حوريان بهشتى و شوق ديدار فاطمه - فرهنگ سخنان فاطمه زهرا(سلام الله عیها) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ سخنان فاطمه زهرا(سلام الله عیها) - نسخه متنی

محمد دشتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حوريان بهشتى و شوق ديدار فاطمه

سلمان فارسى مى گويد:

با دعوت امام على عليه السلام به منزل فاطمه عليهاالسلام رفتم، تا آنحضرت مرا ديد، فرمود:

حديث 54:
قالت: يا سلمان جفوتنى بعد وفاة ابى .

(اى سلمان! پس از وفات پدرم با من جفا كردى) و آنگاه اجازه ى نشستن داد و فرمود:

حديث 55:
قالت: فمه اجلس و اعقل ما اقول لك، انى كنت جالسة بالامس فى هذا المجلس، و باب الدار مغلق، و انا اتفكر فى انقطاع الوحى عنا و انصراف الملائكة من منزلنا، فاذا انفتح الباب من غير ان يفتحه احد، فدخل على ثلث جوار لم ير الراؤن بحسنهن، و لا كهيئتين و لا نضارة وجوههن، و لا ازكى من ريحهن، فلما رايتهن قمت اليهن متنكرة لهن .

فقلت: انتن من اهل مكة ام من اهل المدينة؟ فقلن: يا بنت محمد لسنا من اهل مكة و لا من اهل المدينة، و لا من اهل الارض جميعا غير اننا جوار من الحور من دار السلام، ارسلنا رب العزة اليك يا بنت محمد انا اليك مشتاقات .

فقلت: للتى اظن انها اكبر سنا ما اسمك .

فقالت: اسمى مقدودة .

قلت: لم سميت مقدودة .

قالت: خلقت للمقداد بن الاسود الكندى صاحب رسول الله .

فقلت: للثانية ما اسمك .

قالت: ذرة .

فقلت: و لم سميت ذرة و انت فى عينى نبيلة .

قالت: خلقت لابى ذر الغفارى، صاحب رسول الله .

فقلت: للثالثة ما اسمك .

قالت: سلمى .

قلت: و لم سميت سلمى .

قالت: انا لسلمان الفارسى مولى ابيك رسول الله .

(بنشين و درست بينديش در آن چه كه براى تو بازگو مى كنم.

ديروز در اينجا نشسته بودم و فكر مى كردم كه با وفات رسول خدا، وحى الهى از ما قطع گرديد و از رفت و آمد ملائكه ديگر خبرى نيست.

ناگاه در بسته ى منزل باز شد و سه دختر وارد شدند كه از نظر زيبايى و شادابى و خوش بويى بى مانند بودند و هيچ چشمى به زيبايى آنان نديده است
از جايم برخاسته به سوى آنان رفتم، حال آنكه چندان خوش آيند من نبود.

پرسيدم: از زنان مكه يا مدينه ايد؟ پاسخ دادند:

«اى دختر محمد صلى الله عليه و آله! ما از اهل مكه و مدينه و از مردم روى زمين نيستيم، از حوريان بهشتى و عاشقان ديدار تو هستيم كه پروردگار ما را بسوى تو فرستاده است».

از آن يك كه بزرگتر مى نمود، پرسيدم، اسم تو چيست؟ جواب داد: «مقدودة» گفتم: چرا مقدوده؟ گفت: براى زندگى با «مقداد بن اسود» آفريده شده ام.

از ديگرى پرسيدم. نام تو چيست؟ گفت: «ذره» گفتم: تو در ديدگان من بزرگ و نجيب مى آيى، چرا ذره؟ گفت: براى همسرى با «ابوذر غفارى» خلق شده ام .

از سومى پرسيدم: تو چه نام دارى؟ گفت: «سلمى» پرسيدم: چرا سلمى ناميده شده اى؟ گفت: «خداوند مرا براى «سلمان فارسى» غلام پدرت آفريده است» سپس حوريان بهشتى خرمايى تازه كه خوش بوتر از مشك بود، به من بخشيدند.

سلمان فارسى مى گويد:

از آن خرما مقدارى بمن عطا فرمود:

خرماها را برداشته در كوچه هاى مدينه به طرف منزل مى رفتم، به هر كس از اصحاب رسول خدا صلى الله عليه و آله مى رسيدم، مى پرسيد، چه بوى عطر دلنشينى! آيا مشك با خود حمل مى كنى؟. [ بحارالانوار ج 22 ص 352 و ج 43 ص 66. و. ج 91 ص 226 و دلائل الامامة ص 28. ]

موضوعاتي كه با حرف (خ) آغاز مي شود.

خداشناسى خطبه هاى حضرت فاطمه صلى الله عليه و آله 1- خطبه در مسجد مدينه 2- خطبه در جمع زنان مهاجر و انصار 3- خطبه در برابر مهاجمان 4- خطبه در سرزنش پيمان شكنان خود گذشتگى خوشروئى روابط اجتماعى ح 84

خداشناسى فاطمه

خداگرايى فاطمه

پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله روزى از دخترش پرسيد:

فاطمه عليهاالسلام! چه درخواست و حاجتى دارى؟ هم اكنون فرشته ى وحى در كنار من است و از طرف خدا پيام آورده است! تا هر چه بخواهى تحقق پذيرد.

فاطمه عليهاالسلام پاسخ داد:

حديث 56:
قالت: شغلنى عن مسئلته لذة خدمته، لا حاجة لى غير النظر الى وجهه الكريم.

(لذتى كه از خدمت حضرت حق مى برم، مرا از هر خواهشى باز داشته است. حاجتى جز اين ندارم كه پيوسته ناظر جمال زيبا و والاى خداوند باشم) [ رياحين الشريعة ج 1 ص 105. ]

خطبه ها : خطبه ى اول سخنرانى فاطمه در مسجد مدينة

حضرت زهرا عليهاالسلام چادر به سر كرده و با جمعى از بانوان وارد مسجد شد، در حالى كه ابابكر و جمعى از مهاجرين و انصار حضور داشتند.

به احترام آن بزرگ بانوى اسلام پرده ى سفيدى آويختند كه سخنرانى را در پشت پرده آغاز كند.

حضرت زهرا عليهاالسلام قبل از آغاز سخن، ناله ى جانسوزى كشيد كه بسيارى از حاضران گريستند و پس از آن كه مردم آرام گرفتند، فرمود:

حديث 57 :
1- ضرورت الحمد و الثناء على الله :

قالت: الحمد لله على ما انعم، و له الشكر على ما الهم، و الثناء بما قدم من عموم نعم ابتداها، و سبوغ آلاء اسداها، و تمام منن والاها، جم عن الاحضاء عددها، و نآى عن الجزاء امدها، و تفاوت عن الادراك ابدها، و ندبهم لاستزادتها بالشكر لاتصالها، و استحمد الى الخلائق باجزالها، و ثنى بالندب الى امثالها. و اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شريك له، كلمة جعل الاخلاص تاويلها، و ضمن القلوب موصولها، و انار فى التفكر معقولها ،


2- معرفة الله تعالى الممتنع من الابصار رؤيته، و من الالسن صفته و من الاوهام كيفيته.

ابتدع الاشياء لا من شى ء كان قبلها، و انشاها بلا احتذاء امثلة امتثلها، كونها بقدرته و ذرءها بمشيته من غير حاجة منه الى تكوينها و لا فائدة له فى تصويرها الا تثبيتا لحكمته و تنبيها على طاعته و اظهارا لقدرته و تعبد لبريته و اعزازا لدعوته
ثم جعل الثواب على طاعته و وضع العقاب على معصيته ذيادة لعباده عن نقمته و حياشة لهم الى جنته.

ترجمه ى خطبه ى اول

1- ضرورت شكر و سپاس الهى: ستايش خداوند را، بر نعمتهايى كه به ما بخشيد، و شكر او را! بر آنچه الهام فرمود، حمد و ثنا بر خداوند، برابر نعمتهائى كه از پيش فرستاد، و همه ى نعمتهائى كه آفريد، و نعمتهاى فراوانى كه به انسانها عطا فرمود، و تمام منتها و نعمتهايى كه پياپى فرستاد.

نعمتهايى كه شمارش آن از توان انسان فزونتر، و پاداش آن ناممكن، و درك دامنه و گستردگى آن از ادراك و هوش بشر فراتر است.

مردم را به شكر گزارى فرا خواند، تا نعمتها را پياپى فرستد، و به حمد و سپاس راهنمايى كرد، تا نعمتها را فزونى بخشد، و با درخواست بندگان، نعمتها را چند برابر نمايد.

گواهى مى دهم، بجز الله، خدايى نبوده و شريكى براى او نيست، تفسير اين گواهى و شهادت، اخلاص است، و پايبند آن، قلبهاى آگاه، كه در پيشگاه تفكر و انديشه، معناى آن را روشن فرمود.

2- شناخت خدا: خداوندى كه چشمها او را نمى توانند بنگرند، و زبانها از وصف او عاجزند، و وهم و خيال از درك ذات او فرو مانده اند، اشياى عالم را بدون اين كه چيزى موجود باشد، آفريد، و بدون مثال و نمونه اى، ايجاد كرد، با قدرت خود پديد آورد، و با اراده ى خود، ايجاد نمود، نه به آفريدن آنها نيازمند بود، و نه از خلقت آنها سود مى برد.

جز آن كه خواست حكمتش تحقق يابد، و همه را به اطاعت و بندگى آگاه نمايد، و قدرت خود را آشكار كند، و به همه راه بندگى بياموزد، و دعوت خود را عزت بخشد .

آنگاه پاداش را بر اطاعت و بندگى، و عذاب را در مخالفت و سرپيچى، قرار داد، تا بندگان را از عقوبت برهاند، و بسوى بهشت سوق دهد.

3- فلسفه البعث المحمديه: و اشهد ان ابى محمدا صلى الله عليه و آله عبده و رسوله، اختاره و انتجبه قبل ان ارسله، و سماه قبل ان اجتباه، و اصطفاه قبل ان ابتعثه، اذا الخلائق بالغيب مكنونة و بستر الاهاويل مصونة و بنهاية العدم مقرونة، علما من
الله تعالى بمآل الامور و احاطة بحوادث الدهور و معرفة بمواقع الامور.

ابتعثه الله اتماما لامره و عزيمة على امضاء حكمه و انفاذا لمقادير حتمه، فراى الامم فرقا فى اديانها، عكفا على نيرانها، عابدة لاوثانها، منكرة لله مع عرفانها .

4- فوائد البعثه المحمديه: فانار الله بابى محمد صلى الله عليه و آله ظلمها و كشف عن القلوب بهمها و جلى عن الابصار غممها، و قام فى الناس بالهداية فانقذهم من الغواية و بصرهم من العماية، و هداهم الى الدين القويم و دعاهم الى الطريق المستقيم. ثم قبضه الله اليه قبض رافة و اختيار و رغبة و ايثار، فمحمد صلى الله عليه و آله من تعب هذه الدار فى راحة قد حف بالملائكة الابرار و رضوان الرب الغفار و مجاورة الملك الجبار صلى الله على ابى نبيه و امينه و خيرته من الخلق و صفيه و السلام عليه و رحمة الله و بركاته .
«ثم التفتت الى اهل المجلس و قالت:» 3- فلسفه بعثت پيامبر خاتم صلى الله عليه و آله: گواهى مى دهم كه پدرم محمد صلى الله عليه و آله بنده و فرستاده ى او است، خدا او را قبل از آن كه بيافريند، انتخاب كرد، و پيش از ان كه بفرستد، به نام نيكو، نامگذارى فرمود، و پيش از بعثت به پيامبرى برگزيد.

آن هنگام كه هنوز مخلوقات در حجاب غيب پنهان بودند، و در تاريكى نيستى پوشانده و آثارى نداشتند.

انتخاب پيامبر صلى الله عليه و آله بر اساس علم خدا به آينده ى امور، و احاطه و تسلط او به حوادث روزگاران، و شناخت خدا به سرنوشت هر چيزى بود
پيامبر را بر انگيخت، تا امر خود را تمام كند، و آنچه را كه مقدر ساخته به انجام رساند .

پيامبر ديد كه هر فرقه اى دينى دارد، و به روشنايى شعله اى روى آورده، و بتهاى خود را پرستش نموده، و خدا را با آن كه مى شناختند، انكار كردند.

4- ره آورد بعثت پيامبر صلى الله عليه و آله: پس خداى بزرگ، تاريكيهاى جاهليت را به وسيله ى محمد صلى الله عليه و آله روشن ساخت، و مشكلات و تيرگى كفر را از قلب ها زدود، و پرده ها از جلوى ديدگان برداشت .

پيامبر صلى الله عليه و آله براى هدايت در ميان مردم بپا خواست، و آنان را از گمراهى نجات داد، و از
كورى و كوردلى رهانيد، و به سوى دين استوار الهى رهنمون شد، و همه را به راه راست فرا خواند، تا روزى كه خدا بر اساس رافت و رحمت خويش او را بنزد خود برد، كه به ديدار او راغب و سزاوار بود.

پس رسول خدا، هم اكنون از رنج اين دنيا راحت است، و گرداگرد او را فرشتگان گرفته اند، و در رضوان و خشنودى خدا غرق است، كه در جوار رحمت ملك جبار، آرميده است.

درود خدا بر پدرم كه نبى و امين خدا بر وحى، و برگزيده ى او بود، سلام بر او و رحمت و بركات خدا بر او باد. سپس به مردم حاضر در مسجد نگريست و فرمود:

5- فضائل القرآن و العترة النبوية : انتم عباد الله نصب امره و نهيه و حملة دينه و وحيه، و امناء الله على انفسكم و بلغائه الى الامم، زعيم حق له فيكم وعهد قدمه اليكم و بقية استخلفها عليكم: و معنا كتاب الله الناطق، و القرآن الصادق، و النور الساطع، و الضياء اللامع، بينة بصائره، منكشفة سرائره، متجلية ظواهره، مغتبطة به اشياعه، قائد الى الرضوان اتباعه، مود الى النجاة استماعه، به تنال حجج الله المنورة و عزائمه المفسرة و محارمه المحذرة و بيناته الجالية و براهينه الكافيه، و فضائله المندوبة، و رخصه الموهوبة و شرائعه المكتوبة.

6- فلسفه الاحكام و الامامة : فجعل الله الايمان تطهيرا لكم من الشرك، و الصلوة تنزيها لكم عن الكبر، و الزكاة تزكية للنفس و نماء فى الرزق، و الصيام تثبيتا للاخلاص، و الحج تشييدا للدين، و العدل تنسيقا للقلوب، و طاعتنا نظاما للملة و امامتنا امانا للفرقة، و الجهاد عزا للاسلام، و الصبر معونة على استيجاب الاجر، و الامر بالمعروف مصلحة للعامة، و بر الوالدين وقاية من السخء وصلة الارحام منساة فى العمر و منماة للعدد، و القصاص حقنا للدماء، و الوفاء بالنذر تعريضا
للمغفرة، و توفيه المكائيل و الموازين تغييرا للبخس، و النهى عن شرب الخمر تنزيها عن .

5- ويژگيهاى قرآن و عترت: شما اى بندگان خدا! كه پرچمداران امر و نهى خداييد، و حاملان دين و وحى مى باشيد، امانت داران حق، و رسانندگان آن به خلق هستيد، بدانيد كه امام بحق، خود در ميان شماست، و اطاعت او پيمانى است كه از پيش با شما گرفته اند، و پس از پيامبر صلى الله عليه و آله جانشينى است كه براى شما باقى مانده است
كتاب ناطق خدا با ما اهل بيت است، قرآن راستگو، نور فروزان و شعاع درخشان، كه بيان و استدلالهاى آن روشن، و اسرار و باطن آن آشكار است، ظاهر آن جلوه گر، و پيروان آن زبانزد جهانيانند
پيروى قرآن انسان را به بهشت مى كشاند، سخن شنوى از آن، به نجات مى انجامد، به وسيله قرآن به حجتهاى نورانى خدا، و به واجبات تفسير شده، و به محرمات نهى شده، و به استدلالهاى جلوه گر، و به براهين كامل هدايتگر، و به فضائل پسنديده، و به مستحبات بخشوده، و به قوانين و آيين واجب شده ى پروردگار، مى توان راه يافت.

6- فلسفه فروع دين و امامت :
سپس ايمان را براى پاك كردن شما از شرك قرار داد، و نماز را براى شما از تكبر، و زكات را براى پاك كردن جان و فراوانى روزى، و روزه را براى تحقق اخلاص، و حج را براى تقويت دين، و عدل را براى استوارى دلها، و اطاعت از اهل بيت را براى نظم يافتن ملت اسلام، و امامت ما را براى ايمن ماندن از تفرقه، و جهاد را براى عزت اسلام، و صبر را براى به دست آوردن پاداش، و امر به معروف را براى مصالح اجتماعى عموم مردم، و نيكى به پدر و مادر را براى دورى از عذاب الهى، و صله ى ارحام را براى فزونى خويشاوند، و قصاص را براى حفظ خون انسانها، و وفاى به نذر را براى آمرزش الهى، و رعايت كيل و وزن در معاملات را براى درمان كم فروشى، و نهى از شرابخوارى را الرجس، و اجتناب القذف حجابا عن اللعنة، و ترك السرقة ايجابا للعفة، و

/ 22