مقدمه - هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (ع) - نسخه متنی

محمدرضا رمزی اوحدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مقدمه

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم على منى به منزلة راسى من بدنى؛

رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: نسبت على با من، مانند نسبت سر من با بدن من است. [ الرياض لنضره، ص 162]

مردى كه وسعت او در تمام عوالم وجود نمى گنجد، ما را چه رسد به اينكه، در چند برگ به شرح شمايل پر شميم او بپردازيم.




  • مجلس تمام گشت و به آخر رسيد عمر
    ما همچنان در اول وصف تو مانده ايم



  • ما همچنان در اول وصف تو مانده ايم
    ما همچنان در اول وصف تو مانده ايم



  • [ سعدي]


براستى مردى را كه در فضايلش رسول نجيب و ناجى صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: ضربة على يوم الخندق افضل من عبادة الثقلين را مى توان در اين چند برگ به وجودش دست يافت؟!!

اين نوشته و داستانهاى مختصر تحقيقا خواننده را در درياى غم مظلومى على "عليه السلام" گرفتار امواج آتشى خواهد كرد كه قرنهاست كه روح شيعيانش را غرق احتراق كرده است.




  • زين آتشى كه در سينه من است
    خورشيد شعله ايست كه در آسمان گرفت



  • خورشيد شعله ايست كه در آسمان گرفت
    خورشيد شعله ايست كه در آسمان گرفت



  • [ حافظ ]


و اشك ما نيز در ميان، آتش آتشفشان دل پر حرارت ماست كه از چشمه چشمان جارى و جاويد است.

بحر در ساغر گرداب نگنجد هرگز [ صائب]

اى كسى كه چشم روزگار و زندگى به چشمان مظلوم توست .

اى كاش ما نيز در كوچه هاى كوفه با تو بوديم .

اى كاش در ركاب تو با جماعت جاهل جمل مى بوديم و مى جنگيديم .

اى كاش در صفين در صف با صفا تو مى بوديم .

و اى كاش در تنهائيت، زمزمه هاى شبانه ات، همانند كميل و ميثم و مقداد هم قدمت مى بوديم.

شايد اگر آن روزها مى بوديم اين قدر نمى سوختيم.

و هزاران اى كاش هاى ديگر؛ كه جگر ما را پاره پاره كرده است.

'اللهم يا شاهد كل نجوا و موضع كل شكوى'.

جماعت جاهل و غافل با تو چها كه نكردند كار را به آنجا رساندند كه فرمودى: 'خدايا اين جماعت مرا بيچاره كردند.'

به خداوندى خداوند سوگند، دل آب از غصه هايت آب شد و قلب آتش كباب .

به قول پير، پيرو، پايدار، خمينى:




  • ما را رها كنيد در اين رنج بى حساب
    با قلب پاره پاره و با سينه اى كباب



  • با قلب پاره پاره و با سينه اى كباب
    با قلب پاره پاره و با سينه اى كباب



و درود خداوند بر آن مرد خدايى باد!

كه آه نامه آتشينش در خطبه شقيقه در سينه سخن پنهان گشت.

در نهج البلاغه اش عنان بيان به دست كيست؟

به دست غم و غصه هاى او

براستى او با توسن سخن به كجا مى تازد؟ به ديار غربت و تنهايى به نخلستانها و چاههاى پر درد كوفه




  • بسوخت حافظ و ترسم كه شرح قصه او
    به سمع پادشاه كامكار ما نرسد



  • به سمع پادشاه كامكار ما نرسد
    به سمع پادشاه كامكار ما نرسد




آيا كسى بود يا هست كه سخن او را درياب، و خويشتن خويش را در فضاى معطر مطهر او گم كند.




  • به ادعا نتوان شيعه بود، شيعه كسى ست
    كه پاى خود بگذارد به جاى پاى على



  • كه پاى خود بگذارد به جاى پاى على
    كه پاى خود بگذارد به جاى پاى على



  • [ مهدى سهيلى ]


آيا براستى در بيت الاحزان فاطمه عليهاالسلام زمزم جارى و جاويد اشكهاى زهرا عليهاالسلام، جزء براى غم مظلومى على جاريست؟

زهرا جان؛ اين نوشته ها را از اول براى خرسندى تو نوشتم [ نويسنده پيشنهادات و انتقادات شما را در مورد مطالب اين كتاب پذيرا مى باشد در صورت لزوم با صندوق پستى ناشر مكاتبه فرماييد] براى زنى كه غصه دار غريبى، مرد تنها مدينه است،

مدينه بعد از نبى صلى الله عليه و آله و سلم

زهرا جان!

هر چه بر سر دلم مى كوبم، آرام نمى گيرد بر آن يتيم نواز عرب، على مرتضى

بفرما بر اين يتيم بيچاره اى كه زمين خورده شيطان و نفس است دستى از سر لطف بر كشد.

زهرا جان!

به خداى تو سوگند! قلبم قبله اى جز تو ندارد

اى قبله من قبر تو كجاست؟ براى تو ناليم يا از براى همسرت؟

زهرا جان!

اين سر پرغوغا و ناآرام ما پرچم ارادت به توست كه بر نيزه ى تن ناله كنان چون شمع بقيع مى سوزد.

و اميد اينكه روزى به عشق آل فاطمى بر چوبه دار سرافراز و لاله گون، آرام گيرد.

زهرا جان!

وجود ما از خاك، پاك فرما

روى دشمنانش سياه و جانم به فدايش و لعنت خدا بر ظالمان آل محمد صلى الله عليه و آله و سلم

/ 356