فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی - نسخه متنی

احمد سیاح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اِسْتارَة: پوشش و پرده.

(اِسْتَبَدَّ): بدلخواه خود كار كرد، بميل و اراده خود رفتار كرد.

(اِسْتَبْرَق): پارچه ضخيمى است از حرير و طلا.

(اُسُج): ماده شتران تيزرو.

(اِسْتِنْجَةُ التَّرامِ): قرقره قرامواى.

(اَسْتيق): كائوچو، لاستيك.

(اَسْتيكَة): مداد پاكن، مركب پاك كن

(اُسْتيك): زنجير، بند، گلوبند مرواريد يا غيره.

(اَسِدَ) الرَّجُلُ اَسَداً، ف: ترسيد از شير و مدهوش شد، در كردار مانند شير شد، خشمگين شد و نادان گشت.

اَسَدَ اَسْداً، ض: درنده شد.

اَسَدَ بَيْنَ الْقَوْمِ: فساد انداخت ميان گروه.

اسَدَ الْكَلْبَ وَ اَوْسَدَهُ: تحريص كرد سگ را.

اِسْتَاْسَدَ: مانند شير شد، شيرى صفتى نمود.

اُسْتُوسِدَ، ل: برانگيخته شد.

اِسْتَاْسَدَ عَلَيْهِ: دلير شد بر وى.

اِسْتَاْسَدَ النَّبْتُ: دراز شد گياه. مُسْتَاْسِد، ص.

اَسَد - اساد، اُسُود، اُسُد و اُسْد و اسُد و اُسْدان و مَاْسَدَة، ج: شير نر، برجى است به شكل.

اَسَدَة: ماده شير.

اَسِدَة: محوطه كه از چوب و نى سازند، ماده سگ درنده كه بر صيد افتاده باشد.

/ 5263