فرهنگ دانشگاهی (2) فارسی به عربی با جمله بندی ها و امثله نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ دانشگاهی (2) فارسی به عربی با جمله بندی ها و امثله - نسخه متنی

احمد سیاح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مِنهَت

مُنيخ

مِهراع

مُهرِع

مَهّرت

مِهزَع

مِهصَم

مُودى

مَيّاس

ناهِد

نَهّات

نَهّاس

نُهامَة

نَهِز

نَهُوس

وَردَة

وَهّاس

هَجّاس

هَدير

هُرّ

هَرّات

هُرَاس

هَرِس

هَرِمَة

هَروُوت

هُزع

هُصّام

هُصَم

هَضُوم

هَمّاس

هُمام

هَمهام

هِندس

هَوّام

هَيزَب

هَيصَم

و به همين ترتيب اكثر بلكه كليه لغات عرب شامل الفاظ متعدد مى باشند و اغلب غير از معانى لفظى معانى ضمنى ديگر هم دارند، لذا با اين توسعه الفاظ چنانكه ادعا شود كه فلان لغت به فلان لفظ بايد ادا گردد، معلوم نيست ادعا كننده احاطه داشته باشد كه آن لغت را منحصر به فلان لفظ نمايد

حقير كتابهاى بسيارى را در اين فن مطالعه و تطبيق نمودم و با چند نفر عرب زبان گفتگو داشتم، معلوم شد كه هر كس به اندازه استعداد خود كلماتى را استخدام نموده، و آن لفظ منحصر به گفته يا نوشته او نمى باشد

استعمال هر كلمه بستگى به گفتار و سليقه و محفوظات آن شخص دارد، علهذا چنانچه در تبديل لغات فارسى به عربى و بعض جمله بنديها به نظر آگاهان خدشه اى رسيده و يا لفظى بهتر به نظرشان مى رسد به آن معنا نيست كه ما حق كلمه يا تبديل آنرا ادا نكرده باشيم، بلكه به اندازه كوشش و استقصاء و توان خود توانسته ايم رفع احتياج مطالعه كنندگان را فراهم نمائيم.

در ضمن براى بعضى لغات مثال و جمله بنديهائى قرار داده شده تا طرز انشاء عربى را دريابند و فاصله بين ترجمه ها كه ممكن است ضد هم باشند با )،( مشخص شده است .

وَاللَّه المُستَعان و عَلَيه التَكَلان

)شوال 1422) احمد سيّاح









آ





آ: الحَرف الأول مِن حساب الجُمَّل)ابجد(.

آئسه: اِمرأة فى سِن اليأس

آئين: العادة، القاعدة، الدين و المذهب،القانون،السُنَّة،

المِنهاج، الرسم و الرسوم

أسْلوب

آئين بستن: تزيين الشوارع والاسواق فى الاعياد، )آئين بندى، آئين بندان(

آئين بُلشويكى: بُلشُفِيَّةْ

آئين دادرسى:اصول المحاكمات، قانونُ المرافعات.

آئين داورى: قانون القضاء.

آئين كيفرى: قانونِ جنائى.

آئين نامه: النظام، الاجراء القانون،لائِحة،وَرقة عمل

آئينه: المِرآة

زَجَنجَل،مِنظار

آئينه رو: جميل الوجه

آئينه فلزى: مِراةٌ مَعدَنِيَّة

آئينه گر: صانع المرايا

آب: الماء - الجاه، اللمعان

ماء، مِياه، المنىّ،مُوهَة

آب آتش: الماء بلون النار )كنايةً عَنِ الدموع الحارة(

آب آشاميدن: شُرب الماء

آب آوردن: رَمَد، مَرض العين

آب آهك: ماءُالجير

آب از آب تكان نخوردن : سُكون

آب از آسياب افتادن:اِستقرار

آب از سرچشمه گل آلود است: الماءُ كَدِرٌ مِن مَنبَعِه )كناية عن فساد الامر(

آب از سر چشمه گل است: فَساد الشى ء من أساسه

آب از سر گذشت: جاوز الماءُ الرّأسَ )كناية عن الوقوع البلا(، غَمَرَ الماءُ

آب از سر گذشتن: اِستغراق، اِنشغال، اِنغماس

آب اكسيژنه: ماء مُؤَكسَد

آباجى: أخت

آباد: المعمور، المزروع، الخِصب،عامِر،مَأهول )مَن آباد كردم: اَنَا عَمَّرتُها( )اين شهر آباد شد: تَعَمَّرت هذهِ البَلَدَة(

آبادان: عبدان، عَبّادان مَدينَة العامر

آبادانى بيابانها: تَعمير الصَّحارى

آبادى: العُمران، القَريَه، الريف

آبان: الشهر الثامن من السنة الشمسية الإيرانية

آب انبار: الصّهريج، يُذَخَّرُ الماء تحت الارض للشرب، خَزّان مِياه

آب انداختن: القاء الماء، اِستقاءُ الماء )فى الحوض(

آب اندك: دَثنَة، ذُفّ، رَفَض، نَشُوح

آب اَنگور: عصير العِنَب، الخمر

آب باران: ماءالمطر

آب باريك: ماءالقليل، قِلة الدَّخل، ضِيق ذات اليد

آب باز: الغوّاص، السَبّاح

آب بازى: سباحة، عَوم، غَوص

آب بجوى باز آمد: رجع الماء اِلى النَّهر )رَجَعَت المِياه الى مجاريها(

/ 392