دوشنبه 21 خرداد 1403 - 1 ذيحجه 1445 - 10 ژوئن 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عضویت در خبرنامه
ارسال
جستجو :
جستجو در:
همه موارد
غزليات
قصايد
مثنوي
ساقي نامه
رباعيات
مقطعات
تعداد در هر صفحه
10
20
30
به سمع خواجه رسان اي نديم وقت شناس
به خلوتي كه در او اجنبي صبا باشد
لطيفه به ميان آر و خوش بخندانش
به نكته اي كه دلش را بدان رضا باشد
پس آنگهش ز كرم اين قدر به لطف بپرس
كه گر وظيفه تقاضا كنم روا باشد
***
شمه اي از داستان عشق شور انگيز ماست
اين حكايت ها كه از فرهاد و شيرين كرده اند
هيچ مژگان دراز و عشوه جادو نكرد
آنچه آن زلف دراز و خال مشكين كرده اند
ساقيا مي ده كه با حكم ازل تدبير نيست
قابل تغيير نبود آنچه تعيين كرده اند
در سفالين كاسه رندان به خواري منگريد
كاين حريفان خدمت جام جهان بين كرده اند
نكهت جان بخش دارد خاك كوي دلبران
عارفان آنجا مشام عقل مشكين كرده اند
ساقيا ديوانه اي چون من كجا در بر كشد
دختر رز را كه نقد عقل كابين كرده اند
خاكيان بي بهره اند از جرعه كاس الكرام
اين تطاول بين كه با عشاق مسكين كرده اند
شهپر زاغ و زغن زيباي صيد و قيد نيست
اين كرامت همره شهباز و شاهين كرده اند
***
اعظم قوام دولت و دين آنكه بر درش
از بهر خاكبوس نمودي فلك سجود
با آن وجود و آن عظمت زير خاك رفت
در نصف ماه ذيقعد از عرصه وجود
تا كس اميد جود ندارد دگر ز كس
آمد حروف سال وفاتش اميد جود
***
دل منه بر دنيي و اسباب او
زانكه از وي كس وفاداري نديد
كس عسل بي نيش از اين دكان نخورد
كس رطب بي خار از اين بستان نچيد
هر به ايامي چراغي برفروخت
چون تمام افروخت بادش در دميد
بي تكلف هر كه دل بر وي نهاد
چون بديدي خصم خود مي پروريد
شاه غازي خسرو گيتي ستان
آنكه از شمشير او خون مي چكيد
گه به يك حمله سپاهي مي شكست
گه به هويي قلبگاهي مي دريد
از نهيبش پنجه مي افكند شير
در بيابان نام او چون مي شنيد
سروران را بي سبب مي كرد حبس
گرد نان را بي خطر سر مي بريد
عاقبت شيراز و تبريز و عراق
چون مسخر كرد وقتش در رسيد
آنكه روشن بد جهان بينش بدو
ميل در چشم جهان بينش كشيد
***
بر سر بازار جانبازان منادي مي زنيد
بشنويد اي ساكنان كوي رندي بشنويد
دختر رز چندي روزي شد كه از ما گم شدست
رفت تا گيرد سر خود هان و هان حاضر شويد
جامه اي دارد ز لعل و نيم تاجي از حباب
عقل و دانش برد و شد تا ايمن از وي نغنويد
هر كه آن تلخم دهد حلوا بها جانش دهم
ور بود پوشيده و پنهان به دوزخ در رويد
دختري شب گرد تند تلخ گلرنگ است و مست
گر بيابيدش به سوي خانه حافظ بريد
***
برادر خواجه عادل طاب مثواه
پس از پنجاه و نه سال از حياتش
به سوي روضه رضوان سفر كرد
خدا راضي ز افعال و صفاتش
خليل عادتش پيوسته بر خوان
وز آنجا فهم كن سال وفاتش
***
بر تو خوانم ز دفتر اخلاق
آيتي در وفا و در بخشش
هر كه به جزا شدت جگر به جفا
همچو كان كريم زر بخشش
كم مباش از درخت سايه فكن
هر كه سنگت زند ثمر بخشش
از صدف ياد دار نكته حلم
هر كه برد سرت گهر بخشش
***
زان حبه خضرا خور كز روي سبك روحي
هر كاو بخورد يك جو بر سيخ زند سي مرغ
زان لقمه كه صوفي را در معرفت اندازد
يك ذره و صد مستي يك دانه و صد سيمرغ
***
مجد دين سرور و سلطان قضات اسمعيل
كه زدي كلك زبان آورش از شرع نطق
ناف هفته بدو از ماه رجب كاف و الف
كه برون رفت از اين خانه بي نظم و نسق
كنف رحمت حق منزل او دان وانگه
سال تاريخ وفاتش طلب از رحمت حق
***
بلبل و سرو و سمن ياسمن و لاله و گل
هست تاريخ وفات شه مشكين كاكل
خسرو روي زمين غوث زمان بواسحق
كه به مه طلعت او نازد و خندد بر گل
جمعه بيست و دوم ماه جمادي الاول
در پسين بود كه پيوسته شد از جزو به كل
***
1
2
3
4
آخرين مطالب
ادبیات
غم نیست که قاسم سلیمانی رفت؛ ما را...
به فروردین ما فرخندگی بخش
آیا جانِتان جور است؟
راضی مشو که بیخبران، خندهام کنند...
توانایی ادبیات در نقد وضعیت جامعه
سامانی: «آفرت» رمان دهه 40 و50...
تأثیر غرب در موفقیت نویسندههای روس در...
برگزیدگان نخستین جایزه ملی جمالزاده
قصیده میرشکاک برای موسوی گرمارودی
وقتی نگاه نویسنده جذاب نیست