22- انتظار ظهور مسيحا - آشنایی با ادیان بزرگ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آشنایی با ادیان بزرگ - نسخه متنی

حسین توفیقی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

22- انتظار ظهور مسيحا

انديشه انتظار مسيحا ماهيتا يهودى است . اقوام
عصر قديم ، بر اثر نوميدى از وضع موجود و بى توجهى به آينده ، به گذشته
خويش مى باليدند و كمال شادكامى اجتماعى و ملى را در آن مى ديدند.
گونه اى از اين گذشته گرايى را چكامه سرايان يونانى و رومى ، هزيود
(Hesiod) و اويد (Ovid) ماهرانه ترسيم و توصيف كرده اند. اين دو تن
براى جهان پنج دوره و پنج نژاد پياپى قائل شدند و گفتند: انسانها در
نخستين دوره كه عصر زرين ناميده مى شود، شادمان و به دور از درد و رنج
، بى كشت و كار از محصولات زمين بهره مى بردند. مردن ايشان نيز به شكل
خواب بى رؤ يايى بود كه طى آن به بزم فرشتگان نگهبان جهان پر مى
كشيدند. در سوى ديگر اين طيف ، واپسين دوره يا عصر آهنين وجود داشت كه
از همه آشفته تر بود و آن دو چكامه سرا در آن دوره روزگار مى
گذراندند.

يهوديان نيز به عنوان قومى ديندار و معتقد به اينكه جهان
را موجودى خوب و كامل آفريده است ، كمال را در آغاز آفرينش قرار مى
دادند و مى گفتند نخستين انسان كه مستقيما به دست خدا آفريده شده است ،
لزوما بايد كامل و كامروا باشد. با اين وصف ، يهوديان كاميابى و فضيلت
را نه در دوران طلايى گذشته ، بلكه در آينده و واپسين روز مى جويند.
اين عبارت كتاب مقدس ميان يهوديان رايج بود: « اگر چه ابتدايت صغير بود، عاقبت تو بسيار رفيع
مى گردد » (ايوب 8:7).

يهوديان پس از
نخستين ويرانى شهر قدس ، همواره در انتظار يك رهبر الهى فاتح بوده اند
كه اقتدار و شكوه قوم خدا را به عصر درخشان داوود و سليمان
برگرداند.

شخصيت مورد انتظار ماشيح (مسح شده ) خوانده مى شد. ماشيح
لقب پادشاهان بنى اسرائيل بود؛ زيرا بر اساس يك سنت ، پيامبران در حضور
جمع ، اندكى روغن بر سر آنان مى ماليدند و بدين شويه نوعى قداست براى
ايشان پديد مى آمد. اين لقب در زمانهاى بعد به پادشاه آرمانى يهود
اطلاق شد.

دلهاى بنى اسرائيل از عشق به مسيحاى موعود لبريز بود و در
مقابل ، حاكمان ستمگر همواره در كمين چنين رهبر رهايى بخشى بودند. در
باب دوم انجيل متى مى خوانيم كه هيروديس كبير، پادشاه فلسطين پس از
زاده شدن حضرت عيسى در صدد قتل او بر آمد، اما چون وى را به فرمان الهى
به مصر بردند خطر را از سر گذراند.

واژه فارسى « مسيحا » از روى
كلمه عبرى « ماشيح » با توجه به تلفظ لاتينى آن (Messiah) ساخته
شده است .

مهمترين مژده مسيحايى در كتاب اشعياى نبى آمده است
:

(1) نهالى از تنه يسّى (پدر داوود) بيرون آمده ، شاخه اى از ريشه
هايش خواهد شكفت (2) و روح خداوند بر او قرار خواهد گرفت ، يعنى روح
حكمت و فهم و روح مشورت و قوت و روح معرفت و ترس از خداوند (3) خوشى او
در ترس خداوند خواهد بود و موافق رؤ يت چشم خود داورى نخواهد كرد و بر
وفق سع گوشهاى خويش تنبيه نخواهد نمود (4) بلكه مسكينان را به عدالت
داورى خواهد كرد و به جهت مظلومان زمين به راستى حكم خواهد نمود. جهان
را به عصاى دهان خويش زده ، شريران را به نفخه لبهاى خود خواهد كشت (5)
كمربند كمرش عدالت خواهد بود و كمربند ميانش امانت (6) گرگ با بره
سكونت خواهد داشت و پلنگ با بزغاله خواهد خوابيد و گوساله و شير و
پروارى با هم و طفل كوچك آنها را خواهد راند (7) گاو با خرس خواهد چريد
و بچه هاى آنها با هم خواهند خوابيد و شير مثل گاو كاه خواهد خورد (8)
و طفل شيرخواره بر سوراخ مار بازى خواهد كرد و طفل از شير باز داشته
شده دست خود را بر خانه افعى خواهد گذاشت (9) و در تمامى كوه مقدس من
ضرر و فسادى نخواهند كرد؛ زيرا كه جهان از معرفت خداوند پر خواهد بود،
مثل آبهايى كه دريا را مى پوشاند (اشعيا 11:1-9).

شور و التهاب
انتظار موعود در تاريخ پر نشيب و فراز يهوديت و مسيحيت موج مى زند.
يهوديان در سراسر تاريخ محنت بار خود هر گونه خوارى و شكنجه را به اين
اميد بر خود هموار كرده اند كه روزى مسيحا بيايد و آنان را از گرداب
ذلت و درد و رنج رهاند و فرمانرواى جهان گرداند.

در سراسر تاريخ بنى
اسرائيل كسانى به عنوان موعود يهود برخاستند و با گرد آوردن برخى افراد
ساده لوح بر مشكلات آنان افزودند. در اين ميان حضرت عيسى بن مريم (ع )
ظهور كرد و با داشتن شخصيتى بس والا و روحى الهى ، دين بزرگى را بنياد
نهاد و گروه بى شمارى را به ملكوت آسمان رهنمون شد، ولى بيشتر يهوديان
او را رد كردند.

در عصر ما نيز كه يهوديان صهيونيست بر پاى خاسته و
با اشغال فلسطين ، در صدد بر آمده اند حقارت هميشگى قوم يهود را بر
افكنند، چيزى از تب و تاب انتظار موعود كاسته نشده است . درست است كه
اقليتى ناچيز از يهوديان بر اثر دلبستگى شديد به اميدهاى قديم ، تشكيل
دولت صهيونيستى را مخالف آرمان مسيحايى شمرده و پيوسته با آن مخالفت
كرده اند، ولى سواد اعظم يهوديت آن را از جان و دل پذيرفته و آن را
رهگشاى عصر مسيحا دانسته اند. هم اكنون صهيونيستهاى اشغالگر فلسطين ،
علاوه بر دعاهاى مسيحايى روزانه ، در پايان مراسم سالگرد بنيانگذارى
رژيم اسرائيل غاصب (پنجم ماه ايّار عبرى )، پس از دميدن در شيپور عبادت
، اين گونه دعا مى كنند:

اراده خداوند، خداى ما چنين باد كه به لطف
او شاهد سپيده دم آزادى باشيم و نفخ صور مسيحا گوش ما را نوازش
دهد.

23- غلبه روميان و انقراض يهود

پس از نوسازى اورشليم مستقر شدن يهوديان در آن
مشكلاتى پديد آمد و مبارزه با پادشاهان ستمگر و بت پرست سوريه آغاز شد
جنگهاى مكابيان با استعمارگران سوريه به پيروزى يهود انجاميد كه در
كتابهاى اپوكريفا شرح داده شده است .

در اين دوران غالبا بنى
اسرائيل زير فرمان مشركان بودند و ظهور حضرت مسيح (ع ) نيز در همين
دوران بود كه شرح آن به طور مفصل خواهد آمد. همچنين در اين عصر احكام و
قوانينى از طرف علماى يهود صادر مى شد و نمايندگان دول استعمارگر فرمان
مى راندند. علماى يهود در مجمعى به نام سنهدرين اجتماع مى كردند و
درباره امور مذهبى تصميم مى گرفتند.
(27)

24- ويرانى اورشليم و آوارگى يهود

در سال 70 م . تيتوس ، پسر امپراطور روم ،
اورشليم را محاصره و ويران كرد و مردم بى شمارى را از دم شمشير گذراند.
وى سنهدرين را نيز از بين برد.

پس از اين حادثه ، يهوديان در
كشورهاى مجاور در اروپا و آفريقاى شمالى پراكنده شدند و با گذشت زمان
عده اى به مدينه منوره كه يثرب ناميده مى شد، رفتند و در آنجا سكنى
گزيدند. به گفته منابع اسلامى ، انگيزه اين گروه از يهوديان در انتخاب
مدينه براى سكونت ، انتظار مقدم مبارك حضرت رسول خاتم (ص )
بود.

بعدها، در عصر خليفه دوم ، مسلمانان شهر قدس را با مذاكره از
مسيحيان تحويل گرفتند. به نوشته طبرى (در حوادث سال 15 هجرى ) مسلمانان
هنگام تحويل گرفتن قدس ، در صلحنامه خود در برابر مسيحيان متعهد شدند
كه هيچ گاه به يهوديان اجازه سكونت در آن شهر را ندهند.
(28)

25- تلمود

كلمه « تلمود » به معناى آموزش از فعل ثلاثى عبرى « لمد » (يعنى ياد
داد) مى آيد و با واژه « تلميذ » و مشتقات آن كه در زبان عربى رباعى هستند
ارتباط دارد. تلمود به كتابى بسيار بزرگ كه احاديث و احكام يهود را در
بر دارد اطلاق مى شود.

زمانى كه يهوديان به بابل تبعيد شدند گروهى
به نام سوفريم (يعنى كاتبان ) ميان آنان پديد آمد. كاتبان كسانى بودند
كه به كتابت تورات و مضامين مذهبى اهتمام داشتند. مهمترين سوفر عزرا
(عزير) بود كه در قرن پنجم قبل از ميلاد مى زيست و شايد پس از موسى (ع
) بزرگترين شخصيت يهود باشد. عزرا تصميم گرفت شريعت موسى (ع ) را بارور
سازد و از عبارات كتاب عهد عتيق نيازهاى جامعه يهود را بر آورد. اقدام
وى سرآغاز سنت شفاهى يهود بود.

پس از عزرا روشى در تفسير و تاءويل
متون مذهبى رايج شد كه ميدراش ناميده مى شود و اختراع آن را به وى
نسبت مى دهند. واژه « ميدراش » به معناى جستجو است ؛ زيرا دانشمندان از خلال
ميدراش به جستجوى معانى نهفته مى پرداختند و مى خواستند همه مسائل
روزانه زندگى را از تورات استخراج كنند. پس از تاءسيس مجمع كبير براى
رسيدگى به امور مذهبى ، كم كم اين فكر رواج يافت كه تفسير تورات پس از
حضرت موسى (ع ) نسل به نسل به دست اعضاى آن مجمع رسيده است . سپس پنج
زوج دانشمند به توالى به تفسير و وضع قوانين جديد پرداختند كه دو زوج
آخر آنان به نام هيلل و شمعى (شماى ) بسيار معروف شدند. اين دو تن در
حدود سال 10 م . در گذشتند. در اين دوره ، يكى از دو زوج ناسى يعنى
رئيس و ديگرى آوبت دين يعين رئيس دادگاه ناميده مى شد. تمام اين قضايا
ميان فريسيان جريان داشت و صدوقيان با آن مخالف بودند و تنها به ظاهر
تورات اهتمام مى ورزيدند.

هيلل و شمعى هر كدام مكتبى را بنياد
نهادند و شاگردان آنان در هفتاد سال اول تاريخ ميلادى به نشر افكار و
انديشه هاى ايشان پرداختند و سرانجام ، موفقيت نصيب هيلل شد. گفته مى
شود اختلافات اين دو رهبر از 300 مورد تجاوز مى كرد و شمعى در
برداشتهاى خود از هيلل سختگيرتر بود. هيلل اولين فرد از سلسله تنّائيم
است . دومين فرد اين سلسله كه حلقه ارتباط بين هيلل و دانشمندان بعدى
محسوب مى شود، يوحانان بن زكاى است . هنگامى كه لشكر تيتوس در سال 70 م
. به ويران كردن اورشليم مشغول بود، يوحانان پيوسته يهوديان را به
آرامش دعوت مى كرد؛ زيرا از نابودى يهوديان نگران بود. يهوديان سخن او
را نپذيرفتند؛ از اين رو، وى به انتقال مركز علمى و مذهبى اقدام كرد.
او براى اين هدف ، نخست خبر بيمارى و سپس مرگ خود را شايع كرد و
پيروانش وى را در تابوتى نهاده ، به عنوان خاك سپارى از شهر خارج
كردند. از آنجا كه او شخصيتى ممتاز بود، سربازان تيتوس (كه بر دروازه
هاى اورشليم با سرنيزه جنازه ها را آزمايش مى كردند) به جسد وى كارى
نداشتند. يوحانان در خارج شهر خود را به فرمانده كل لشكر رساند و از او
تقاضا كرد كه شهرك ياونه در فلسطين را در اختيار وى قرار دهد. اين
خواهش پذيرفته شد و او در آنجا كار علمى خود را تعقيب كرد و بدين
وسيله علوم هيلل و ديگر دانشمندان گذشته را به نسلهاى آينده انتقال
داد.

پس از يوحانان فردى به نام ايشماعل بن اليشع به تفسيرهاى
تلمودى پرداخت و كار عمده وى آن بود كه هفت اصل تفسيرى هيلل را به
سيزده اصل رساند. همچنين فردى به نام عقيبا بن يوسف در همين عصر از
اهميت ويژه اى برخوردار است . اين دانشمند بر تلمود حق بزرگى دارد. زير
بناى تلمود به شكلى كه مى بينيم تا اندازه زيادى مرهون زحمات اوست
.

با اين وصف ، افتخار تدوين متن تلمود به عقيده بسيارى از
دانشمندان نصيب شخصى به نام يهودا هناسى شد. وى در سال 135 م . (سه سال
پس از در گذشت عقيبا) به دنيا آمد و پس از آگاهى بر تفسيرهاى عقيبا و
ديگر دانشمندان تصميم بر كتابت آنها گرفت . اين و پس از آگاهى بر
تفسيرهاى عقيبا و ديگر دانشمندان تصميم بر كتابت آنها گرفت . اين
دانشمندان ميان قوم خود موقعيت خوبى پيدا كرد و بيش از پنجاه سال ناسى
يعنى رهبر بود.

يهودا هناسى براى تورات شفاهى نام ميشنا را برگزيد
كه در عبرى به معناى مكرر و مثنى است ، در مقابل ميقرا به معناى
خواندنى و مقروء. تلمود، ميشنا ناميده مى شود، زيرا مثناى تورات است ،
ولى تورات ميقرا است .

زبان ميشنا عبرى عاميانه است كه به ارزش ادبى
عبرى عهد عتيق نيست . ميشنا شش بخش دارد كه هر فصل سدر ناميده مى شود و
مجموع آن 63 رساله در 523 فصل است به اين شرح :

1. سدر زراعيم (بخش
بذرها، احكام محصولات و نتاج حيوانات ) 11 رساله

2. سدر موعد (بخش
عيد، درباره روزهاى يادبود) 12 رساله

3. سدر ناشيم (بخش نسوان ،
احكام زناشويى ) 7 رساله

4. سدر نزيقين (بخش زيانها، احكام اموال و
زيان به نفوس ) 10 رساله 5. سدر قداشيم (بخش مقدسات ، مقدسات دين يهود)
11 رساله

6. سدر طهاروت (بخش طهارتها، احكام پاك و ناپاك ) 12
رساله

جمع:
63 رساله

تفسير ميشنا، گمارا ناميده مى شود. اين واژه به معناى
تكميل است و نويسندگان اين تفاسير ادعا مى كردند مطالب آنان باقى مانده
سخنان دانشمندان گذشته است كه كتاب ميشنا را تكميل مى كند. در گمارا
نخست يك مقطع از عبارت ميشنا نقل مى شود و پس از آن به تفسير و تحليل و
آوردن شواهدى براى آن مقطع مى پردازند.

دو نوع گمارا براى ميشنا
نوشته شده است : يكى گماراى فلسطينى به دست دانشمندان يهودى فلسطين و
ديگرى گماراى بابلى كه مبسوطتر و جالب تر است و به دست گروهى از
دانشمندان يهودى كه در بابل مانده بودند، نوشته شده و از گماراى
فلسطينى مفصل تر است . تلمود به اعتبار اين دو گمارا دو گونه است :
تلمود فلسطينى و تلمود بابلى .

در تلمود به دو عنصر اساسى برخورد مى
كنيم : يكى هلاخا به معناى راه و روش كه عبارت است از دستورهاى دينى
براى زندگى صحيح و ديگرى اگادا به معناى روايت كه عبارت است از
داستانها و شواهدى از پيشوايان يهود يا بزرگان اقوام مختلف كه به منظور
تاءييد موضوع نقل مى شود.

مقدار زيادى از مطالب تلمود در كتب اسلامى
پراكنده شده و برخى از مسلمانان تعدادى از آنها را بى چون و چرا
پذيرفته اند و كسى به دنبال اصل و منشاء آنها نرفته است .

اين گونه
روايات را اسرائيليات مى نامند. البته مطالب صحيحى نيز در تلمود يافت
مى شود كه در پاره اى موارد با آيات و احاديث اسلامى مطابقت
دارد.

تلمود به عنوان دائرة المعارف پر محتواى يهوديت محافظت از اين
آيين را بر عهده داشته و منبع قوانين فقه يهود بوده است . مسيحيان به
علت بدگويى اين كتاب از حضرت عيسى مسيح (ع ) همواره با آن مخالف بوده
اند. رهبران كليسا در قرن ششم ميلادى مخالفت خود را با آن اعلام كردند،
ولى اين كتاب تا قرنها مساءله اى نيافريد و جوامع يهودى مراقب بودند كه
احساسات مسيحيان را نسبت به آن تحريك نكنند. در سال 1239 م . يك يهودى
كه به مسيحيت روى آورده بود، پاپ را به سوزاندن آن كتاب تشويق كرد و
تلمود سوزى را بنياد نهاد. پس از آن تاريخ ، ارابه هاى پر از نسخه هاى
تلمود به ميدانهاى شهر برده مى شد و به كام آتش مى رفت و يا براى
استفاده از چرم آن به سازندگان كفش سپرده مى شد.

اكنون چند نسخه خطى
از تلمد بابلى در كتابخانه هاى جهان يافت مى شود و تنها نسخه كتابخانه
شهر مونيخ در آلمان كامل است .

اولين و معروفترين چاپ متن عبرى
تلمود به دست فردى به نام دانيال بومبرگ در شهر ونيز (ايتاليا) صورت
گرفت (تلمود بابلى در سالهاى 3- 1520 و تلمود فلسطينى در سالهاى 4-
1523). تعداد صفحات تلمود بابلى در اين چاپ 5894 صفحه است كه در چاپهاى
مختلف رعايت مى شود تا براى ارجاع به آن كتاب عظيم مورد استفاده قرار
گيرد. تلمود به برخى زبانهاى اروپايى ترجمه و منتشر شده و ترجمه
انگليسى آن در 18 جلد بزرگ در لندن به چاپ رسيده است . خلاصه اى از آن
كتاب نيز به زبان فارسى ، به نام گنجينه اى از تلمود در سال 1350 ه .ش
. در تهران انتشار يافته است .

26- قبالا

عرفان (يا تصوف ) در اديانگ واكنشى به شريعت و
تعقل (فقه و فلسفه ) است . عرفان از ذوق بر مى خيزد، قابل نفى يا اثبات
نيست و با هنر رابطه اى تنگاتنگ دارد. عرفان همچون آتش لطيف است و هر
چيز را به كام خود مى كشد و به جلو مى رود. اديان هند و خاور دور سراسر
عرفانى اند و در عصر ما با اندكى تبليغ ، بسيارى از مردم آمريكا و
اروپا را به سوى خود كشيده اند.

عرفان و علوم اعلاى يهودى قبالا
(يعنى مقبول ) ناميده مى شود. عرفان يهودى مكتبى زايا و بارور است و در
حيات معنوى بنى اسرائيل بسيار تاءثير داشته و دارد. آثارى در اين باب
يافت مى شود كه از همه مهمتر كتابى است به نام زوهر (يعنى درخشان ).
درباره مؤ لف واقعى اين كتاب سخن بسيار است . در دانش قبالا پيرامون
عرش الهى ، اسم اعظم ، حوادث آخر الزمان ، ظهور مسيحا، رجعت و قيامت
بسيار بحث مى شود. در اين فن ، علم حروف نقش مهمى را بر عهده
دارد.

27- يهوديت در اروپا






يوديان در سرزمينهاى اسلامى زندگى خوبى داشتند و
شمارى از آنان به مقامات اجتماعى بلندى نائل شدند. اين در حالى بود كه
يهوديان مقيم كشورهاى اروپايى مجبور بودند در اماكن خاصى به نام گتو
(Ghetto) با ذلت تمام زندگى كنند. همچنين بسيار اتفاق مى افتاد كه
مسيحيان آنان را به زور به آيين خود در مى آوردند. اين گونه افراد در
ظاهر مسيحى مى شدند، ولى در باطن يهودى مى ماندند و تعبير يهوديان
مسيحى نما (Marranos) به چنين افرادى دلالت دارد كه در اصطلاح يهوديان
ايران ، آنوس خوانده مى شوند. يهوديان اندلس در دوران فرمانروايى
مسلمانان در آن سامان زندگى خوبى داشتند. هنگامى كه به سال 1492 اندلس
به طور كامل از دست مسلمانان خارج شد، يهوديان نيز از آن سرزمين تبعيد
شدند. آنان به كشورهاى اسلامى شمال آفريقا روى آوردند، ولى تنها اندكى
از ايشان در آن ورطه هولناك از چنگال دزدان دريايى و ناخدايان آزمند
رهيده ، به ساحل امن و امان رسيدند و در دامان پر مهر اسلام قرار
گرفتند. منش نيك و رفتار انسانى مسلمانان با بيگانگان زبانزد تاريخ
نگاران يهودى و مسيحى است .

28- يهوديت در عصر جديد

يهوديان اروپا بر اثر فشارهايى كه براى آنان به
وجود آمده بود، نمى توانستند بين مسيحيان و اقوام ديگر زندگى كنند و
تبعيدهاى پياپى هر چه بيشتر آنان را به فكر وطن مستقل مى انداخت .
انديشه پديد آوردن كشورى مستقل براى يهود سابقه اى طولانى دارد با اين
وصف ، زندگى ميان ملتهاى غير يهودى از نظر اقتصادى براى عموم يهوديان
بسيار بهتر بود و به همين دليل ، پس از تاءسيس كشور اسرائيل ، يهوديان
حاضر به مهاجرت به آن نبودند؛ از اين رو، براى تشويق آنان به مهاجرت ،
در تمامى سرزمينهاى يهودى نشين اروپا و آسيا و آفريقا سازمانهايى به
وجود آمد. دستگاههاى تبليغاتى اسرائيل نيز باغ سبزى را به يهوديان نشان
مى دادند. گروهى از يهود پس از مهاجرت ، به وطن قبلى بازگشتند و به
برنامه هاى پيشين خود ميان اقوام ديگر ادامه
دادند.

29- پيدايش صهيونيسم و تاءسيس

دولت اسرائيل



يهوديت تبليغ ندارد، زيرا يهوديان دين خود را
نعمتى الهى مى دانند كه مخصوص نژاد بنى اسرائيل است . با اين وصف هر
گاه كسى بخواهد يهودى شود بايد ذلتهاى اين قوم را به او تفهيم كرد تا
اگر مرد اين ميدان نيست ، پا در آن نگذارد.
(29)تحميل يهوديت به ندرت وجود داشته است
. (30)يهوديان معمولا مردم را به صهيونيسم
دعوت مى كنند.

در اواخر قرن نوزدهم گروه بزرگى از يهوديان روسيه
اخراج شدند. عده اى از آنان غرب اروپا ساكن شدند و گروهى هم به فلسطين
رفتند و در مكانى نزديك درياى مديترانه ساكن شدند و نام صهيون را براى
آنجا برگزيدند. فلسطين در آن شكوفايى دولت بنى اسرائيل در عصر داوود و
سليمان (ع ) مركز نظامى بوده است . اين نام همواره يادآور اقتدار آن
قوم بوده و در كتابهاى انبياى متاءخر بسيار از آن ياد شده است .

در
همان زمان ، يهوديان اروپا و روسيه با ناديده گرفتن سنت انتظار، براى
كسب استقلال و عزت برخاستند و صهيونيسم را بنياد نهادند و به دنبال آن
، خطرناك دانستند و مسلمانان را از همكارى با مهاجران بر حذر داشتند.
(31) مسلمانان هنگامى از عمق فاجعه آگاهى
يافتند كه راه چاره بسته شده بود.

استكبار جهانى به سركردگى
انگلستان و آمريكا به پشتيبانى همه جانبه برخاست . صهيونيستها با اتكا
به آن حمايتها و با بهره بردارى از ضعف و زبونى رهبران كشورهاى اسلامى
، موقعيت خود را محكم كردند و وضعى را پيش آورند كه اكنون با تلخكامى
شاهد آن هستيم .

در نيم قرنى كه از تشكيل رژيم صهيونيستى مى گذرد،
غاصبان فلسطين از هيچ جنايتى فروگذار نكرده اند و با شيوه هاى گوناگون
به گسترش سلطه ظالمانه خود ادامه داده اند. همچنين آنان قطعنامه ها و
بيانيه هاى مجامع بين المللى را به چيزى نگرفته اند. كسانى هم كه صلح
طلبى صهيونيستها را باور كرده اند، در اندك زمانى به دورويى و
ناجوانمردى آنان پى برده اند.

كتابنامه

1. ترجمه تفسيرى كتاب مقدس ، انگلستان ، انجمن
بين المللى كتاب مقدس ، 1995.

2. حكمت ، على اصغر، تاريخ اديان ،
تهران : انتشارات ابن سينا، 1345.

3. راميار، محمود، بخشى از نبوت
اسرائيلى و مسيحى ، تهران .

4. زرين كوب ، عبدالحسين ، در قلمرو
وجدان ، تهران : انتشارات سروش ، 1375.

5. كتاب مقدس ، لندن ،
1904.

6. كهن ، اى .، گنجينه اى از تلمود، تهران : 1350.

7.
گرينستون ، جوليوس ، انتظار مسيحا در آيين يهود، ترجمه حسين توفيقى ،
قم : مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب ، 1377.

8. مصطفوى ، على
اصغر، اسطوره قربانى ، تهران : انتشارات بامداد، 1369.

9. ناس ، جان
بى .، تاريخ جامع اديان ، ترجمه على اصغر حكمت ، تهران : انتشارات و
آموزش انقلاب اسلامى ، 1370.

10. هاكس آمريكايى ، قاموس كتاب مقدس ،
تهران : انتشارات اساطير، 1377.

11. هيوم ، رابرت اى .، اديان زنده
جهان ، ترجمه عبدالرحيم گواهى ، تهران : دفتر نشر فرهنگ اسلامى ،
1373.

,press university cambridge ,east middle the in religion
,(ed).j.a ,arbrry .12 .1969

.d.n ,press soncino the :london
,talmud bobylonian the ,(tr) .i ,epstein .13

:england ,middlesex
,representation historical a :judaism ,isidor ,epstein.14

.1974
,books penguim

/ 12