دائرة المعارف بزرگ اسلامی جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دائرة المعارف بزرگ اسلامی - جلد 1

مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آبسکونجلد: 1نويسنده: جعفر شعار 
صادق سجادي 
 
شماره مقاله:25

















آبَسْكون، يا آبُسْكون، آبِسْكون، جزيره يا بندرگاهي كهن در جنوب شرقي درياي خزر و
شمال باختري استراباد در مصبّ رود گرگان كه جغرافي‌دانان متقدم طول شرقي آن را 79 و
45 و عرض شمالي آن را 37 و 10 يا 15 تعيين كرده‌اند (ابوالفدا، 36؛ وثوق زماني، 29،
به نقل از خواجه نصير). با اينهمه، اكنون محل دقيق آن شناخته نيست و كساني آبسكون
را در محل روستاي خواجه نفس كنوني يا جزاير آشوراده مي‌دانند، يا احتمال مي‌دهند كه
با رود سكاندا در هيركانياي قديم كه بطلميوس از آن ياد كرده مربوط بوده است
(ايرانيكا؛ دانشنامه)، اين نظر و احتمال بر آگاهيهاي قطعي تاريخي تكيه ندارد، ولي
حدس بارتولد كه آن را در حدود گمش تپه يا گميشان مي‌داند، با توجه به طول و عرض
جغرافيايي اين دو منطقه، از اعتبار بسيار برخوردار است، خاصه كه محتمل است مقصود
ملاشيخعلي گيلاني (ص 50) از تميشة نزديك ابسكون، همين گميشان يا گميشه باشد. گذشته
از آن، روايات مورخان و جغرافي‌دانان در اينكه آبسكون بندرگاهي بر كران دريا يا يكي
از جزاير خزر بوده است، با يكديگر اختلاف دارد و ترجيح يكي بر ديگري خالي از دشواري
نيست. به هر حال، برخي آن را جزيره دانسته‌اند (مستوفي، 239؛ جويني، 2/115؛ بناكتي،
240). از سوي ديگر، محمد خوارزمشاه هم بايست به جزيره‌اي گريخته باشد تا از دست
مغولان در امان بماند، خاصه كه گفته‌اند مغولان حتي كشتي او را كه به سوي آبسكون
«از جزاير دهانة نهر گركان در داخل درياي خزر» مي‌رفت (اقبال، 424) تيرباران كردند،
اما از قراين ديگر تاريخي، از جمله اشارت دو مأخذ كهن (مسعودي 2/25؛ اصطخري، 173) و
نيز نقشه‌هاي جغرافي‌داناني چون ابن حوقل و اصطخري و نقشه‌اي كه در آغاز سدة 4ق/10م
تهيه شده بر مي‌آيد كه آبسكون بندرگاهي پراهميت بوده است و همين اهميت سبب شده كه
درياي خزر، نام آن را برگيرد و در بسياري از مآخذ تاريخي از آن به نام درياي آبسكون
ياد شود؛ شايد كليد حل اين تناقض اين نكته باشد كه «جزيرة درياي آبسكون» را از باب
حذف و اضمار، جزيرة آبسكون ناميده‌اند.
دربارة پيشينة تاريخي اين بندر، آگاهيهاي چنداني به دست نيامده جز آنكه انصاري
دمشقي (د 727ق/1327م) تصريح كرده كه بندرگاه آبسكون را قباد ساساني بنا كرده است (ص
226). اگرچه قراين تاريخي كه اين معني را اثبات كند در دست نيست، ولي با توجه به
اين معني كه در روزگار قباد تركان به طبرستان حمله كردند و قباد پسر خود كاووس يا
كيوس را مأمور سركوب آنان كرد و وي را امارت طبرستان داد، احتمال صحت اين قول را
يكسره نمي‌توان نفي كرد، به ويژه آنكه منطقة دهستان در 50 فرسنگي آبسكون، مرز ايلات
ترك از قوم غز بوده است (اصطخري، 173، 177؛ بارتولد، تذكره، 2/144) و اينان
احتمالاً از همانجا به طبرستان يورش برده‌اند. پس از اسلام نيز اين منطقه كه درگاه
گرگان و راه ارتباطي مهمي به شمار مي‌آمده، 3 بار، ميان سالهاي 266ق/880م تا
301ق/913م، آماج يورش روسها و پايگاه حملات بعدي آنان به گيل و ديلم گشته است (ابن
اسفنديار، 266؛ مسعودي، 2/20؛ اشپولر، 459).
به هر حال، در سدة 4ق/10م، آبسكون بندري بزرگ و معتبر (ابن حوقل، 325) «و جاي
بازرگانان همة جهان» (حدود العالم، 144) بوده كه افزون بر اهميت بازرگاني يعني
مركزيت تجارت ابريشم (لسترنج، 404) و پوست و ماهي، خط دفاعي در برابر تركها هم به
شمار مي‌رفته (رابينو، 142، 143) و نيز راه ارتباطي شرق خزر به باب‌الابواب، گيلان،
ديلم و بسياري از سواحل درياي خزر بوده است. مقدسي (2/525) نيز به آبسكون به عنوان
«درگاه گرگان و بارانداز آن دشت پهناور» و به مسجد جامع و بازار و باروي آن اشارت
كرده است. اطلاق «مدينه» يا شهر بر ابسكون (مثلاً ياقوت، 1/55، 91؛ حدود العالم،
49) نيز مسلم مي‌دارد كه در آنجا جامعي و منبري بوده است. نيز اصطخري آن را بهترين
بندرگاه دانسته است (ص 173). به ناچار اين محل اهميتي داشته كه فخرالدوله بويهي آن
را به اضافة گرگان و دهستان به ولايت اميرتاش، سپهسالار معزول سامانيان داده است
(مرعشي، 134). اما پيداست كه آبسكون به تدريج اهميت خود را از دست داده، زيرا در
سدة 7ق/13م از آن به عنوان «ديهي خرد» بر ساحل دريا ياد گشته است (بكران، 31).
ظاهراً نزديك به همان ايام، پس از يورش مغول و شكستن سد جيحون و تغيير مسير آن به
سوي خزر (مستوفي، 239؛ بارتولد، گزيدة مقالات، 4؛ اقبال، 427)، به تدريج آبسكون را
آب گرفته است (لسترنج، 404). نيز چنانكه هدايت گفته است: آبسكون نام رودي در سه
فرسخي استراباد است كه از سوي خوارزم مي‌آيد و به درياي خزر مي‌ريزد و محل ريختن آن
را آب سكون نيز گويند (ص 39). همو گويد كه چون اميرزاده مهدي قلي ميرزا حاكم
مازندران خواست بركنار دريا بنايي بسازد، آثاري ظاهر شد و هدايت حدس مي‌زند كه آن
آثار، بقاياي آبسكون كهن است (ص 30)، اما پس از آن خبري از آثار مزبور يا بندرگاه
آبسكون برجاي نيست.

مآخذ: ابن اسفنديار، محمد بن حسن، تاريخ طبرستان، به كوشش عباس اقبال، تهران،
كتابخانة خاور، 1320ش؛ ابن حوقل، ابوالقاسم محمد، صورةالارض، بيروت، مكتبة‌الحياة،
ص 324؛ ابوالفدا، اسماعيل، تقويم‌البلدان، به كوشش رنو و دوسلان، پاريس 1840م، ص
438؛ اشپولر، برتولد، تاريخ ايران در قرون نخستين اسلامي، ترجمة جواد فلاطوري،
تهران، انتشارات علمي و فرهنگي، 1364ش؛ اصطخري، ابراهيم، مسالك و ممالك، به كوشش
ايرج افشار، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1347ش، ص 170، 182؛ اقبال، عباس، تاريخ
ايران، تهران، خيام، 1362ش؛ انصاري، دمشقي، شمس‌الدين محمد، نخبةالدهر، به كوشش
مهرن، لايپزيگ، 1923م؛ ص 147؛ ايرانيكا؛ بارتولد. و، تذكرة جغرافياي تاريخي ايران،
ترجمة حمزة سردادور، تهران، تونس، 1358ش؛ همو، گزيدة مقالات تاريخي، ترجمة كريم
كشاورز، تهران، اميركبير، 1358ش؛ بكران، محمد بن نجيب، جهان نامه، به كوشش محمد
امين رياحي، تهران، ابن سينا، 1342ش، ص 81؛ بناكتي، داود بن ابي الفضل، تاريخ، به
كوشش جعفر شعار، تهران، انجمن آثار ملي، 1348ش؛ جويني، عطاملك، تاريخ جهانگشا، به
كوشش محمد قزويني، ليدن، 1937م؛ حدود العالم، به كوشش منوچهر ستوده، تهران، طهوري،
1362ش؛ دانشنامة ايران و اسلام؛ رابينو، ل. سفرنامة مازندران و استراباد، ترجمة
غلامعلي وحيد مازندراني، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1343ش، ص 139؛ لسترنج،
گاي، سرزمينهاي خلافت شرقي، ترجمه و نشر كتاب، 1343ش، ص 139؛ لسترنج، گاي،
سرزمينهاي خلافت شرقي، ترجمة محمود عرفان، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1337ش، ص
405؛ مرعشي، ظهيرالدين، تاريخ طبرستان و رويان و مازندران، به كوشش عباس شايان،
تهران، 1333ش؛ مستوفي، حمدالله، نزهةالقلوب، به كوشش گاي لسترنج، ليدن، 1331ق؛
مسعودي، علي بن حسين، مروج الذهب، به كوشش باربيه دومنار، پاريس، 1877م؛ مقدسي،
محمد بن احمد، احسن التقاسيم، ترجمة علينقي منزوي، تهران، شركت مؤلفان و مترجمان
ايران، 1361ش؛ ملاشيخعلي گيلاني، تاريخ مازندران، به كوشش منوچهر ستوده، تهران
بنياد فرهنگ ايران، 1352ش؛ وثوق زماني، ابوالفتح، آشوراده و هرات، تهران، نشر گويا،
1363ش؛ هدايت، رضاقلي خان، سفارت‌نامة خوارزم، به كوشش علي حصوري، تهران، طهوري،
1356ش؛ ياقوت حموي، ابوعبدالله، معجم‌البلدان، به كوشش ف ووستنفلد، لايپزيگ،
1866ـ1870م.
جعفر شعار ـ صادق سجادي

 





/ 415