بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
اِسْتارَة: پوشش و پرده. (اِسْتَبَدَّ): بدلخواه خود كار كرد، بميل و اراده خود رفتار كرد. (اِسْتَبْرَق): پارچه ضخيمى است از حرير و طلا. (اُسُج): ماده شتران تيزرو. (اِسْتِنْجَةُ التَّرامِ): قرقره قرامواى. (اَسْتيق): كائوچو، لاستيك. (اَسْتيكَة): مداد پاكن، مركب پاك كن (اُسْتيك): زنجير، بند، گلوبند مرواريد يا غيره. (اَسِدَ) الرَّجُلُ اَسَداً، ف: ترسيد از شير و مدهوش شد، در كردار مانند شير شد، خشمگين شد و نادان گشت. اَسَدَ اَسْداً، ض: درنده شد. اَسَدَ بَيْنَ الْقَوْمِ: فساد انداخت ميان گروه. اسَدَ الْكَلْبَ وَ اَوْسَدَهُ: تحريص كرد سگ را. اِسْتَاْسَدَ: مانند شير شد، شيرى صفتى نمود. اُسْتُوسِدَ، ل: برانگيخته شد. اِسْتَاْسَدَ عَلَيْهِ: دلير شد بر وى. اِسْتَاْسَدَ النَّبْتُ: دراز شد گياه. مُسْتَاْسِد، ص. اَسَد - اساد، اُسُود، اُسُد و اُسْد و اسُد و اُسْدان و مَاْسَدَة، ج: شير نر، برجى است به شكل. اَسَدَة: ماده شير. اَسِدَة: محوطه كه از چوب و نى سازند، ماده سگ درنده كه بر صيد افتاده باشد.