بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
اَسينَة - اَسائن، ج: يك تار از تارهاى زه كمان، طنابى كه محكم ببافند و در تنگ چارپايان و غير آن بكار برند. اَسَنَ الْماءُ: راكد شد آب. ماءٌ اَسُونى: آب راكد، آب شور مزه. (اَسَا) الْجُرحَ اَسْواً و اَساً، ن: دارو كرد زخم و جراحت را. اَسىّ و مَاْسُوّ، ص. اَسا بَيْنَ الْقَوْمِ: اصلاح و نيكو كرد ميان گروه را. اَسْوَيْتُهُ بِهِ: پيشواى وى گردانيدم او را. اساهُ بِمالِهِ مُؤاساةً: غمخوارى نمود او را بمال خود و گردانيد او را در مالش شريك و برابر. اَسَّاهُ تَاْسِيَةً: اندوهى نمود براى او، تسلى داد او را، صبر فرمود او را در معصيت. اِئْتَسى بِهِ: پيشوا گرفت او را. لا تَاْتَسِ بِمَنْ لَيْسَ لَكَ بِاُسْوَةٍ: اقتدا مكن آن كس را كه او پيشواى تو نيست. تَاَسّى: تسلى گرفت، تسلى يافت. تَاسَوْا: غمخوارى نمودند و تعزيت كردند بعض ايشان مر بعضى را. اَساً: اندوه و غم. اُسْوَة و اِسْوَة - اُساً و اِساً، ج: پيشوا و مقتدا، صبر، آنچه كه بدان تسلى اندوهگين گردد. اَسُو و اِساء - اسِيَة، ج: دارو. اسى - اُساة و اِساء، ج: پزشك و طبيب.