بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
اَسير - اُسَراء و اَسارى و اَسْرى و اُسارى، ج: گرفتار و دربند قيد و زندان، گياه درهم پيچيده. اَسارُون: بيخ گياهى با كمى عطريت و تندى. اُسْر: بيمارى حبس بول. عُودُ اُسْرٍ و عُودُ يُسْرٍ: چوبيست كه گذارده مى شود بر شكم كسى كه شاش بند شده. اُسُر: پايه هاى تخت. اُسْرَة - اُسَر، ج: زره محكم - دوال و تسمه، خويشاوندان نزديك مرد. اِسار - اُسُر، ج: چيزى است كه بسته مى شود به آن، چپ و يسار. مَاْسُور: گرفتار و محبوس، كسى كه مبتلا بمرض شاش بند شود. تَاْسيرُ السَّرجِ: بندها و تسمه هائى كه به آن زين را بندند. (اِسْرائيل): فرزندان اسرائيل، يهود، كليمى، نام يعقوب پيامبر، قدرت خدا. (اُسْرُب) و بشد باء و اُسْروُب: سُرب. (اِسْطَبْل) - اِسْطَبْلات، ج: محل آسايش چهارپايان. (اُسْطُرلاب): آلتى كه به آن ارتفاع كواكب را تعيين مى كنند. (اَسْطَقِس) و بكسر همزه - اِسْطَقِسات، ج: اصول اربعه و چهار عنصر اصلى آب و خاك و هوا و آتش. (اُسْطُورَة) - اَساطير، ج: افسانه، داستان. (اُسْطُول) - اَساطيل، ج: يكدسته از كشتيهاى جنگى، ناوگان جنگى هواپيمابر. (اُسْطُوانَة) - اَساطِنَة و اَساطين، ج: حجم عمودى كه سر و ته آن را دائره تشكيل دهد مانند مناره بلند مدور.