايد «رئيس» خانواده و ديگري «معاون» باشد. در تبيين اين تفسير مي‏افزايد: «منظور از اين تعبير استبداد، اجحاف و تعدي نيست؛ بلكه منظور رهبري واحد و منظم با توجه به مسؤوليتها و مشورتهاي لازم است.»


به نظر استاد محمد تقي جعفري1 با نظر به موارد استعمال و به قرينه آيات فراواني كه درباره تساوي ارزش شخصيت زن و مرد آمده معناي «قوام» اين است كه «مرد سرپرست و اجرا كننده مصالح خانوادگي است.» نه قيّم به اصطلاح فقهي و حقوقي؛ زيرا قيّم كسي را مي‏گويند كه اختيار تصرف در مال و توجيه زندگي كس ديگر را در اختيار داشته باشد؛ مانند قيّم صغير، ديوانه و سفيه؛ مسلم است كه مرد به هيچ وجه قيمومتي بر زن ندارد؛ زيرا زن در تمام شؤون اقتصادي، اخلاقي، مذهبي و اجتماعي از آزادي و اختيار كامل برخوردار است. فقط اين شرط در امور اجتماعي شده كه فعاليتهايش مزاحم حق همسرش نباشد؛ يعني زن بايد از عهده وظايفي كه در برابر مرد دارد، برآيد. چنانكه مرد نيز بايد از عهده وظايفي كه در برابر زن دارد، برآيد. ايشان تأكيد مي‏ورزند كه اين وظايف براي طرفين، به‏علت لزوم حفظ تشكل نظام خانواده، يعني اساسي‏ترين عنصر اجتماع است كه با كمترين اخلال طرفين در وظايف تركيبي خود، مختل خواهد شد. با اين حال مي‏افزايند كه مديريت و سرپرستي خانواده درصورتي مثبت است كه درون خانواده شورايي به سرپرستي مرد باشد؛ در اكثر خانواده‏ها مرد جز جنبه عادي اجراي زندگي خانواده، حاكميت ديگري ندارد. علامه جعفري در واقع معتقد به حق سالاري و انسان سالاري هستند؛ نه پدرسالاري و مادرسالاري.2


ب ـ بررسي تفاسير دسته دوم

مفسران اين گروه دو دسته مي‏باشند: يك دسته به بيان سلطه مرد بر زن بطور كلي اكتفا كرده‏اند و دسته ديگر، قيمومت مرد را به تمام جهات اجتماعي همگاني گسترش داده‏اند كه به بيان نظرات ايشان مي‏پردازيم:

1ـ در بعضي تفاسير، قوام بودن مرد را بر زن به قيام حكام و واليان بر رعايا تشبيه كرده‏اند؛3 اما نوع اين قيام را توضيح نداده‏اند. در بعضي تفاسير4 تشبيه مزبور بدينگونه تفسير شده كه «مردان، قوّام بر زنان هستند»، يعني به امور زن قيام كرده در حفظ وي اهتمام مي‏ورزند؛ همچنانكه والي (حاكم) بر امور رعاياي خود قيام مي‏كند يعني به رتق و فتق امور ايشان پرداخته، حمايت و دفاع از آنها را بر عهده دارد.

2ـ مرحوم علامه طباطبايي5 كه علت قيمومت مرد بر زن را زيادي قوه تعقل مرد و فروع آن مي‏دانند، از عموم و توسعه اين علت، دامنه قيمومت مرد بر زن را منحصر به مورد زن و شوهر نمي‏دانند؛ بلكه معتقدند دامنه آن، تمامي نوع زن را در تمام جهاتي كه زندگي آن دو را به هم پيوند داده، يعني جهات اجتماعي همگاني مانند حكومت، دفاع و قضاوت در بر مي‏گيرد؛ زيرا اين جهات با مسأله تعقل، كه در مردان بالنسبه بيش از زنان است، ارتباط و نسبت مستقيم دارد. علامه در تأييد نظر خويش مي‏افزايد: روايات هم معناي قوام بودن را كلي گرفته‏اند و عمل پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله نيز بر همين منوال بوده است؛ چه هرگز زني را بر قومي، والي و قاضي نكرد و هيچ‏گاه آنان را براي مبارزه با دشمنان نفرستاد؛ هر چند متذكر مي‏شود كه اين امر با استقلال و حقوق فردي زن منافات ندارد و مرد با اين دستاويز حق


دخالت در تمامي امور زن را ندارد و زنان نيز در انجام هر كار شايسته‏اي مختارند. همانطور هم قيمومت شوهر بر همسرش غالب مواردي كه بعنوان نمونه‏هاي برتري مردان بر زنان ذكر شده، خدشه‏پذير است؛ چه بسياري از آنها مواردي است كه بيانگر اوضاع و احوال اجتماعي حاكم بر زنان در جامعه و زمان خاصي بوده است كه اكنون در اكثر جوامع مصداق ندارد؛ مثل غلبه سواد و دانش در مردان و خانه‏نشيني زنان كه باعث دوري ايشان از مسائل اجتماعي و مشاركت و اظهار نظر ايشان مي‏شده است.

طوري نيست كه اداره و تصرف زن را در ملك خودش سلب كند يا زن را از استقلال و حفظ حقوق اجتماعي و فردي خود و دفاع از آن باز دارد. در خصوص اين جنبه از مسأله هم به سيره نبوي استناد مي‏ورزند كه در مشاغل اجتماعي مانند آموزش و پرورش، پرستاري و امثال آنها كه دخالت عواطف منافاتي با آنها ندارد، هيچگونه منعي براي اشتغال زنان مشاهده نشده و اجازه اين امور را لازمه آزادي اراده و استقلال عملي مي‏دانند كه خداوند در بيشتر شؤون زندگي به زنان عطا فرموده است. معنا ندارد كه زنان در امور مربوط به خود، تحت ولايت مرد نبوده، مالك جان‏و مال خود باشند و در عين حال از اقدام و عمل دلخواه در اصلاح ملك و مال خود منع گردند. همچنانكه بي‏معني است كه با داشتن حق ادعا و حق اداي شهادت نزد والي و قاضي، نتوانند اين كار را بكنند؛ هر چند اعمال و استفاده از اين حقوق تا حدي مجاز است كه به حقي از حقوق شوهر در حضور يا غياب وي صدمه‏اي وارد نشود.

بررسي علت قوام بودن مردان بر زنان:

پس از ذكر معاني مختلف «قوّام بودن مردان» بايد به بررسي تفاسير مختلفي كه در خصوص بيان علت اين امر شده، بپردازيم. در اين خصوص نيز همانند مبحث سابق بين مفسران اختلاف نظر مشاهده مي‏شود كه با توجه به منابع بررسي شده، مي‏توان اين نظرات را به دو گروه كلي تقسيم كرد:

گروه اول: يك علت اساسي را در قوام بودن مردان بر زنان موثر مي‏دانند كه در بيان آن سه نظر متفاوت ارائه شده است: بعضي از مفسران اين علت را برتري قوه تعقل مردان دانسته با مسلم دانستن اين فرض، فروعي را بر اين امر مترتب كرده‏اند؛ عده‏اي ديگر علت اساسي قوام بودن مرد را پرداخت نفقه و مهريه و اداره زندگي اقتصادي زن ، و دسته ديگر آن را ناشي از يك علت طبيعي مربوط به فيزيولوژي مردان و زنان مي‏دانند.

گروه دوم: به تبع دو تعليلي كه در آيه مورد بحث در پي ذكر حكم قوام بودن مردان بيان شده، دو امر را در اين خصوص مؤثر مي‏دانند:

1ـ فضل الهي كه خداوند در مورد مردان روا داشته است: «بما فضل اللّه بعضهم علي بعض». در خصوص تفسير اين فضل و موهبت الهي بين مفسران اختلاف نظر است؛ اما غالبا آن را به برتري علم و عقل و نيروي جسماني مرد تفسير كرده‏اند.

2ـ به دليل پرداخت مهر و نفقه و اداره امور اقتصادي و زندگاني زنان به دليل «وبما انفقوا.»


الف ـ بررسي نظرات دسته اول كه يك علت اساسي را سبب قوام بودن مردان مي‏دانند.

تفسير اول : برتري قوه تعقل مردان و فروع آن سبب قوام بودن مردان است.

به نظر علامه طباطبايي1 مراد از «ما فضل الله» فزوني و امتيازي است كه بالطبع مردان بر زنان دارند؛ يعني زيادي قوه تعقل و فروع آن مانند هماوردي، تحمل شدايد و كارهاي سخت و سنگين؛ زيرا زندگي زنان احساسي و عاطفي است و بر نازكدلي و ظرافت مبتني مي‏باشد؛ همانگونه كه قبلاً متذكر شديم اين گروه مفسران از عموم و توسعه علت قيمومت مردان نتيجه گرفته‏اند كه قيمومت منحصر


به امور خانوادگي نيست بلكه تمام جهات اجتماعي مرتبط با تعقل را در بر مي‏گيرد؛ مثل قضاوت، حكومت و دفاع. شيخ طوسي نيز دليل قوام بودن مردان را برتري قدرت عقل و انديشه در ايشان مي‏داند.1


بعضي تفاسير در تفسير آيه «بما فضل الله بعضهم علي بعض» بيش از ده مورد را در اثبات برتري مردان بر زنان برشمرده‏اند. بعنوان مثال شيخ رازي در تفسير خويش چنين آورده است2: گفته‏اند: منظور برتري در عقل و نيز زيادي دين و يقين در مردان است. زن در عقل و دين ناقص است؛ به اين دليل كه چند روزي را در ماه نمي‏تواند نماز بخواند و روزه بگيرد. همچنين گفته شده به دليل نقصان گواهي زن است؛ چون شهادت دو زن، معادل يك مرد است و عده‏اي گفته‏اند به دليل جهاد كردن است كه خداوند مردان را امر به جهاد فرموده در حالي كه به زنان امر كرده در خانه‏هاي خود بمانند. ربيع مي‏گويد به دليل نماز جمعه و جماعت است كه بر زن واجب نمي‏باشد. حسن بصري معتقد است كه دليل آن وجوب نفقه است كه به عهده مردان مي‏باشد نه زنان. عده‏اي هم گفته‏اند بهترين تفضيل آن است كه مرد شرعا مي‏تواند چهار زن بگيرد، اما زن بيش از يك شوهر نمي‏تواند داشته باشد. نيز گفته‏اند بدين سبب كه حق طلاق با مردان است و در حديث آمده كه «الطّلاق بالرجال و العدة بالنساء » و نيز گفته‏اند به دليل ميراث و سهم الارث بيشتر مردان است و عده‏اي گفته‏اند برتري مردان به ديه ايشان است؛ چون ديه زن نصف ديه مرد است و گفته شده دليل برتري مردان نبوت و امامت و خلافت است؛ چون خداوند هيچ زني را به پيغمبري نفرستاده و از ايشان امام و خليفه قرار نداده است. حديثي از قول پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله نقل شده است كه: «المرأة مسكينة مالم يكن لها زوج» پرسيدند يا رسول اللّه حتي اگر زن داراي مال و اموال باشد؟ فرمودند: هر چند مال داشته باشد و آنگاه اين آيه را خواندند كه «الرجال قوامون علي النساء...»


در بعضي تفاسير، امور ديگري هم بر مراتب فوق افزوده‏اند مثل برتري مردان در سواد، چون انبيا ، علما و حكما غالبا از مردان هستند. همچنين مردان را به سبب انتساب فرزندان به ايشان و داشتن ولايت در نكاح، طلاق، رجوع و ... برتر از زنان مي‏دانند و مي‏افزايند كه تمامي اين امور حاكي از برتري مردان است و مرجع تمامي اين امور به برتري علم و قدرت مردان برمي‏گردد.3


همانگونه كه ملاحظه مي‏شود غالب مواردي كه بعنوان نمونه‏هاي برتري مردان بر زنان ذكر شده، خدشه پذير است ؛ چه بسياري از آنها مواردي است كه بيانگر اوضاع و احوال اجتماعي حاكم بر زنان در جامعه و زمان خاصي بوده است كه اكنون در اكثر جوامع مصداق ندارد؛ مثل غلبه سواد و دانش در مردان و خانه‏نشيني زنان كه باعث دوري ايشان از مسائل اجتماعي و مشاركت و اظهار نظر ايشان مي‏شده است و در بعضي موارد، اتفاق نظر بين علما و فقها خصوصا علماي معاصر و متأخر وجود ندارد مثل اختصاص قضاوت و اداي شهادت و دخالت در امور حكومتي از سوي زنان و در خصوص بعضي از آنها مثل ميزان سهم الارث مردان، اجازه تعدد زوجات، ميزان ديه، وجوب جهاد و دفاع بر ايشان. ارتباط اين احكام با زيادي قوه تعقل مردان روشن نيست: بلكه دلايل ديگري در خصوص آنها مي‏توان ارائه كرد و در بعضي احكام عبادي مثل عدم وجوب نماز جمعه يا معافيت‏از خواندن نماز در بعضي روزهاي سال ـ كه سبب نقص عقل و دين زن معرفي شده‏ـ بشدت مي‏توان تشكيك‏كرد.

تفسير دوم ـ پرداخت مهر و نفقه سبب قوّام بودن مرد است:

بعضي از مفسّران، قوّام بودن مردان را بر زنان به دليل پرداخت نفقه و كفايت امور ايشان مي‏دانند و در بعضي تفاسير اهل سنت، احاديثي نيز در تأييد اين مطلب آمده است؛ مثلا جامع البيان در تفسير اين آيه به نقل از ابن عباس آورده است كه: يعني مردان به زنان فرمان مي‏دهند كه مطيع اوامر الهي و دستورهاي شوهرانشان باشند؛ يعني با خانواده خوش رفتار و نگاهدار مال شوهر خويش باشند و دليل اين برتري، آن است كه خداوند نفقه دادن به زن و كفايت امور او را به عهده مرد گذاشته است.4


پرسشي كه به ذهن متبادر مي‏شود، اين است كه اگر قوام بودن مردان به سبب پرداخت نفقه و اداره امور زن باشد، آيا در صورت عجز مرد از پرداخت نفقه، قوام بودن او نيز منتفي است؟ يا در صورتي كه زن، خود به فعاليت اقتصادي پرداخته، از لحاظ تامين زندگي خويش، دارايي مستقل داشته باشد و وابسته به انفاق شوهر نباشد و حتي د ر بعضي حالات، كمك مثبتي در اوضاع اقتصادي خانواده و ياور همسر در تأمين امور خانه باشد باز هم مي‏توان مرد را قوام بر زن دانست؟


بعضي از علماي اهل سنت در پاسخ به پرسش اول از تعليل قوام بودن به «بما أنفقوا» استنباط كرده‏اند كه هرگاه مرد از دادن نفقه همسرش عاجز باشد، صفت قوام بودنش زايل مي‏شود و زن حق فسخ عقد نكاح را دارد؛ چون مقصود شرعي از عقد نكاح در چنين شرايطي بر آورده نشده است. اين آيه بوضوح دلالت بر ثبوت فسخ نكاح به هنگام اعسار مرد در تهيه پوشاك و نفقه دارد و اين رأي علماي مالكي و شافعي است؛ هرچند نظر ابوحنيفه آن است كه در چنين شرايطي به‏دلايل آيه « و إن كان ذوعسرة فنظرة إلي ميسرة» عقد نكاح فسخ نمي‏شود.1


به نظر علماي شيعه وجوب انفاق را مي‏توان از آيه مزبور استنباط كرد؛ يعني در زندگي مشترك مسؤوليت پرداخت نفقه و اداره امور اقتصادي با مرد است، اما ضمانت اجراي پرداخت نفقه را نمي‏توان از آيه استنباط كرد؛ بطور قطع اين، ضمانت اجراي فسخ نكاح نخواهد بود؛ بلكه در درجه اول، زن بايد اجبار مرد را بر انجام دادن تعهد و وظيفه شرعي و قانوني‏اش مطالبه كند و در صورت استنكاف، مرد تعزير خواهد شد2 و در صورت عدم پرداخت يا عدم توانايي پرداخت، زن حق مطالبه طلاق را خواهد داشت3؛ هر چند زن خود از لحاظ اقتصادي داراي توانايي مالي بوده، نيازي به انفاق شوهر نداشته باشد.

اما در خصوص مسأله مورد بحث كنوني كه «قوام بودن مرد» است، به نظر مي‏آيد در صورت عدم توانايي پرداخت نفقه و در فرضي كه زن خود، به كار و فعاليت مبادرت كند و زندگي خويش و بلكه زندگي مرد و خانواده وي را تأمين كند، قوام بودن مرد لااقل از جهت انفاق خانواده، منتفي است.

تفسير سوم ـ وجود يك علت طبيعي محض سبب قوام دانستن مرد است:

به نظر بعضي از متفكران علت معرفي شدن مرد به عنوان سرپرست خانواده در آيه مورد بحث ، يك علت طبيعي محض است نه قرار دادي و تحكمي و نه امتياز خاص «مرد بودن»؛ اين علت طبيعي مقاومت مردان در برابر رويدادهاي خشن زندگي و رويارويي با عوامل مزاحم طبيعت و نيز آمادگي دائمي آنها در گرداندن چرخه‏هاي اقتصادي است؛ از طرف ديگر محدوديت زن در دوران قاعدگي، بارداري، وضع حمل، شيردهي و غير ذلك سبب اين امر گشته است و همين امر مضمون آيه «بما فضل الله بعضهم علي بعض» است؛ زيرا اين آيه بطور قطع نه ارزش انساني مرد را از زن بالاتر مي‏برد نه قيّم بودن مرد را بر زن مطرح مي‏كند؛ بلكه ناظر به تفاوتي است كه مرد و زن در ارتباط با طبيعت و استخراج مواد معشيتي با يكديگر دارند. به نظر ايشان كلمه «فضل» كه در اين آيه آمده، برتري و تفوق ارزشي مرد بر زن نيست، بلكه به معناي اختصاص مرد به داشتن‏استعدادو نيرويي خاص‏است؛مانند مقاومت در مقابل عالم طبيعت براي تصرف در آن و عدم معذوريت بوسيله پديده‏هاي طبيعي كه زن را معذور مي‏سازد.4


ب ـ بررسي نظرات دسته دوم:

امر فضل الهي و دادن نفقه را سبب قوام بودن مردان مي‏دانند.

اين دسته از مفسران با توجه به ادامه آيه يعني «بما فضل الله بعضهم علي بعض» و «بما أنفقوا» همين دو عامل را علت قوام بودن مردان بر زنان مي‏دانند و مي‏گويند اين امر، دو سبب دارد. يكي از آنها موهبت الهي خداوند بر مردان است؛ زيرا خداوند مردان را در امور متعددي بر زنان برتري داده است، مثل كمال عقل، حسن تدبير، زيادي نيرو و افزوني عبادات. به همين جهات است كه نبوت، امامت، ولايت، برپا كردن شعاير اسلامي و جهاد مختص مردان است و شهادت ايشان در تمامي امور مورد قبول واقع


‏شود و سهم الارث بيشتري نسبت به زنان دارند.

دليل دوم اكتسابي است و اين است كه با اينكه ثمرات نكاح، مشترك بين زوجين است اما مسؤوليت پرداخت مهر و نفقه به عهده مردان مي‏باشد1.

عده‏اي از مفسران گفته‏اند: وجه نظم اين آيات، در اين است كه زنان در مورد برتري سهم الارث مردان بر ايشان سؤال كردند و اين آيه نازل شد كه «لاتتمنوا ما فضل الله به بعضكم علي بعض...»2. سپس خداوند علت برتري مردان بر زنان را در ارث بيان مي‏كند كه بواسطه مسؤوليت پرداخت نفقه و مهريه است كه بر عهده مردان مي‏باشد؛ پس فايده برتري نصيب مردان، به زنان برمي‏گردد.3


تفسير نمونه4 پس از آنكه قوام بودن مرد را به معني رهبري و سرپرستي خانواده مي‏گيرد، اين موقعيت را معلول وجود خصوصيات مرد مي‏داند؛ مانند غلبه قدرت تفكر بر نيروي عاطفه و احساس و داشتن بنيه و نيروي جسمي بيشتر، كه با اولي بتواند بينديشد و نقشه بريزد و با دومي از حريم خانواده خود دفاع كند. بعلاوه تعهد او در برابر زن و فرزندان راجع به پرداختن هزينه‏هاي زندگي و پرداخت مهريه و تأمين زندگي آبرومندانه همسر و فرزند، اين حق را به او مي‏دهد كه وظيفه سرپرستي به عهده او باشد. «بما فضل اللّه بعضهم علي بعض» و «بما أنفقوا من أموالهم» نيز اشاره به همين حقيقت دارد؛ زيرا در قسمت اول مي‏فرمايد «اين سرپرستي به خاطر تفاوتهايي است كه خداوند بنابه مصلحت نوع بشر ميان آنها قرار داده است.» و در قسمت آخر مي‏فرمايد «نيز اين سرپرستي بخاطر تعهداتي است كه مردان در مورد انفاق كردن و پرداختهاي مالي در برابر زن و خانواده بر عهده دارند.» سپس براي رفع توهم «برتري مرد بر زن» بواسطه اين تكاليف و مسؤوليتها مي‏افزايد: روشن است كه سپردن اين وظيفه به مردان، نه دليل بالاتر بودن شخصيت انساني آنهاست و نه سبب امتياز آنها به جهات ديگر؛ زيرا چنين برتري صرفا بستگي به تقوا و پرهيزكاري دارد. همانطور كه ممكن است شخصيت انساني يك معاون از يك رئيس در جنبه‏هاي مختلف بيشتر باشد.

شايد اين سؤال مطرح شود كه اگر منظور از آيه «بما فضل الله بعضهم علي بعض» برتري مــردان بر زنــان بوده است ـ حال هرگونه كه اين برتري تفسير شود ـ چرا با آوردن اسم صريح يا ضمير خاص مذكر و مونث بر اين امر تصريح نشده و نگفته «بما فضل الله الرجال علي النساء» يا «بما فضلهم عليهنّ» بلكه بصورت مبهم بيان شده است؟ بعضي از مفسران اين پرسش را طـرح كرده و در پاســخ گفته‏اند:

الف ـ شايد به اين دليل است كه هر فردي از افراد صنف مرد به هر زني از افراد صنف زن برتري ندارد. چه بسا زني كه برتر از بسياري مردان باشد و اينكه در «فضلّهم» از ضمير مذكر استفاده شده صرفا از جهت تغليب (يعني غلبه دادن اسم و ضمير مذكر بر اسم و ضمير مؤنث در قواعد صرف و نحو عرب) است؛ بنابراين ، آيه هم مردان و هم زنان برتر را دربر مي‏گيرد و معني آيه چنين مي‏شود: به سبب آنكه خداوند برخي از مردان و زنان را بر بعض مردان و زنان ديگر برتري بخشيده است.

ب ـ و نيز گفته شده كه لازمه برتري داشتن يك صنف بر صنف ديگر برتري و فضيلت شخصي هر فردي از افراد آن بر فرد صنف ديگر نمي‏باشد؛ يعني مردان برتر از زنانند بي‏آنكه لازمه اين قضيه آن باشد كه هر شخصي از مردان بر هر شخصي از زنان برتري داشته باشد.5


در تفسير نمونه، اين فرع مطرح شده كه ممكن است زناني از لحاظ قدرت تفكر و بنيه جسماني بر شوهران خود امتياز داشته باشند ولي قوانين به تك تك افراد و نفرات نظر ندارد، بلكه نوع و كلي را در نظر مي‏گيرد و شكي نيست كه از نظر كلي مردان نسبت به زنان براي اين كار آمادگي بيشتري دارند؛6 هر چند به نظر بعضي مفسران ، ديگر ادعاي برتري صنف مردان بر زنان ـ كه عين مدعي است ـ از آيه استفاده نمي‏شود؛ چون وقتي فقط بعضي از مردان برتر از بعضي زنان باشند و بالعكس، وجهي براي برتري صنفي بر صنف ديگر باقي نمي‏ماند.7


نتيجه گيري

با توجه به مباحث مذكور روشن مي‏شود كه بين مفسّران و متفكران شيعه و سني در تفسير آيه مورد بحث اتفاق نظر


مرد در خانواده مي‏باشد و بيانگر حكم مسؤوليت و سرپرستي مرد در خانواده و حمايت و حفاظت از آن و تأمين معاش و تدبير امور اقتصادي خانواده است و به هر حال نمي‏توان از آيه مزبور حكم برتري مردان بر زنان را استنباط كرد. چنين برداشتي با ساير آيات قرآن كه در مقام بيان ملاكهاي برتري و فضيلت انسان است، منافات دارد؛ زيرا هيچيك از آيات قرآني كه ملاك ارزشها را درباره انسان بيان مي‏كند، اختصاصي به مرد ندارد. ملاك ارزشها در قرآن، كار و كوشش با هدف گيريهايي انساني است و اين امور در مورد «انسان» مطرح شده نه زن يا مرد بخصوص: «ليس للانسان الا ما سعي» و حتي نمي‏توان يك آيه در قرآن پيدا كرد كه براي مرد در برابر زن ارزش انساني خاصي را اثبات كند.1 و به نظر اكثر فقها نيز فلسفه قوام بودن مرد، عهده‏دار بودن امور زنان و برتري ارزش اقتصادي مرد در غالب جوامع است.2


در آيه مورد بحث، براي رفع توهم برتري ذاتي و فضيلت مردان و زنان، پس از بيان حكم قوام بودن و سرپرستي مرد، اوصافي از ارزشهاي انساني زن مطرح مي‏شود كه زنهاي شايسته زنهايي هستند كه همواره در ارتباط با خدا بوده، نگهبان فرمان الهي در غياب همسرانشان مي‏باشند؛ «فالصالحات قانتات حافظات للغيب بما حفظ الله»؛ زيرا نقش زن در بهره‏برداري يا اخلال نظم خانواده فوق‏العاده مهمتر و بيشتر از مرد است؛ بهمين جهت آيه، صنف زن را به آن نقشي كه دارد، آگاه مي‏سازد و او را متوجه مسؤوليتش مي‏كند و از بي‏تفاوتي يا كجروي در اداره خانواده برحذر مي‏دارد. اين يك اصل تجربه شده است كه اگر در يك خانواده، زن با كمال، خردمند و باتقوا باشد، اغلب اعضاي خانواده سعادتمند خواهند بود و در صورتي كه زن بي‏اعتنا به مسائل انساني و از تدبير و تقوا بي‏بهره باشد، مرد هر اندازه هم در اوج عظمت انساني باشد، تأثيرش در خانواده ناچيز خواهد بود. به همين علت آيه، صنف زن را توصيف و ارزشهاي سازنده او را گوشزد مي‏كند و ثابت مي‏كند كه ركن اصلي و عامل اعتدال خانواده، زن است.3


منابع:

حدود مشاركت سياسي زنان در اسلام,آيت الله محمد مهدي شمس الدين,انتشارات بعثت


شرح و تفسير نهج البلاغه,استاد محمد تقي جعفري,دفتر تبليغات اسلامي


تفسير الميزان,علامه سيد محمد حسين طباطبايي,انتشارات دارالعلم,mahal=قم,tarikh=2


تفسير نمونه,به قلم جمعي از انديشمندان زير نظر آيت‏الله ناصرمكارم شيرازي,انتشارات دارالكتب الاسلاميه,24,mahal=تهران,tarikh=1375


جامع البيان في تفسير القرآن,ابي جعفر محمد بن جرير الطبري,دارالمعرفة,2,mahal=بيروت,tarikh=1392 هـ.ق


الجامع لأحكام القرآن,ابي عبدالله محمد بن الانصاري القرطبي,داراحياء التراث العربي,mahal=يروت,tarikh=1965 م


احكام قرآن,دكتر محمد خزائلي,انتشارات جاويدان,1,tarikh=1352


البيان,شيخ طوسي,مؤسسه الأعلمي للمطبوعات,mahal=بيروت


تفسير روح الجنان,شيخ جمال الدين ابوالفتوح رازي,كتابفروشي اسلاميه,tarikh=1398 ه··.ق


تفسير صافي,فيض كاشاني,كتابفروشي اسلاميه,6,mahal=تهران,tarikh=1362


تفسير مجمع البيان,شيخ ابوعلي الفضل‏بن الحسن‏بن‏الطبرسي,مؤسسه انتشارات فراهاني,1,tarikh=1349


غرائب القرآن و رغائب الفرقان,: نظام الدين الحسن بن محمد بن حسين القمي النيسابوري


كنز العرفان في فقه القرآن,جمال الدين المقداد بن عبدالله السيوري,انتشارات مرتضوي,tarikh=1385 ه··.

لسان العرب,ابن منظور,داراحياء التراث العربي,1,mahal=بيروت,tarikh=1408 ه··.

مجمع البحرين,شيخ فخرالدين الطريحي,انتشارات كتابفروشي مرتضوي,2,tarikh=1365



1) شرح و تفسير نهج البلاغه ، ج 11، ص 273


1) الجامع لاحكام القرآن، ج 5، ص 168 به بعد


1) شرح نهج البلاغه ، محمد تقي جعفري، ج 11، ص 270 ـ 271


10) الجامع لأحكام القرآن ، ج5 ، ص 168


1) مجمع البحرين، شيخ فخرالدين الطريحي: «أي لهم عليهن قيام الولاء و السياسة»


1) مجمع البحرين؛ تفسير صافي، فيض كاشاني، ج1، ص 353؛ كنز العرفان في فقه القرآن، ج 2، ص211؛ احكام قرآن، ص 65


11) تفسير نمونه، زير نظر آيت الله مكارم شيرازي، ج3


1) تفسيرالميزان، ج 8، ص 182


1) لسان العرب، ابن منظور، ذيل واژه


2) حدود مشاركت سياسي زنان در اسلام، آيت الله محمدمهدي شمس الدين ، ترجمه محسن عابدي


2) همان منبع ، ج 11، ص 208 به بعد


2) الجامع لاحكام القرآن ، انصاري قرطبي، ج 5، (الاستبداد بالنظر فيه و حفظه بالاجتهاد)


2) الجامع لاحكام القرآن ، ج 5، ص 168


2) ماده 642 قانون مجازات اسلامي، مجازات سه ماه و يك روز تا پنج ماه حبس را در مورد اين جرم در نظر گرفته است.

2) نساء، 32


2) تفسير روح الجنان، شيخ جمال الدين ابوالفتوح رازي ، ترجمه ابوالحسن شعراني ، ج 2، ص 378 به بعد


3) الجامع لاحكام القرآن، ج 5، ص 168


3) يقومون عليهن قيام الولاة علي الرعية (تفسيرصافي، فيض كاشاني، ج1، ص 353)


3) تفسير البيان ، شيخ طوسي، ج 3، ص385


3) تفسير الميران ، علامه محمد حسين طباطبايي، ترجمه موسوي همداني، ج 8، ذيل تفسير آيه


3) شرح و تفسير نهج البلاغه، ج 11، ص 275


3) مواد 1111 و 1129 قانون مدني


3) غرائب القرآن و رغائب الفرقان، در حاشيه جامع البيان ، ج 4


4) شرح و تفسير نهج البلاغه، ج 11، ص270ـ275


4) جامع البيان في تفسير القرآن ، ج 4، «عن ابن عباس: قوله الرجال قوامون ... يعني أمراء عليها أن تطيعه فيما أمرها اللّه به من طاعته و طاعته أن تكون محسنة إلي أهله حافظة لماله و فضله عليها بنفقته وسعيه.»


4) غرائب القرآن و رغائب الفرقان، در حاشيه تفسير جامع البيان في تفسيرالقرآن، ج 4؛ (يقوم بأمرها و يهتم بحفظها كما يقوم الوالي علي الرعية)


4) تفسير مجمع البيان، شيخ طبرسي ، ترجمه دكتر احمد بهشتي ، ج 5، ص 133


4) تفسير نمونه، ج 3، ذيل تفسير آيه


4) جامع البيان في تفسير القرآن ، ابي جعفر محمد بن جرير الطبري، ج 4


5) جامع البيان في تفسير القرآن ، ابي جعفر محمد بن جرير الطبري، ج 4


5) در همان منبع، اين حديث از طريق كلبي در مورد سعدبن ربيع و زنش خولد دختر محمد بن سلمه نقل شده و از قول ابوروق آمده كه آيه درباره جميله دختر عبدالله بن ابي و شوهرش ثابت بن قيس بن شماس نازل شده است. در تفسير الميزان نيز به نقل از الدرالمنثور روايتي آمده است كه زني نزد پيغمبر(ص) آمد و از شوهرش شكايت كرد كه وي را سيلي زده است. حضرت فرمود: قصاص! و اين ايه نازل شد: «الرجال قوامون علي النساء...» و زن بدون اذن قصاص برگشت.

5) تفسير الميزان ، ج 8 ، ص 181 به بعد


5) كنز العرفان في فقه القرآن، ج 2، ص 212


6) تفسير الميزان، ج 8، ص 187ـ188


6) تفسير نمونه، ج 3، ذيل تفسير آيه


6) كنز العرفان في فقه القرآن ، جمال الدين المقداد بن عبدالله السيوري ، ج2 ، ص211 : (أي لهم عليهن قيام الولاية و السياسة)


7) اين معاني و تفاسير مختلف عبارتند از : حق سلطه و حمايت ، حق ولايت و سياست، تأديب و اجبار زن به انجام واجبات، تأديب و تدبير، قيام به نفقه و دفاع و حمايت از زنان. سرپرستي زن همانند سرپرستي حاكم بر رعيت، سرپرستي و خدمتگزاري ، سرپرستي و اجراي مصالح خانوادگي و قيمومت مردان در جهات اجتماعي‏ـ همگاني.

7) الجامع لأحكام القرآن، ابي عبدالله بن احمد الانصاري القرطبي. ج 5، ص168


7) كنز العرفان في فقه القرآن، ج 2، ص 212


8) غرائب القرآن و رغائب الفرقان، نظام الدين الحسن بن محمد القمي النيسابوري، ذيل تفسير آيه


9) احكام قرآن، دكتر محمد خزائلي ، ص65



/ 1