3- اديان ملل گذشته - آشنایی با ادیان بزرگ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آشنایی با ادیان بزرگ - نسخه متنی

حسین توفیقی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

3- اديان ملل گذشته

1- مصر

مصر يكى از كشورهاى بسيار معروف جهان باستان بود.
اين سرزمين تمدنى بزرگ و حكومتهايى مقتدر داشت . نژاد مصريان قبطى بود
و واژه « Egypt » كه در زبانهاى اروپايى براى مصر به كار مى
رود، با كلمه قبطى در ارتباط است .

مصريان از مراحل مختلف اديان
ابتدايى گذر كردند و به خدايان محلى كه معمولا به شكل حيوانات اهلى و
وحشى بود روى آوردند. پرستش فرعونها و خدايان اساطيرى نيز معمول
بود.

1-1- پيدايش دين و گوناگونى آن در مصر قديم

مصريان قديم به موجودات غيبى بسيارى معتقد بودند
و خدايانى با اسما و صفات مختلف داشتند. هنگامى كه فراوانى خدايان موجب
زحمت شد، از شمار آنها كاستند و حتى در دوره كوتاهى تنها به خداى آفتاب
معتقد شدند. در آن دورانها اعتقاد به الوهيت حيواناتى مانند شير، تمساح
و برخى پرندگان و جوندگان و برخى حيوانات اهلى مانند قوچ رواج يافت .
پرستش گربه نيز نزد آنان بسيار اهميت داشت . ايرانيان دوره هخامنشى در
يكى از جنگهاى خود با مصريان ، تصوير گربه را روى سپرهاى خود نقش كرده
بودند؛ از اين رو، مصريان به احترام آن تصاوير از تيراندازى و شمشيرزنى
خوددارى كردند و در نتيجه ، پيروزى نصيب ايرانيان شد.

موجوداتى
خيالى با سر حيوان و تن انسان ، در اعتقادات ايشان وارد شد و بتهايى به
اين شكل ساختند و پرستيدند. هنگام مسافرت در رود نيل ، براى مصونيت از
خطر تمساحهاى آدمخوار، نخست به معبد بسيار شكوهمند تمساح مى رفتند و با
پرداخت صدقه و نذرى ، به خيال خود تاءمين جانى مى
گرفتند.

2-1- اسطوره خدايان سه گانه اوزيريس ، ايزيس و هوروس

مصريان قديم مى گفتند اوزيريس (خداى كشاورزى ) با
خواهرش ايزيس (الهه مادر) ازدواج كرد و از ايشان فرزندى به نام هوروس
(خداى آفتاب ) به دنيا آمد. اوزيريس به دست برادر خود به نام ست (خداى
خشكسالى ) كشته شد. ايزيس جسد شوهر مقتول خويش اوزيريس را با زحمت
فراوان به دست آورد و آن را به مصر برگرداند و پنهان كرد. هنگامى كه ست
از اين قضيه آگاه شد جسد را پيدا كرد و آن را به چهارده قطعه پاره پاره
ساخت و هر قطعه را در مكانى در مصر به خاك سپرد. آن مكانها به بركت
پاره هاى آن جسد آباد و بارور شدند. هوروس كه اكنون بزرگ شده بود، به
خونخواهى پدر، با عموى خود جنگيد و با آنكه يك چشم خود را از دست داد،
بر عمو پيروز شد و او را اسير كرد و نزد مادر خويش ايزيس آورد. ايزيس
برادر شوهر خود را بخشيد. آنگاه هوروس قطعات جسد پدر را به يكديگر
پيوند داد و به كمك خداى حكمت او را زنده كرد. اوزيريس از آن پس ، در
جهان نماند و اين عالم را به فرزندش هوروس سپرده به جهان زير زمين
رفت و فرمانرواى مردگان شد.

3-1- پرستش آفتاب

پرستش آفتاب در مناطق مختلف جهان سابقه اى ديرينه
دارد و در مواردى از قرآن مجيد (از جمله در سوره نمل ، آيه 24) به آن
اشاره شده است . به راستى در ميان تمام خدايانى كه در كنار آفريدگار
پرستيده مى شدند، هيچ يك از آنها بركات بى پايان خورشيد را نداشت . در
مصر قديم براى ساعات مختلف روز، خدايانى كه نماينده خورشيد بودند، قرار
داده شد: مثلا خداى بامداد خپرع ، خداى نيمروز رع و خداى شامگاهان اتوم
بود.

همچنين سوسكى كه سرگين گردان ناميده مى شود، نماينده خورشيد در
روى زمين به شمار مى رفت . مصريان قديم آن حشره را بسيار مقدس مى
دانستند و تصوير او را در طلسمات و بر سينه و پيشانى مجسمه پادشاهان
ترسيم مى كردند و از آن بركت و نيكبختى مى
خواستند.

4-1- پرستش فرعون

پرستش پادشاهان در گذشته بسيار رواج داشت و آخرين
نمونه آن در مورد امپراطور ژاپن بود كه به خواست خود وى در سال 1946
لغو شد. هم اكنون برخى از فرمانروايان مانند پادشاه تايلند مقدارى از
آن سنت را حفظ كرده اند.

فرعونهاى مصر (مانند امپراطورهاى ژاپن )
خدايانى از نسل آفتاب به شمار مى رفتند و پرستش آنان به اين عنوان
بود.

2- بابل

بابل براى ساليان درازى مركز تمدن و علم و فرهنگ
بود و نام آن در كتاب مقدس يهوديان و مسيحيان بسيار آمده و قرآن مجيد
(در سوره بقره ، آيه 102) از آن ياد كرده است . جبر و مثلثات و بسيارى
از مسائل رياضى و علمى ديگر از تمدن بابلى به يادگار مانده است
.

1-2- تحول و دگرگونى ديانت ابتدايى

name=link27> دربابل



در حفاريهايى كه در اماكن مختلف عراق صورت گرفته
، مجسمه خدايان بى شمارى از زير خاك بيرون آمده و به موزه هاى جهان
منتقل شده است . اين خدايان صورت تكامل يافته آنيميسم ابتدايى بوده
اند.

بابل نيز تحول و تكامل دين از فتيشيسم تا اعتقاد به خدايان را
تجربه كرد. اين سير تقيريبا چهار هزار سال طول كشيد و در پايان خدايانى
كه نماينده ارواح ماه و خورشيد و سيارات بودند، در شهرهاى مختلف مورد
پرستش قرار گرفتند. مردوخ در بيشتر زمانها برترين خدا
بود.

2-2- خداى سه گانه

ميان خدايان بى شمار بابليان ، شش خدا معروف تر
شدند كه در دو دسته سه تايى (تثليث ) مورد پرستش بودند. تثليث اول از
آنو (خداى آسمان )، انليل (خداى فضا و جنگ ) و ائا (خداى آب ) و تثليث
دوم از شمش (خداى آفتاب )، سين (خداى ماه ) و ايشتار (خداى مؤ نث )
تشكيل شده بود.

اين خدايان همسرانى داشتند و در زمانى خداى مؤ نث
ايشتار به عنوان الهه بارورى بسيار مورد توجه قرار گرفت . شوهر ايشتار
تموز ناميده مى شد.

هنگام اوج تمدن بابل خداى بزرگى به نام مردوخ
مطرح شد كه تصوير او را همه جا رسم مى كردند. ساير خدايان بابل زير دست
مردوخ به شمار مى رفتند.

3-2- خداى آشور

هنگامى كه بابل به دست قوم شمالى آشور سقوط كرد،
مردوخ جاى خود را به خداى آشوريان به نام آسور داد و تصوير او را همه
جا ترسيم كردند. بار ديگر بابليان بر آشوريان پيروز شدند و مردوخ را به
منزلت پيشين خود برگرداندند و با سقوط بابل به دست كورش ، آهور مزدا
جاى مردوخ را گرفت .

3- يونان

يونان شبه جزيره كوچكى در جنوب شرقى اروپاست كه
از گذشته هاى دور مركز هنر، فرهنگ و انديشه بوده است . اين كشور در
زبانهاى اروپايى « Greece » خوانده مى شود و كلمه عربى اغريق از اينجا مى
آيد. نام يونان (Ionia) گرفته شده كه يكى از بخشهاى يونان است .
يونانيان كشور خود را هلاس (Hellas) مى نامند كه نام افسانه اى نياى
يونانيان است . از آنجا كه بيشتر اديان جهان با انديشه و اسطوره رابطه
اى تنگاتنگ دارند، باورهاى دينى يونانيان در دين شناسى مهم است
.

1-3- آيين يونانيان باستان

يونانيان قديم نيز به خدايان نرينه و مادينه
معتقد بودند. بزرگترين خداى ايشان زئوس بود كه گاهى وى را زئوس پاتروس
يعنى زئوس پدر مى ناميدند. اين خدا نزد هندوان باستان ديوس پيتار و نزد
روميان قديم ژوپيتر خوانده مى شد. مجموعه خدايان مورد پرستش ايشان
معمولا با خدايان آريايى قديم مشترك بود. برخى خدايان يونان عبارت
بودند از:

آپولو(خداى آفتاب )؛

پوزيدن (خداى
دريا)؛

هستيا(خداى مؤ نث و مادر خانواده )؛

دميتر (خداى مؤ نث ،
مادر كشاورزى و غلات )؛

هرمس (خداى حكمت )؛

آرس (خداى جنگ
).

2-3- اساطير

بشر با قدرت تخيل و تلاش همه جانبه ، در طى قرون
و اعصار گذشته سعى كرده است تا خود را از سرگردانى برهاند و به همين
منظور نخست اساطير را پديد آورده تا به تصور خود براى سؤ الات خويش
پاسخى بيايد. فلسفه ، ادبيات و برخى اديان زاييده اساطيرند و اساطير در
سراسر زندگى فكرى انسانها نقش دارند. مثلا در كشور ما، اساطير شاهنامه
در ذهن مردم وجود دارد و پيوسته مردم از خواندن آنها لذت مى برند.
يونانيان نيز خدايان اسطوره اى خود را مى پرستيدند و براى آنها قربانى
مى كردند. نام برخى از اين خدايان در بالا آمد و تهيه كردن فهرستى از
خدايان اسطوره اى آنان يا ساير ملل باستانى كارى دشوار است
.

يونانيان مردمى هوشمند و كنجكاو بودند و از آنجا كه به علم دسترسى
نداشتند، با خلق اساطير ذهن جستجوگر خود را آرام مى كردند؛ همان طور كه
به جاى پرستش آفريدگار آسمان و زمين ، به بتهاى گوناگون روى مى آوردند.
همين قوم از اساطير به فلسفه پرداختند و پرچمدار دانش در عصر خود شدند،
در حالى كه موفقيت اقوام ديگر در اين راه چشمگير
نبود.

3-3- پيدايش فلسفه

حدود پنج قرن پيش از ميلاد، فيلسوفان بزرگى در
يونان پيدا شدند و افكار تازه اى مطرح كردند. معروفترين آن فيلسوفان
سقراط و شاگردش افلاطون و شاگرد اين فيلسوف ارسطو بودند. انديشه هاى
ارسطو قريب دو هزار سال در مجامع علمى اروپا و جهان اسلام رواج داشت و
كمتر كسى به خود اجازه مى داد آنها را نقد كند. با آنكه فلسفه يونان و
انديشه هاى ارسطو عظمت پيشين خود را از دست داده است ، هنوز هم
دانشمندان هنگام طرح مسائل فكرى از اشاره به سابقه آن در يونان و آثار
افلاطون و ارسطو گزيرى ندارند. فيلسوفان يونان براى انديشه هاى خود از
اساطير بهره زيادى برده اند و هم اكنون مجموعه آثار افلاطون از نام
خدايان گوناگون انباشته است .

آنان به بسيارى از سروده هاى حماسى
قديم كه صفات ناپسند را به خدايان نسبت مى دادند، اعتراض داشتند.
انديشه هاى افلاطون در مورد خداشناسى موجب گرديد كه او را افلاطون الهى
(DivinePlato) بنامند. ارسطو محرك اول را مطرح كرد كه به عقيده
فيلسوفان موحد به خداى اديان توحيدى نزديك است
.

4-3- عقايد عامه

در همين دوره فكر توده مردم نيز تحول يافت و آنان
معتقد شدند كه خداى زئوس بالاى كوه المپ نشسته است و ساير خدايان
گرداگرد او هستند. ايشان به حيات پس از مرگ عقيده نداشتند، ولى براى
سعادت دنيوى ، بتهايى را مى پرستيدند. اين بتها مظهر خدايان و قهرمانان
اساطيرى بودند و كاهنانى داشتند.

4- روم

يكى از كشورهاى بسيار باشكوه و قدرتمند جهان
باستان روم بود كه بخش مهمى از اروپا، تركيه و شام را شامل مى شد.
روميان از گذشته هاى دور تاكنون در معمارى ، نقاشى ، مجسمه سازى ،
ادبيات و فنون كشور دارى سر آمد بودند. روميان سه قرن پس از ميلاد مسيح
(ع ) به مسيحيت گرويدند و براى ترويج آن ، از تمدن باستانى خود بسيار
سود جستند.

1-4- آيين روميان قديم

روميان قديم آيينى ساده و ابتدايى داشتند. همه
روميان خداى ديانا را كه معبدش در كوههاى نزديك رم بود، مى پرستيدند و
هنگام جشنهاى ساليانه به معبد او روى مى آوردند. يكى از اعمال دينى
آنان صرف خوراك مقدسى بود كه با آتش مقدس پخته مى شد و خداى آتش در آن
سهم داشت . تهيه اين غذا و صرف آن طبق آيينهاى معينى بود كه شرح آن به
طول مى انجامد (اصولا استفاده از خوراك در اديان معمول بوده و عشاى
ربانى در مسيحيت باقيمانده آن است
).

2-4- نوما

آيين نوما (Numen) يعنى روح ، براى هر چيز از
انسان و حيوانات و جانوران و جمادات و مظاهر طبيعت ، روحى مى شناخت .
بعضى از اين ارواح نيكوكار و برخى بدكار بودند. اين ارواح كه بعدا جنبه
الوهيت پيدا كردند، طبيعتى مبهم و نامشخص داشتند. روميان در دوره هاى
بعد براى آنها شخصيت قائل شدند و درباره آنها اساطيرى
ساختند.

3-4- خدايان رومى

روميان نيز خدايان بى شمارى داشتند كه نام برخى
از آنها از اين قرار است : ژوپيتر، جانوس ، مارس ، وستا، نپتون ، ولكان
، ونوس ، آپولو، مينروا، هركول .

4-4- ژوپيتر

ژوپيتر معادل زئوس يونانيان و به معناى زئوس پدر
است . وى خداى نور و رعد و برق و صاعقه بود. روزهايى كه ماه به شكل بدر
مى شد، به پرستش او اختصاص داشت .

5-4- مراسم دينى

مراسم دينى روميان عبارت بود از پرستش امپراطور و
تقديم قربانى و برگزارى جشنهايى براى خدايان
.

كتابنامه

1. مصطفوى ، على اصغر، اسطوره قربانى ، تهران :
انتشارات بامداد، 1369.

2. زرين كوب ، عبدالحسين ، در قلمرو وجدان ،
تهران : انتشارات سروش ، 1375.

3.ناس ، جان بى .، تاريخ جامع اديان
، ترجمه على اصغر حكمت ، تهران : انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى ،
1370.

4. حكمت ، على اصغر، تاريخ اديان ، تهران : انتشارات ابن
سينا، 1345.

5. ژيران ، ف .، فرهنگ اساطير يونان ، ترجمه ابوالقاسم
اسماعيل پور، تهران : 1375.

6. شى يرا، ادوارد، الواح بابل ، ترجمه
على اصغر حكمت ، تهران : شركت انتشارات علمى و فرهنگى ، 1375.

7. مك
كال ، هنريتا، اسطوره هاى بين النهرينى ، ترجمه عباس مخبر، تهران : نشر
مركز، 1373.

8.دوكولانژ، فوستل ، تمدن قديم ، ترجمه نصرالله فلسفى ،
تهران : 1309.

9. فاطمى ، سعيد، اساطير يونان ، تهران : انتشارات
دانشگاه تهران : 1375.

4- هندوستان

مقدمه

حدود 3500 سال پيش قومى كه خود را آريا (Arya)
يعنى نجيب و شريف مى خواندند، از آسياى مركزى به اطراف رود سند (در
جنوب پاكستان كنونى ) مهاجرت كردند و با پيشروى به سوى مشرق ، سرزمينى
را كه بعدا هندوستان ناميده شد، در معرض تاخت و تاز خود قرار دادند. در
همان روزگار دسته اى ديگر از قوم آريا به سرزمينى مهاجرت كردند كه پس
از آن ايران نام گرفت . دسته هاى ديگرى از قوم آريا در اروپا منتشر
شدند.

اگر چه درباره زبان اصلى اقوام آريايى چيزى نمى دانيم ، اما
زبانهاى پس از مهاجرت آنان كه زبانهاى هند و اروپايى ناميده مى شود،
با يكديگر قرابت دارند. زبان قوم آريايى هندوستان سانسكريت
(skrita-Sam) يعنى خوش تركيب خوانده مى شود كه با زبان اوستايى همچنين
پارسى باستان و زبانهاى اروپايى خويشاوندى دارد و اين قرابت كمك زيادى
به دانش زبان شناسى كرده است . مثلا حرف « ه - » در برخى از
واژه هاى پارسى در برابر حرف « س » در سانسكريت قرار دارد: مانند واژه « هند » در برابر
« سند » (Sindhu) و مانند « هومه » ، گياه مقدس زرتشتيان كه معادل « سوما » (Soma)،
گياه مقدس هندوان است .

1- هندوئيسم

آيين هندو در قديم دين برهمايى خوانده مى شد كه
به برهما، خداى هندوان اشاره مى كرد. هندوئيسم شكل تكامل يافته آنيميسم
است و به همين دليل بنيانگذار آن شناخته شده نيست . اين آيين گونه اى
فرهنگ ، آداب و سنن اجتماعى است كه با تهذيب نفس و رياضت همراه شده و
در تمدن و حيات فردى و جمعى مردم هندوستان نقش بزرگى داشته است
.

1-1- مردم هند پيش از هجوم آرياييها

پيش از مهاجرت آرياييها به ايران و هند، مردم اين
سرزمينها قومى كوتاه قامت و سياه چرده بودند كه فرهنگ و دين و مراسم
مخصوص خود را داشتند و تمدن آنان در سطح تمدن بين النهرين بود. اين قوم
در ايران تقريبا به طور كامل از ميان رفتند، ولى در هندوستان به طرف
جنوب آن كشور رانده شدند و اكنون به نام قوم دراويدى (Dravidians)
شناخته مى شوند و گروه بزرگى از اينها به نام نجسها(Untouchables)
معروفند كه درباره ايشان سخن خواهيم گفت . حفاريهاى باستانشناسان در
منطقه اى به نام موهنجودارو (Daro-Mohenjo) در كرانه رود سند (پاكستان
)، آثار عظيمى از تمدن آنان را نشان داده است . از اين كشفيات بر مى
آيد كه برخى از خدايان آيين هندو قبل از ورود آرياييان در هندوستان
وجود داشته اند.

2-1- اصول دين هندو

اصول دين هندو عبارت است از اعتقاد و احترام به
كتابهاى باستانى و سنتهاى دينى برهمنان و پرستش خدايانى كه به ظهور
آنها در دوره هاى قديم عقيده دارند. اعتقاد به تناسخ و رعايت مقررات
طبقات اجتماعى در معاشرت و ازدواج ، همچنين احترام به موجودات زنده ،
مخصوصا گاو از اصول آن دين است .

لفظ « ام » (Om) به
معناى آمين براى هندوان بسيار تقدس دارد و از سويى اسم اعظم الهى به
شمار مى رود و از اين نظر به اسم اعظم يهوه در دين يهود شباهت
دارد.

3-1- خدايان ودايى

هندوان به عده بى شمارى از خدايان آسمانى و زمينى
با اسما و صفات عجيب و غريب معتقدند و به آنها كرنش مى كنند و براى هر
يك بتخانه هاى با شكوهى مى سازند. اين خدايان با هم خويشاوندى سببى و
نسبى دارند و ويژگيهاى جسمى و روحى هر يك به تفصيل و با ذكر جزئيات در
كتب مقدس و فرهنگ دينى هندوان آمده است . اعتقاد به جلوه گرى خدايان به
شكل انسان و حيوان در ادوار مختلف ، نيز بسيار جلب نظر مى كند دسته
بندى خدايان در ارتباط با طبقات اجتماعى نيز معهود است . برخى از معروف
ترين خدايان هندو عبارتند از:

اگنى (Agni) يعنى آتش ؛

وارونا
(Varuna) يعنى آسمان ؛

ايشوار (Isvara) يعنى قادر متعال ؛

رودرا
(Rurdra) يعنى وحشتناك ؛

راما (Rama) يعنى دلپذير؛

كريشنا
(Krishna) يعنى آبى پر رنگ ؛

ياما (Yama) يعنى ارابه ران معادل جم
در آيين زردشت ) كه خداى حاكم بر ارواح مردگان است .

اشوين (Asvin)
يعنى اسب سوار عنوان دو تن از فرشتگان آيين هندو است . هندوان معتقدند
كه اين پزشكان آسمانى براى انسان تندرستى ، نيكبختى و دارايى به ارمغان
مى آورند.

پرستندگان بت مؤ مث زشت و بد تركيب كالى (Kali) به معناى
سياه معتقدند هداياى ويژه اين بت را بايد از طريق راهزنى به دست آورد و
تقديم بتخانه كرد. البته بايد توجه داشت كه معمولا بتان را بسيار زيبا
مى سازند تا آنجا كه بت در شعر فارسى كنايه از محبوب زيبا است
.

4-1- كتابهاى مقدس

ادعيه و آيينهاى هندوان در مجموعه اى به نام
وداها(Vedas)به معناى دانش ، به زبان سانسكريت گرد آمده است و به آن
شروتى (Sruti)يعنى وحى و الهام و علوم مقدس موروثى لقب مى دهند.
پژوهشگران تاريخ تصنيف وداها را بين 1400 تا 1000 ق .م .

مى دانند،
و بر اين اساس سالهاى 1500- 800 ق .م . را دوره ودايى مى
خوانند.

چهار ودا وجود دارد، به اين شرح :

1. ريگ
ودا(veda-Rig)يعنى وداى ستايش ؛

2. يجور ودا(veda-Yajur)يعنى وداى
قربانى ؛

3. سام ودا(veda-Sama)يعنى وداى سرودها؛

4. اتهرو
ودا(veda-Atharva) يعنى وداى اتهروان (نام نويسنده اين ودا).

در
زمانهاى بعد برهمنان شرح و تفسيرهايى بر بوداها نوشتند؛ از اين رو هر
يك از وداها داراى دو بخش است :

نخست : منتزها(Mantaras)كه عبارت
است از متن اورادى در ستايش آتش ، خورشيد و ساير مظاهر طبيعت و دعاهايى
براى فراخى روزى ، بارورى ، بخشايش گناهان و غيره .

دوم :
براهمناها(Brahmanas)كه مناسبتهاى آن اوراد را تعيين مى كند. پژوهشگران
سالهاى 800 ق .م . تا 500 ق .م . را دوره برهمنى مى نامند.

كتابهاى
دينى ، فلسفى ، عرفانى و ادبى بى شمارى در ميراث فرهنگى هندوستان وجود
دارد كه به زبانهاى مختلف ترجمه شده و از جمله آنها معروف كليله و دمنه
است كه در سانسكريت پنچاتنتر(tantra -Panca) يعنى پنج بخش خوانده مى
شود.

كتابهاى مهابهاراتا(bharata -Maha) و رامايانا(Ramayana) با
محتواى اساطيرى رزمى و بزمى از احترام ويژه اى برخوردارند. كتب دينى و
ادبى ياد شده به همه زبانهاى زنده جهان (و از جمله فارسى ) ترجمه شده
اند.

كتاب بسيار معروف و جذاب بهگودگيتا (gita -Bhagavad) يعنى سرود
(خداى ) مجيد در بخشى از مهابهاراتاست كه مستقلا مورد توجه قرار گرفته
است . اين كتاب گاهى به تخفيف گيتا ناميده مى شود، در باب اخلاص
(Bhakti) سخن مى گويد و در اهميت كتاب ياد شده همين بس كه به طور مكرر
به هر يك از زبانهاى زنده جهان ترجمه شده و دست كم شش ترجمه فارسى از
آن موجود است .

است . اين كتاب گاهى به تخفيف گيتا ناميده مى شود،
در باب اخلاص (Bhakti) سخن مى گويد و در اهميت كتاب ياد شده همين بس
كه به طور است . اين كتاب گاهى به تخفيف گيتا ناميده مى شود، در باب
اخلاص سخن مى گويد و در اهميت كتاب ياد شده همين بس كه به طور مكرر
به هر يك از زبانهاى زنده جهان ترجمه شده و دست كم شش ترجمه فارسى از
آن موجود است .

اين رساله مكالمات كريشنا با شاهزاده اى به نام
آرجونا (Arjuna) يعنى روشن را در بر دارد. رساله ياد شده ظاهرا در قرن
اول ميلادى در روزنامه بزرگ مهابهاراتا گنجانيده شده است و نزد هندوان
از هر كتاب دينى و عقلى ديگر محبوبتر و محترمتر به شمار مى رود. نظم آن
كتاب يك دست نيست ، ولى نيروى ذوق و شوقى كه در طى كلمات آن نوشته
اعجاب انگيز وجود دارد، هزاران تن را دلباخته و فريفته خود ساخته است
.

راز موفقيت گيتا در اين است كه مى كوشد اثبات كند راه حقيقى نجات
و رستگارى در طريقه اخلاص قرار دارد و براى بيان اين امر از داستانى
كمك مى گيرد. آرجونا سوار بر ارابه سلطنتى براى جنگيدن با عموزادگان
خود به سوى ميدان مى رود و راننده ارابه كه خداى پهلوانى يعنى كريشنا
است و در كنار او نشسته است ، وى را به رزم و نبرد تشويق مى كند.
شاهزاده دل به جنگ با خويشاوندان خود نمى دهد. در حالى كه سرداران سپاه
خصم يعنى عموزادگان او در شيپور جنگ مى دمند، به راننده فرمان مى دهد
كه ارابه او را در وسط رزمگاه در محلى قرار دهد كه بتواند كوشش و رزم
آورى هر دو سپاه را به درستى مشاهده كند، ولى همين كه خويشان و
عموزادگان و بزرگان قوم را در حال پيكار و خونريزى مى بيند، دل او از
پشيمانى و اندوه لبريز مى گردد.

وى درد و رنج خود را با كريشنا
راننده ارابه در ميان مى گذارد و از گرانى اندوه ، تير و كمان را از
دست بر زمين مى افكند.

كريشنا او را بر اين كم دلى سرزنش مى كند و
دوباره وى را بر جنگ و نبرد برمى انگيزاند. در اين هنگام بين آن دو يك
سلسله مكالمات رد و بدل مى شود. در مرحله اول كريشنا او را به انجام
وظايفى كه در برابر صنف و طبقه خود دارد متوجه مى سازد و به او خاطر
نشان مى كند كه انجام فرائض اجتماعى بر هر كارى مقدم است و نتايج و
عواقب آن هر چه باشد، بايد آنها را به عمل آورد و نبايد پاداش و سزايى
توقع داشت . ارجونا وظيفه خود را به ياد مى آورد كه بايد به عنوان يك
شاهزاده از افراد طبقه كشاتريا جنگجويى و رزم آورى پيشه كند. آنگاه وى
پاى به ميدان نبرد مى گذارد و اعتراف مى كند كه تهاون و سستى در انجام
اين واجب صنفى و فريضه مذهبى گناهى بزرگ است . از سوى ديگر اگر به جنگ
بپردازد و كشته شود روان او رستگارى يافته ، به آسمان صعود خواهد كرد،
و اگر پيروز گردد، بر تخت پادشاهى خواهد نشست . علاوه بر اين ميدان جنگ
جاى تاءسف و غم خوردن براى كشتگان و قربانيان نبرد نيست ، زيرا اگر چه
جسم آنان هلاك مى شود، ولى روحشان جاويدان ؛ باقى و برقرار است .

در
يكى از قطعات گيتا سخنان زير آمده كه تعاليم اوپانيشادها را در مساءله
وحدت الوهيت بيان مى كند و از اين نظر قابل توجه است . كريشنا مى
گويد:

من برهما هستم ، همان خداى واحد ازلى ...

قربانى منم ، دعا
و نماز منم .

طعام خيرات مردگان منم .

اين جهان بى پايان منم
.

پدر و مادر و نياكان و نگاهبانان و منتهاى معرفت همه منم
.

آنچه در زلالى آب و روشنايى آفتاب تصفيه مى شود،

آن كلمه « ام » منم .

و
منم كتابهاى ريگ ودا، سام ودا، يجور ودا،

طريقت ، شريعت ، مربى ،
خداوندگار و قاضى ، شاهد، صومعه و پناهگاه ،

دوست و دشمن ، سرچشمه
حيات و درياى زندگانى .

هر آنچه بر مى آيد و هر آنچه فرو مى
رود،

بذر و برزگر و فصول و درو همه منم .

مرگ منم و زندگانى منم
.

اى ارجونا، حيات اين جهان كه مى بينى ،

و حيات آن جهان كه نمى
بينى ، همه منم و بس
...

/ 12