نفس گرم امام
دومين روز كنگره از ساعت 9 صبح يكشنبه 19مهرماه در سالن سخنراني نگارستان امام خميني باتلاوت آياتي از كلاماللّه مجيد آغاز شد. سپس آقاي دكتر رزمجو سخنراني خود را آغاز كردند و دربارؤ فضيلت كه ازشجاعت ناشي ميشود نكاتي را متذكر شدند و سپس مصداقهايي از زندگي امام خميني و اهل دل بودن وعارف بودن ايشان را شرح دادند و گفتند: امام علاوه بر معرفت استدلالي به معرفت شهودي نيز رسيده بودند و دليل آنهم كتابهايي مانند سرالصلاة، تفسير سورؤ حمد، چهل حديث و حتي نامه به گورباچف است كه همه حاكي از معرفت شهودي امام است و يا اين وصيتنامؤ سياسي ـ الهي و مخصوصاً ديوان مستطاب ايشان كه در آن حضرت امام چهرؤ يك عارف را دارد كه از رمز و رازهاي كمال و عشق و عرفان آگاه است. لازمؤ معرفت شهودي تهذيب نفس و عبادت است كه سرتاسر زندگي امام در تحصيل علم و تهذيب نفس سپري شد.سخنران آنگاه ابياتي را از ديوان امام خواندند از جمله ابيات زير:
ذرات جهان، ثناي حق ميگويند
ما كوردلان خامششان پنداريم
با ذكر فصيح، راه او ميپويند
تسبيح كنان لقاي او ميجويند
با ذكر فصيح، راه او ميپويند
با ذكر فصيح، راه او ميپويند
ابروي تو قبلؤ نمازم باشد
ازهر دو جهان، برفكنم روي نياز
گر گوشؤ چشمت به نيازم باشد
ياد تو گره گشاي رازم باشد
گر گوشؤ چشمت به نيازم باشد
گر گوشؤ چشمت به نيازم باشد
آنكس كه بزعم خويش عارف باشد
روزي اگر از حجاب آزاد شود
بيند كه به لاك خويش واقف باشد
غواص به درياي معارف باشد
بيند كه به لاك خويش واقف باشد
بيند كه به لاك خويش واقف باشد
با فلسفه، ره به سوي او نتوان يافت
اين فلسفه را بهل كه با شهپر عشق
اشراق جميل روي او نتوان يافت
با چشم عليل، كوي او نتوان يافت
اشراق جميل روي او نتوان يافت
اشراق جميل روي او نتوان يافت
از جور رضـاشـاه كجـا داد كنيم
آن دم كه نفس بود ره ناله ببسـت
اكنون نفسي نيست كه فرياد كنيم
زيـن ديـو بَـرِ كـه ناله بنياد كنـيم
اكنون نفسي نيست كه فرياد كنيم
اكنون نفسي نيست كه فرياد كنيم
تازگي مضامين
سخنران بعدي آقاي دكتر كاوس حسنلي بودند كه مقاله خود را تحت عنوان پرتويي از منشور ولي اللّه اعظم در ادبيات فارسي عرضه كردند. سخنران ابتدا گزارشي را از تحقيق دربارؤ سيماي حضرت اميرالمومنين عليه السلام در سه كتاب مجموعه شعر مربوط به وصف آن حضرت بيان كردند و دربارؤ نحوه آمارگيري سرودههاي غيرتكراري و چگونگي فيش برداري از كتابهاي مزبور كه شامل عناويني مانند ولايت حضرت امير، وصايت، شجاعت، شفاعت، غدير، ولادت در كعبه، جود و بخشش، خداگونگي، ذوالفقار دلدل(اسب آن حضرت)و... ميشود و تعداد دفعات تكرار اين عناوين را توضيح دادند و نتيجهگيري كردند كه كداميك از اين موضوعات بيشترين اشعار و كداميك كمترين را به خود اختصاص داده است. مثلاً ولايت حضرت امير با 148 فيش در بالاترين مرتبه و نهج البلاغه با 10 فيش در كمترين مورد موضوع شعر قرار داد.سخنران سپس با مقايسؤ اشعار قبل او بعد از انقلاب اسلامي تازگي مضامين، و ديدگاه بعد از انقلاب شعرا را چه در قالبهاي كهن و چه در قالبهاي نو دربارؤ حضرت علي عليه السلام مورد تاييد و تاكيد قرار دادند.شعر انقلاب
سخنران بعدي آقاي دكتر مجتبي جوادينيا بودند كه به علت طولاني بودن مقاله خود تحت عنوان نگاهي به شعر انقلاب اسلامي بخشي از آن را براي حاضرين بيان كردند. وي در اين بخش ابتدا از ويژگي اساسي شعر انقلاب كه به صورت كامل در جهت اهداف و آرمانهاي ملتي است كه شاعر از متن آن برخاسته، گفت: شعر انقلاب زبان يك ملت و شرح حال يك امت است. هدفدار و سازنده و مردمي است. شعر دربارها و ميخانهها و عشرتكدهها نيست. قضاوت در مورد شعر انقلاب اندكي دشوار است. بعضيها معتقدند دربارؤ آثار ادبي هر دوره بايد پس از گذشتن حداقل 50 سال قضاوت كرد لاكن در اين صورت توجهي به مقتضيات زماني و مكاني مبذول نخواهد شد.سخنران در تعريف شعر انقلاب گفت: شعر انقلاب اسلامي، شعر مردمي به معناي واقعي آن است، شاعر همدوش، همسنگر، همدل و همزبان مردم است. با درد مردم رنج ميبرد و با شادي آنان شاد ميشود. اگر به شعر انقلاب اسلامي به گونؤ باغستاني سرسبز بنگريم، سه درخت تناور سر به فلك كشيده از لحاظ موضوع سخن توجهمان را جلب ميكند: امام، شهدا و جنگ سه درخت تناور باغستان شعر شاعران مسلمانند.دكتر جوادينيا دربارؤ ويژگيهاي شعر انقلاب اسلامي گفت: شعر در عصر انقلاب اسلامي فارغ از هياهوي روشنفكر مآبانؤ دورانهاي پيش ـ كه البته بيشتر به سازش با طاغوت منجر ميشد ـ جايگاه حقيقي خود را در ميان عامؤ مردم به دست آورده است. شاعران انقلاب، فرزندان زمانؤ خويشند.وي ضمن اشاره به تاثير وقايع بزرگ و انقلابها بر سرودهها و احساس شاعران ويژگيهاي اساسي شعر انقلاب اسلامي را به اين شرح برشمرد:1ـ غفلتستيزي و دعوت به بيداري
مبادا خويشتن را واگذاريم
زخون هر شهيدي لالهايرست
مبادا روي لاله پا گذاريم
امام خويش را تنها گذاريم
مبادا روي لاله پا گذاريم
مبادا روي لاله پا گذاريم
2ـ بازگشت به خويشتن و مبارزه با طبقه روشنفكر غربزده
سخنران در اين قسمت گفت: مساله بازگشت به خويشتن كه قبلاً به شكل جدي و دقيق توسط متفكراني همچون سيدجمالالدين اسدآبادي، اقبال لاهوري، دكتر شريعتي، جلا آل احمد و... مطرح شده بود به قلمرو شعر نيز راه يافت:روزي كه روشنفكر در كوچههاي شعر پرآشوب؛دور از هياهوها عرق ميخورد، با جانفشاني حزباللّه،
تاريخ اين ملت ورق ميخورد.
3ـ بازگشت به عشق آسماني و عارفانه
در عصر پيش از انقلاب سرودن شعر گناهآلود (كفرگونه) و با محتواي عشق مجازي و صوري رواج داشت و حتّي گاهي به حوزه مقدسترين ارزشهاي دين حمله ميشد ولي در عصر انقلاب شعر عارفانه شاعران را در مييابد و عشق همراه با شهادت خون، ايثار و... همراه است.درختان را دوست ميدارمكه به احترام تو قيام كردهاند/ و آب را
كه مهر مادر توست/
خون تو شرف را سرخگون كرده است/
شفق آينهدار نجابتت
و فلقمحرابي كه/ تو در آن
نماز صبح شهادت گزاردهاي/
سيد علي موسوي گرمارودي
4ـ انتظار موعود
انتظار سازنده و مثبت براي آمدن كسي كه عدالت را جايگزين ظلم و جور ميكند و حاكميت مستضعفين را تضمين مينمايد.
آه ميكشم تو را با تمام انتظار
در رهت به انتظار صف به صف نشستهاند
كارواني از شهيد، كارواني از بهار...
پر شكوفه كن مرا اي كرامت بهار
كارواني از شهيد، كارواني از بهار...
كارواني از شهيد، كارواني از بهار...
5ـ پيوند حماسه و عرفان
پيوندي كه ميان حماسه و عرفان در شعر دفاع مقدس شكل گرفته و از آغاز شكلگيري شعر انقلاب بويژه در قالب غزل نمود عيني يافته، خود جرياني را در شعر انقلاب پديد آورده كه ميتوان آن را غزل ـ حماسه ناميد. از پيشروان اين جريان ميتوان به عباس صادقي (پدرام) اشاره كرد، همچنين نصراللّه مرداني كه در پيوند حماسه و عرفان نقش عمدهاي داشته است.
شب شكن چشم بچرخان كه بچرخانيمان
هله تا هلهله از اهل زمين برخيزد
دهل آن گونه بزن تا يله گردانيمان
در شب معجزه مستانه بر قصانيمان
دهل آن گونه بزن تا يله گردانيمان
دهل آن گونه بزن تا يله گردانيمان
من واژگون، مي واژگون ، من واژگون رقصيدهام
من بي سر و بي دست و پا در بحر خون رقصيدهام
من بي سر و بي دست و پا در بحر خون رقصيدهام
من بي سر و بي دست و پا در بحر خون رقصيدهام