سوريه - تحقیقی در اوضاع سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی سوریه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تحقیقی در اوضاع سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی سوریه - نسخه متنی

نیکو دیالمه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سوريه

حوزه خاورميانه

اوضاع اقليمى سوريه

سوريه كشورى با مساحت 180 و 185كيلومتر مربع (71498مايل مربع) و جمعيتى در حدود 13 ميليون نفر مى باشد.از شمال به تركيه، از غرب به لبنان و درياى مديترانه، از جنوب به اردن و رژيم اشغالگر صهيونيستى و از شرق به عراق محدود ميشود. آب و هواى آن مديترانه اى با زمستانهاى خشك و تابستانهاى گرم است و ميزان حرارت و بارش باران در نوار ساحلى با مناطق مركزى و شرقى كشور تفاوت فاحش دارد. از نظر جغرافيايى سوريه راميتوان به دو قسمت اصلى تقسيم نمود:

1- قسمت باريكى از غرب كه شامل كوهها و دره ها

است.

2- قسمت شرقى كه شامل دشت ها و مناطق بيابانى خشك است كه در نواحى مرزى عراق و اردن قرار دارد. شهرهاى سوريه عبارتنداز: حلب، حمص، حماء، لاذقيه، ديرالزوار، راقه، حسكه، طرطوس، ادلب، همچنين سوريه داراى دوبندر مهم است: بايناس و لاذقيه

2- جغرافياى انسانى سوريه:

طبق آخرين آمار تا سال 1992 جمعيت سوريه حدود 13 ميليون بده است كه از اين تعداد بيش از 70% به مسلمانان اهل سنت اختصاص دارد 10 % در صد از كل جمعيت مسيحى هستند و 2الى 3 درصد از مردم سوريه شيعه مى باشند بيشتر شيعيان در شهر دمشق، بصرى وروستاهاى اطراف حمص و حلب ساكنند. بيش از 12% جمعيت اين كشور را علويها تشكيل ميدهند كه در استانهاى لاذقيه، طرطوس حمص و اطراف مصياف پراكنده هستند، 3% از جمعيت دروزى هستند كه مركز تجمع آنان استان سويداء واقع در جنوب سوريه است. قريب به 1% سوريها را اسماعيليه تشكيل ميدهند كه خود به دوگروه آغاخانى و مؤمنه تقسيم ميشوند.

زمينه تاريخى تشكيل جمعيت

از زمانهاى گذشته در حدود هزار سال قبل از ميلاد مسيح ، اقوام مهاجرسامى از جمله كنعانيها و فنيقيها به سوريه آمدند. يهوديان و قبايل بروى نيز در ده هزار سال قبل از ميلاد از نقاط مختلف به سوريه آمدند. در زمانهاى بسيار قديم چون سوريه در سر راه تجارت آن زمان واقع شده بود همواره مورد هجوم اقوام مختلف قرار ميگرفت در سال 1500قبل از ميلاد مصريها به سوريه دست يافتند و پس از آن يهوديان، فينيقها، آسوريان ايرانيان و يونيان چند صباحى بر سوريه حكومت مى كردند هر كدام از اين اقوام با خود موج جديدى از اقوام مهاجر را دارد سوريه مى كردند كه به مرور زمان جزو ساكنان دائمى آن سرزمين ميشوند. در سال 64 قبل از ميلاد، يمپئى سر دار رومى سوريه را فتح كرد پس از آن تا سال 636 ميلادى يعنى زمان فتح سوريه توسط اعراب سوريه قسمتى از امپراطورى روم بود، بعد از قرن سوم ميلادى روميها براى حفظ موجوديت خود در اين منطقه مجبور به جنگهاى فراوان با ايرانيان شدند زيرا تا اوايل قرن هفتم، سوريه بطور كامل در تصرف ايرانيان قرار داشت. با ظهور اسلام و گسترش آن سوريه در قرن هفتم به تصرف اعراب مسلمان در آمد پس از تصرف دمشق ويرموك مسلمانان بر تمام سوريه حكومت راندند و تا سال 750 ميلادى خلفاى اموى در سوريه قدرت داشتند اما پس از روى كار آمدن عباسيان و انتقال پايتخت از دمشق به بغداد سوريه اهميت خود را از دست داد (در زمان امويان مركز خلافت و پايتخت دمشق بود) در آن زمان زبان عربى بصورت زبان رسمىاول در آمده و اسلام مذهب رسمى اكثريت جمعيت كشور شده بود.

گروههاى نژادى سوريه

89 درصد جمعيت سوريه عرب هستند كه بطور عمده در مركز و غرب كشور سكونت دارند. 6درصد جمعيت سوريه كرد هستند كه بيشتر در نواحى شمال زندگى مى كنند. 5 درصد باقيمانده را مسيحيان تشكيل ميدهند.

زبان و خط مردم

عربى زبان اصلى و رسمى مردم سوريه است كه 89 درصد مردم به آن تكلم مى كنند افزون بر اين 6درصد به زبان كردى - 3درصد به زبان ارمنى و 2درصد به زبان هاى ديگر سخن مى گويند. خط مردم سوريه نيز عربى است.

درصد شاغلين در سوريه

از نشانه هاى بارزى كه جمعيت سوريه نسبت به آن شناخته شده است اينكه جمعيت كودكان در سطح بالا مى باشد و اين حكايت از جوانى جامعه سوريه مى كند. در واقع نسبت جوانان و كودكان بيش از 2/49درصد از مجموع جمعيت سوريه را در بر مى گيرد. در صد كسانى كه به طور مستقيم با فعاليتهاى اقتصادى سر و كار دارند بالاى 65 درصد كل جمعيت سوريه است. اگر بيكاران و كسانى كه توانايى انجام كار ندارند را هم منظور نمائيم اين رقم به 75 درصد مى رسد و اين بدان معنى است كه فشار اصلى و سنگين كارهاى توليدى بردوش بخش اندكى از جمعيت سوريه است در واقع هر فرد شاغل بر خود مسئوليت تكفل 3 نفر ديگر را عهده دار مى باشد.

3- جغرافياى سياسى سوريه:

سوريه مدتها داراى ضعيف ترين آرمان - دولت در ميان كشورهاى خاور ميانه بود. مرزهاى اين كشور را قدرتهاى استعمارى بعد از جنگ جهانى اول وبدون توجه به روابط اساسى جغرافيايى - فرهنگى - تاريخى و اقتصادى موجود در داخل كل منطقه ترسيم كردند. منطقه اى كه بنام سوريه مى خواندند در واقع سوريه كبير يا بلاد شام بود كه مشتمل بر فلسطين، لبنان و اردن ميشه. سورى ها در ابتدا دولت خود را بخش كوچكى از منطقه وسيعتر كه فقط اسم آن را با خود دارد تصور مى كردند. در واقع سوريه از همان ابتدا يك نقص بزرگ جغرافيايى سياسى داشت.

اهميت استراتژيك سوريه در منطقه

كشور سوريه در منطقه مديترانه از موقعيت خاصى بر خوردار است. مى توان گفت كه اين كشور سر پل ارتباط سه قاره اروپا آسيا و آفريقا مى باشد. سوريه با 186 كيلومتر ساحل در درياى مديترانه با كشورهاى حاشيه اين منطقه ارتباط دارد. بخصوص كه سوريه از طريق خطوط لوله نفت در بندر بانياس، بخشى از نيازهاى نفتى كشورهاى حاشيه راتأمين مى كند واز اين راه در معادلات منطقه نقش دارد. موقعيت سوريه در خاور ميانه قابل تأمل است، همسايگى با رژيم اشغالگر قدس لبنان و عراق به اين كشور موقعيت خاصى بخشيده است كه بتواند در بازيهاى سياسى منطقه از جايگاه بالايى برخوردار باشد. در ميان كشورهاى عربى خاورميانه اكنون تنها سوريه است كه سكاندار مبارزه با توسعه طلبى رژيم اشغالگر قدس مى باشد. نزديكى ديدگاه رهبران سوريه و جمهورى اسلامى ايران در اين باره و ديگر معادلات منطقه اى و جهانى نيز به اهميت نقش سوريه در ميان كشورهاى عرب منطقه افزوده است. درگيريهاى اسرائيل با سوريه محور اهميت نظامى و استراتژيك سوريه در منطقه مى باشد. تمام منابع اسرائيلى بر خطر سوريه تأكيد مى كنند و آن رااز لحاظ سياسى و نظامى به عنوان خطرى بر ضد منابع اسرائيل و اهداف آن در منطقه عربى دانسته اند . اين اظهار نظرها پس از حضور نظامى سوريه در لبنان از شدت بيشترى برخوردار شده است. كوششهاى مستمر سوريه با همكارى شوروى سابق در جهت تقويت بنيه نظامى سوريه در سبب شد تا وضعيت ارتش سوريه در مرتبه نفست از لحاظ حجم و تواناييها بين ديگر نيروهاى نظامى عرب همجوار با اسرائيل قرار گيرد.

مهمترين عوامل تشكيل دهنده قدرت در سوريه:

يكى از مهمترين عوامل مؤثر در قدرت كشور ايدئولوژى است كه كاركردهاى متفاوت دارد از آن جمله اينكه باعث تقويت روحيه ملى ميشود. سياستگذارى در دولت سوريه منبعث از ايدئولوژى حزب بعث است. حزب بعث بر اساس اين ايدئولوژى اهداف زير را دنبال مى كند: 1- ميهن عربى واحد سياسى و اقتصادى تجزيه ناپذيرى است 2- ملت عرب يك واحد فرهنگى است و مقام اختلافات با بيدارى اعراب از بين خواهد رفت 3- ميهن عربى از آن اعراب است و فقط آنان حق دارند امور اعراب را اداره كنند از ثروتهاى آن بهره ببرند و سر نوشت آنان را بدست گيرند.ديگر از عوامل مؤثر در قدرت ميزان جمعيت است كه برترى سوريه نسبت به كشورهاى اسرائيل - اردن و لبنان يك امتياز مثبت در منطقه اى كه يك نزاع قديمى و ريشه دار بين اعراب و اسرائيل وجود دارد (محسوب ميشود. هر چند پراكندگى جمعيت در سوريه و خالى از سكنه بودن بعضى نقاط آن به علت كويرى بودن ضريب آسيب پذيرى اين كشور را بالا برده است. عامل مؤثر ديگر در قدرت موقعيت جغرافيايى است، كشور سوريه يك كشور كوهستانى است با توجه به اينكه سلسله كوههاى سوريه بيشتر در حاشيه درياى مديترانه مى باشد موقعيت استراتژيكى ويژه اى به ساحل غربى سوريه بخشيده است. ضمن اينكه دژمحكمى در برابر حملات دريايى به سوريه محسوب ميشود، از طرفى دستيابى به قلل كوهها ضريب امنيتى شهرهاى سوريه را كم مى كند اين همه تأكيد سوريه بر عقب نشينى كامل نيروهاى اشغالگر صهيونيستى از ارتفاعات جبلان براى برقرارى صلح با اسرائيل از همين باب است كه اسرائيل بااشغال ارتفاعات جبلان توانسته است شهر دمشق پايتخت سوريه را در تير رس خود قرار دهد. عامل مؤثر ديگر عوامل نظامى است كه قدرت نظامى سوريه در مقايسه با كشورهاى همسايه در رتبه بعد از اسرائيل قرار دارد.

عوامل مهم ژئوپولتيك مؤثر در تعيين روند سياسى سوريه:

سه عامل مهم در تعيين روند سياسى سوريه نقش دارد: 1- وجود انديشه هاى نيرومند محلى گرا: سنت خود كفايى اقتصادى اجتماعى و سياسى محلى موجب تحكيم وفاداريهاى محلى در برابر سياستهاى ملى شده است. در سوريه 9 مركز محلى وجود دارد كه هر كدام از يك شهر با حداقل 50 هزار سكنه و چند شهرستان بزرگ و دهها روستا تشكيل شده و از يك پايگاه سنتى و خود كفايى كشاورزى بر خوردار است. اهم اين مراكز چهار مركز پر جمعيت لاذقيه - حلب - حماءو دمشق است. يكپارچه نبودن هويت سورى موجب آن است كه احساسات و وفاداريهاى هر منطقه زمينه تحكيم همين احساسات را در مناطق ديگر هم فراهم آورد و بدينسان - انديشه هاى محلى كماكان ماندگار شوند.
2- تغيرات مرزى بعنوان يك معيار تعيين كننده در ناسيوناليسم سورى:

دومين عامل ژئوپولوتيك وجود ابهام درارائه يك تعريف دقيق از موجوديت سوريه است. سوريه در سالهاى قبل از جنگ جهانى اول و ميان دو جنگ جهانى و پس از استقلال سه هويت مختلف سياسى و جغرافيايى داشته است، قبل از جنگ جهانى اول يكى از استانهاى امپراطورى عثمان شامل اردن فلسطين و لبنان كنونى بوده، در ميان دو جنگ سوريه به همراه لبنان (استان اسكندرون) تحت سر پرستى فرانسويها قرار گرفت در سال 1939استان اسكندرون بوسيله سربازان ترك به رهبرى آتاتورك اشغال شد و اين اشغال هيچگاه مورد قبول سوريه قرار نگرفت. از طرفى موجوديت اين كشور همچنين شامل يك ابهام سياسى است. مى توان گفت اصولاً اگر چيزى بنام ناسيوناليسم سورى وجود دارد در واقع مكانيسمى دفاعى در برابر عوامل خارجى از جمله اسرائيل است. 3- اهميت وفاداريهاى فوق ملى: سومين عامل مهم را انديشه هاى نيرومند محلى و تناقض ميان ناسيوناليسم سورى و مرز بين سوريه تشكيل ميدهد. تغيير مرزهاى جغرافيايى سوريه در قرن بيستم زمينه رشد هر گونه ناسيوناليسم يكپارچه و پر مغز را از ميان بردو شعور سياسى سوريها را چه قبل و چه بعد از استقلال بر وفاداريهاى محلى و يا و راى ملى قرار داد و شعارهاى پان عربيسم بعثى و سوريه بزرگ را همزمان در كنار آرمانهاى محلى گذاشت. براى سوريه مرزهاى كشورشان هرگز حقيقى نبوده و هويت عربى از هويت سورى پر معناتر است و اگر وفادارى به دولت مركزى نباشد ممكن است سياستهاى محلى جايگزين سياستهاى ملى شوند.

4- اديان و مذاهب در سوريه:

مردم در سوريه به دو بخش فرقه هاى مسلمان و اقليتهاى دينى تقسيم ميشوند: فرقه هاى مسلمان در سوريه پنج فرقه اساسى هستند كه عبارتند از: علويها - سنى ها - اسماعيليه ها - شيعيان -دروزيها. با توجه به اينكه 70 درصد اين تركيب مذهبى را اهل تسنن در سوريه تشكيل ميدهند (10 ميليون) بزرگترين فرقه مذهبى اين كشور محسوب ميشوند، علويها اكثراً در منطقه ساحلى تجمع دارند و 12 درصد كل جمعيت را تشكيل ميدهند عقائد خاص خود را دارند، اما اكثريت آنان خود را جزئى از شيعيان 12 امامى ميدانند، علويها در گفتگوها و نوشته هاى خود دائماً مظلوم نمايى مى كنند و آنچه در تاريخ بر سر شيعيان آمده به خود نسبت ميدهند بويژه در كتب خطى آنان مسأله گواهى دادن به الوهيت على(ع) به فراوانى مشهود است. مؤسس مذهب علوى فردى بنام ابو شعيب محمد بن نصير يمزى بوده است بع همين خاطر اين طايفه به نصيرى معروف گرديدند. بافت جامعه علوى عشييره اى است و در رأس فرقه مشايخ " قرار دارند كه بر فرقه و عشيره رياست مى كنند. اگر چه سوريه بر اساس مردم حزب بعث (غير مذهبى) اداره ميشود لكن شخص اول حكومت كه در رأس حزب بعث قرار دارد علوى مذهب است. دروزيها حدوداً 150 هزار نفر هستند كه در منطقه سويداو جولان اشغالى زندگى مى كنند اين فرقه عقائد خاص خود را دارند و بر اين باورند كه جزو فرقه دروزيها سوريه و فلسطين اشغالى هستند. اسماعيليها فرقه منزوى از جامعه سورى هستند كه حدوداً 300 هزار نفرند. اين فرقه در عين پايبندى به اعتقادات خود با فرقه علويها ارتباط دارند. شيعيان شمار تقريبى آنان 80 هزار نفر در پايتخت سوريه و حومه چند شهر اساسى حمص -حماتا و حلب اقمت دارند. اقليتهاى غير مسلمان شامل مسيحيان و يهوديان هستند. مسيحيان خو د در سوريه 10 فرقه مذهبى هستند كه بطور كلى 14 درصد كل جمعيت را تشكيل ميدند ودر شهرهاى دمشق و حلب و شهرهاى ساحلى و شمال شرقى سوريه ساكنند. يهوديان به 4 هزار نفر ميرسند كه بيشتر در دمشق و حلب زندگى مى كنند. اسرائيل خواهان خروج آنان از سوريه و مهاجرت به فلسطين اشغالى است. سوريه هم در اين اواخر در چهارچوب مانورهاى سياسى در روند مذاكرات صلح خاورميانه با خروج يهوديان سورى از اين كشور موافقت كرده و اكنون تعداد كمى از آنها در سوريه باقى اند. بطور كلى ميتوان گفت كه سوريه و لبنان گوناگونترين كشورهاى خاورميانه از نظر مذهبى هستند و سوريه پيوسته محل برخورد اقوام و نژادها و عقايد و فرهنگهاى مختلف بوده است. البته هر تازه واردى در بدو ورود خود به سوريه متوجه نفوذ دين در آداب و رسوم مردم و فرهنگ حاكم بر جامعه ميشود ميتوان گفت كه در سوريه شعائر مذهبى رعايت ميشود و مردم خود را حقير به آن ميدانند از قبيل نماز جماعت و برگزارى مراسم و اعياد مذهبى و.....حكومت نيز بر پايبندى به شعائر مذهبى حتى در سازمانها و دواير دولتى تأكيد دارد خاصه در ايام ماه مبارك رمضان و ايام حج .حكومت سوريه به واسته سوسياليست بودن ديدگاه خاصى به مذهب دارد با پيروزى انقلاب اسلامى ايران دولت سوريه نسبت به دين توجه خاصىنموده است. در قانون اساسى مصوب 1973 كشور سوريه آمده است كه دين رئيس جمهورى بايد اسلام باشد. نمى توان گفت جامعه سوريه آن تجانس اسلامى را كه جوامع ايران و مصر به منايش مى گذارند در خود داشته باشند. ريشه اين شرايط شايد سابقه تاريخى سورى ها در تأثير پذيريهاى گوناگون مى باشد كه از جزم گرايى در تعهدات اسلامى آنها كاسته است. اخوان المسلمين كه يك جنبش اسلامى است در سوريه هرگز نتوانست مانند سلف خود در مصر ريشه پيدا كند يا مانندتشكيلات مذهبى ايران قشرهاى وسيع مردم را گرد خود آورد.

5- حكومت و سازمانهاى ادارى و سياسى در سوريه:

تاپايان جنگ جهانى اول سوريه توسط امپراطوران عثمانى اداره ميشد پس از آن براساس موافقتنامه سايكس - پيكو نواحى ساحلى سوريه و لبنان در اختيار فرانسويان، منطق جنوبى زير نظر انگلستان وتنها مناطق مركزى شامل حلب - حمص حماة و دمشق در دست اعراب وزير نظر ملك فيصل پسر حسين (شريف مكه) باقى ماند. پس از پايان جنگ هانى اول يك دولت موقت فرانسوى در منطقه ساحل سوريه تشكيل شد و در بخش درونى كشور يك دولت عربى به سرپرستى اميرفيصل و ملى گرايان سورى در مارس 1920 سوريه را به يك پادشاهى مستقل (شامل لبنان و فلسطين) اعلام كردند. اما فرانسه كه در آوريل همان سال از سوى كنفرانس "سن رمئو"سرپرست تمام سوريه شده بود در ماه ژوئيه دمشق را اشغال كرد. بدنبال اعتراض مردم سوريه تلاش دولت فرانسه براى يك انعقاد يك دولت خود گردان ملى يك دهه بطول كشيد، ملى گرايان با اينكه اقليت مجلس را تشكيل ميدادند اما بر آن چيرگى داشتند و مى خواستند حضور نظامى فرانسويها را از نظر زمانى و مكانى محدود كنند در سال 1936 فرانسويها توافقنامه اى با سوريها به امضاء رساندند و اصول استقلال سوريه را به رسميت شناختند و تفريح كردند كه تا سه سال پس از تصويب اين توافقنامه دستگاه كاملاً مستقل دولتى بر پا شود اما نا آرامى در فلسطين و بحران در روابط تركيه و عدم پذيرش پيمان 1936 موجب شد كه در سال تمام اميدها به يأس بدل گردد. در سال 1941 نارضايتى سوريها به شكل شورش علنى تجلى يافت و پس از آن مقامات دولت ويشى احتمال بر پايى يك دولت نيمه مستقل را نويد داد. استقلال سوريه در سپتامبر 1941 به رسميت شناخته شد اما مضايقه فرانسه از برپايى يك دولت قانونى و مشكلات اقتصادى ناشى از جنگ ملى گرايان سورى را به فعاليت فزاينده اى برانگيخت و بحران را بيش از پيش اساسى كرد سر انجام انتخابات دولت ملى در 1943 ابر پا شد و " شكرى القوتلى " رئيس جمهور سوريه گرديد و بالاخره با خروج سربازان انگليس در آوريل 1946 استقلال كامل سوريه حاصل گشت. ناآراميها در سوريه پس از استقلال پيش در آمد مناسبى براى چندين كودتا شد تا بالاخره در سال 1963 حزب بعث به قدرت رسيد ولى به لحاظ اختلافات درون گروهى حزب بعث سوريه همواره شاهد مبارزات جناحهاى مختلف حزب بود تا اينكه حافظ اسد با پشتيبانى ارتش در 16 نوامبر 1970 قدرت را بدست گرفت و تا زمان حاضر در رأس قدرت سبر ميبرد.

قانون اساسى و قواى سه گانه سوريه

در قانون اساسى جديد سوريه كه به تاريخ 13/3/1973 با امضاى رئيس جمهور وقت رسيد و شامل 4 فصل و 156 ماده مى باشد جمهورى عربى سوريه كشورى دموكراتيك خلقى و سوسياليستى ناميده شد كه رژيم آن جمهورى - حاكميت از آن ملت دين رئيس جمهور اسلام - فقه اسلامى منبع اصلى قانونگذارى و حزب سوسياليستى بعث عربى حزب حاكم جامعه و كشور است. قوه مقننه سوريه را مجلس خلق سوريه تشكيل ميدهد كه اعضاى آن به 250 نفر ميرسد وزير نظر رئيس جمهور مى باشد. به غير از حزب بعث با 135 كرسى در مجلس بقيه احزاب جمعاً 32 كرسى را در اين دوره مجلس بدست آورده اند. قوه مجريه مشتمل بر نخست وزير و اعضاى دولت مى باشد كه تشكيل دولت در سوريه توسط رئيس جمهور است و او نظارت كامل بروزراء را بعهده دارد. رئيس جمهور در رأس قوه مجريه بايستى عرب، سورى، بهره مند از حقوق مدنى و سياسى و داراى چهل سال تمام باشد و از طرف مردم براى دوره 7 ساله انتخاب مى گردد. پس از رئيس جمهور بالاترين مقام اجرائى و ادارى كشور را اهميت دولت دارا مى باشد كه در برابر رئيس جمهور مسئول مى باشند. قوه قضائيه در سوريه مشهول دادگاههاى قضائى و ادارى است كه هركدام زير مجموعه هاى خود را دارند كه عبارتند از دادگاه عالى قانون اساسى كه عاليترين دادگاه سوريه است - دادگاه عمومى قضايى - دادگاههاى ادارى - دادگاه نظامى - و دادگاه شرع.

احزاب در سوريه

1- حزب سوسياليست بعث عرب: در اثر ادغام حزب بعث به رهبرى عغلق و حزب سوسياليست عرب به رياست اكرم حورانى در اواخر 1952 بوجود آمد و در سال 1953 بنام حزب سوسياليست بعث عرب سوريه معروف گشت. تاريخ نگاران بنيانگذار اصلى حزب راميشل عغلق ميدانند كه دوره تحصيلات عالى خود در را در دانشگاه سعدبن فرانسه سپرى كرده سپس از پاريس به سوريه بر گشت و با همكارى صلاح الدين بيطار ازلوايل دهه چهل پايه حزب بعث را تشكيل داد. در سال 1947 دين حزب رسماً فعاليت خود را آغاز كرد. وقتى بدستور عبدالناصر فعاليت كليه احزاب سوريه متوقف شد حزب بعث خشمگين شده اماعلناً عليه عبدالناصر مخالفت نكرد تا اينكه بعدها اين حزب فعاليت سياسى خود را در مخالفت آشكار با حكومت قرار داد و بالاخره در پى جدايى مصرو سوريه در كودتاى هشتم مارس توانست زمام امور را بدست گيرد. 2- حزب كمونيست سوريه: زمانيكه سوريه و لبنان هنوز تحت سيطره فرانسه بودند حزب كمونيست در سال 1924 ابتدا در لبنان تأسيس يافت كه عملاً فعاليت اين حزب در سال 1928 به سوريه منتقل و حزب كمونيست سوريه با صدور منشور رسمى تشكيل گرديد و در سال 1931 با حزب كمونيست فلسطين ائتلاف نمود. و بعد از بروز تحولات در سوريه با كودتاى حزب بعث در سال 1964 دو كمونيست سوريه و لبنان رسماً از يكديگر مستقل شدند. در اين حزب بعدها انشعا باقى بوجود آمد كه انشعاب جديد آن به رياست يوسف ميضل از لحاظ سياست نزديك به سياست حزب بعث شمرده ميشد. شاخه ديگر آن شناخته شده نيز هست حزب كار كمونيست است كه از ابتدا مخالف سياست حزب بعث بوده و در دهه هشتاد كليه اعضاى آن از جمله "رياض الترك " مسئول اين حزب مورد تعقيب قرار گرفت. اين حزب عملاً از صحنه سياسى سوريه خارج شده است. 3- حزب اتحاد سوسياليست عرب: تشكيلات سياسى اين حزب اساساً در مصر توسط جمال عبدالناصر در 1926 ايجاد شد كه عبدالناصر براى انتقال دادن انديشه خود دستور تشكيل شاخه هاى ديگر در چند كشور عرب از جمله سوريه را داد. با مرگ عبدالناصر فعاليت حزب اتحاد سوسياليست عرب محدود شده و پنجمين كنگره آن در سال 1973 به منظور همكارى و يا عدم همكارى با حزب بعث سوريه تشكيل شد كه انشعاب مهمى در درون اين حزب حاصل شد. ايده و افكار اين حزب چنين است كه با مرگ ناصر جنبش ناصرى از بين نرفته است و براى احياء فكر ناصر كه بر پايه هاى دموكراسى - سوسياليستى و ناسيوناليستى اعرب استوار است بايستى روند مبارزه و دستيابى به حقوق ملتهاى عرب را پيش برد در 1988 در اجلاس دهمين كنگره اين حزب حافظ اسد بعنوان جانشين و يگانه رهبر جهان عرب از سوى حزب شناخته شد. 4- حزب جنبش سوسياليستهاى عرب: اين جنبش در نتيجه انشعاب از حزب سوسياليست بعث عرب در سال 1963 تشكيل شد. شعارهايى مانند حزب بعث سوريه يعنى اجراى آزادى - وحدت و سوسياليستى سردار و بارهبرى تك نفرى اعلام مخالفت كرد و اعلام داشت كه رهبرى حزب و يا كشور بايستى توسط شورا اداره گردد. اين جنبش شديداً مخالف سرمايه دارى و نئوداليسم بوده و جهت ايجاد رفاه براى كارگران و كشاورزان و مردم محروم تلاش مى كند. عملكرد سياسى جنبش هيچگونه تصادى با حزب بعث سوريه ندارد و رهبرى اسد رابعنوان رهبرى جهان عرب ميداند. 5- حزب وحدت گراى سوسياليست: در نوامبر 1961 و در پى فرو پاشى وحدت ميان مصرو سوريه تنى چند از اعضاى حزب بعث سوريه بعنوان اعتراض به عملكرد اين حزب استغماكرد و شاخه اى بنام حزب وحدت گرايان سوسياليست تأسيس نمودند. بنابر اسلاسنامه اين حزب بايد براى ايجاد هماهنگى ميان انديشه عبدالناصر و خط مشى سياسى حزب بعث سوريه تلاش نمود. در اين اساسنامه ذكر گرديده كه با استفاده از دموكراسى و سوسياليسم ممكن است در ميان كشورهاى عرب وحدت سياسى - اقتصادى - فرهنگى ايجاد نمود و براى رسيدن به چنين هدفى اجراى وحدت سوسياليستى ضرورى است. 6- حزب وحدت گراى سوسيال دمكرات: پس از تزلزل پايه هاى حزب وحدت گرايان سوسياليست بر اثر اختلافات نظر پيرامون همكارى و يا عدم همكارى با حزب بعث حاكم سوريه، حزب وحدت گراى سوسيال دموكرات از حزب ياد شده و در سال 1989 رسماً به عضويت جبهه ملى ترقى خواه سوريه آمد. اين حزب مانند حزب بعث شعار وحدت - سوسياليسم و آزادى را براى خود انتخاب كرده و رهبرى اسد را كاملاً محترم شمرده است. اصول اساسى اين حزب ترويج سوسياليسم و ناصريسم ذكر شده است. 7- جبهه ملى ترقيخواه سوريه: در پى كودتاى اسد در 1970 و بدستور فرماندهى حزب بعث جبهه ملى ترقى خواه تشكيل گرديد اين جبهه رسماً در 1972 اعلام گرديدو عهده دار نظارت بر جريانات سياسى - اقتصادى و روابط خارجى سوريه شد. پيرايش اين جبهه باعث تمركز قواى سياسى سوريه بدست حزب بعث گرديدو در عضويت آن حزب بعث در شاخه حزب كمونيست حزب اتحاد سوسياليست عرب - جنبش سوسياليستهاى عرب - حزب وحدت گراى سوسياليست و حزب وحدت گراى سوسيال دمكرات فعاليت دارند كه تصميم گيرى نهايى اين جبهه بدست حافظ اسد مسئول اين جبهه مى باشد و تأسيس اين جبهه به منظور نشان دادن مسأله آزادى چند حزبى و مهار ساختن احزاب ناسيوناليستى صورت گرفته است. در كنار احزاب مهم سوريه نزديك به 10 حزب كوچك كرد وجود دارد كه فعاليت اين احزاب محدود و غير رسمى مى باشد. بدون ترديد حزب بعث همواره حزب حاكم -معارض و تصميم گيرنده نظرات سياسى - اقتصادى و نظامى اين كشور است.

نيروى نظامى و جنگهاى سوريه

حافظ اسد در رأس نيروهاى مسلح سوريه قرار دارد. بدنبال وى وزير دفاع مسئوليت نيروهاى مسلح را بعهده دارد. خدمت سربازى در سوريه اجبارى است و مقام اقشار جامعه به غير از يهوديان بايد به سربازى بروند و زنان از خدمت سربازى معافند. آموزشهاى عالى تخصصى تنها به افسران ارائه ميشود. در حال حاضر علويان اكثر پستهاى بالاى نظامى را در اختيار دارند. در حال حاضر آموزشهاى تخصصى در سه دانشكده نظامى ارائه ميشود: دانشكده انصرى در حمص - دانشكده نيروى دريايى در لاذقيه و دانشكده نيروى هوائى در حلب. تسليحاتى كه هم اكنون در اختيار سوريه است در واقع در پى تلاشها و اقدامات بى وقفه رهبران سوريه با همكارى با شوراى سابق بدست آمده است و در حال حاضر نيز سوريه سر گرم امضاى قرار دادهاى تسليحاتى جديد با روسيه است. جنگهاى سوريه بعد از استقلال تنها عليه اسرائيل بوده است كه عبارت است از: 1- جنگ 1968 اختلافات مرزى سوريه و اسرائيل از اواخر 1966 صورت جديدترى بخود گرفت و چون كارمذاكرات به بن بست رسيد بر خورد شديدى ميان نيروهاى دو طرف در اطراف درياچه طبر رخ داد و در جنگ شش روزهاى كه آغاز شد اسرائيل پس از اشغال استحكامات سوريه در تپه هاى مشرف به درياچه طبر توانست شهر قنيطره در دمشق را تصرف نمايد و بالاخره توافق اسرائيل و سوريه بر پيشنهاد آتش بس سازمان ملل ناظرين سازمان در خط آتش مستقر گرديدند از آن به بعد با هرگونه كوشش در جهت سازش با اسرائيل كه متضمن برگرداندن سرزمينهاى از دست رفته در اين جنگ نباشد مخالفت مى كند. 2- جنگ 1973 در ششم اكتبر 1973 مصر و سوريه به منظور دستيابى به سرزمينهايى كه در جنگ 1967 از دست داده بودند بر عليه اسرائيل وارد جنگ شدند و سوريه عليرغم مصالحه مصر با اسرائيل به نبرد خويش ادامه داد و شهر قنيطره كه يك منطقه سوق الحبشيى بود را پس از آتش بس و خروج اسرائيل از آن بدست آوردولى كماكان ارتفاعات جولان در اشغال صهيونيستيها باقى ماند. اين جنگ يك ماه بطول انجاميد و با پادرميانى آمريكا و نيروهاى صلح سازمان ملل كه در منطقه جولان مستقر شدند به پايان رسيد. يكى از دلايلى كه سوريه را به قول آتش بس وادار كرد پيشروى نيروهاى اسرائيلى به سوى دمشق بود. آمريكا در طول اين جنگ همواره با پيشرفت ترين سلاحهاى نظامى اسرائيل را حمايت كرد و اسرائيل نيز سوريه و مصررا به استفاده از سلاحهاى هسته اى تهديد كرد. 3- جنگ 1982 فعاليت چريكى فلسطينى ها در لبنان و بروز عامل مقاومت اسلامى در جنوب لبنان و همچنين استقرار موشكهاى سوريه در منطقه بقاع همواره عامل تهديدآميزى عليه رژيم اسرائيل شمرده ميشد رژيم اسرائيل كه حمله به لبنان جهت نابود سازى مقاومت فلسطين و لبنان و تضعيف نيروهاى سورى در لبنان بود در 1982 نيروهاى خود را به لبنان گسيل داشت و بعد از عبور از منطقه بقاعپيشروى بود دمشق را داشت كه سوريه با سيع نيروهاى خود از پيشروى اسرائيل جلوگيرى كرد. بدنبال اين جنگ بود كه سوريه حضور نظامى خود در لبنان را تقويت كرد.

6- اوضاع اقتصادى در سوريه :

اقتصاد سوريه را بايد با توجه به وضعيت ژنو پلتيكى آن در منطقه و تحولات سياسى داخلى از زمان بقدرت رسيدن حزب بعث مورد بررسى قراردارد. سوريه به لحاظ اشغال بخشى از سرزمينش توسط اسرائيل مجبور است بخشى از درآمدهاى خود را صرف امور دفاعى نمايد كه معمولاً نيمى از بودجه سالانه را تشكيل ميدهد. ادامه حضور نظامى در لبنان واحتمال هميشگى وقوع جنگ با - اسرائيل و سابقه روابط هر دو غير دوستانه با كشور عراق همگى از عوامل تأثير گذار بر اقتصاد سوريه هستند. بعد از بقدرت رسيدن حافظ اسد در 1970 يك تغير عمده در ساختار اقتصادى سوريه بعمل آمد و قدرت اقتصادى كشور كه - عمدتاً بر عهده زمينداران - تجار و صاحبان صنايع بود بدست بخش عمومى افتاد و در اواخر دهه 1980 اقتصاد اين كشور دچار بحران عجيبى شد و مردم بشدت در تنگنا قرار گرفتند. بعد از فروپاشى شوروى ساختار اين كشور شاهد دگرگونى بوده است در واقع از اين كودتاى حزب بعث تا چند سال گذشته اساس ساختار اقتصادى بر پايه اصول سوسياليستى و يا اقتصاد- دولتى برنامه ريزى شده بود كه با توجه به تحولات سياسى منطقه - سياست اقتصادى سوريه كه برنامه همگرايى منطقه اى وجهانى را دنبال مى كند بتدريج تغيير يافت و بسوى اقتصاد آزاد يا به عبارت ديگر تقويت بخش خصوصى و جذب سرمايه گذاران خارجى رفت. سوريه بطور سنتى يك كشور كشاورزى است اما به علت شرايط طبيعى و داخلى اتكاى اقتصاد سوريه بر پايه استخراج و صدور نفت تا اندازه اى تشديد يافته است. وضعيت نفت و گاز در سوريه: نفت براى سوريه بعنوان ستون فقرات اقتصادى كشور در آمده و هم اكنون 560 هزار شبكه توليد مى كند و كاهش نفت در بازار جهان اثرات منفى بر اقتصاد سوريه گذاشته است. نفت سوريه عمدتاً بسوى دو شركت آمريكائى و دو شركت فرانسوى بازاريابى ميشود، سوريه در تلاش است كه امتياز بيشترى به شركتهاى فرانسوى - هلند - آمريكا و آلمان بدهد تا توليد و صدور نفت گسترش پيدا كند و اقتصاد اين كشور در شرايط فعلى منطقه جهان يهود يابد و سوريه از فشارهاى اقتصادى فعلى و احتمالى آينده رهايى كامل داشته باشد. ناظران اقتصادى مى گويند اكثر در آمد نفتى سوريه جهت خريد گندم - دارو - هزينه حضور ارتش سوريه در لبنان و همچنين در توسعه توليدات نفتى و خريد تجهيزات لازم براى توليد برق و آبيارى مصرف ميشود. در خصوص گاز نيز سوريه در تلاش است كه بهره گيرى از گاز طبيعى و جايگزين نمودن آن براى مصرف سوخت فرآوردهاى گازى را گسترش دهد، البته بيشتر منابع گاز دور از مراكز پر جمعيت واقع شده اند و هزينه بهره بردارى از آنها بر بودجه عمومى فشار نامطلوبى وارد خواهد كرد لذا دمشق در جستجوى تأمين مالى از جانب كشورهاى عرب و منابع بين المللى است تا برنامه بهره بردارى از گاز را با سرعت بيشترى اجرا كند.

وضعيت جهانگردى در سوريه

گامهاى قابل توجهى براى توسعه جهانگردى در سوريه اتخاذ گرديده است، مراكز توريستى سوريه عمدتاً شامل مناطق مذهبى از قبيل بارگاه حضرت زينب (ع) و مكانهاى تاريخى از قبيل بازار قديمى دمشق و تفريح گاههاى ساحلى در غرب سوريه مى باشد. جهانگردى در سوريه بخش مهم اقتصادى بشمار مى رود.

كمكها و وامهاى خارجى

گره خوردن موضعگيرى سياسى سوريه با مناسبات اقتصادى اين كشور با كشورهاى غربى سبب شده كه كمكهاى مالى غربى و كمكهاى اعراب خليج فارس در پى بحران اشغال كويت توسط عراق و همچنين تحرك يافتن روند مذاكرات خاور ميانه و آغاز عادى سازى مناسبات اعراب با اسرائيل به سوريه سرازير شوند اين كمكها همواره به موضعگيرى سياسى فعلى و آينده سوريه درمورد منطقه خاورميانه و روند صلح با تل آويو ارتباط داده شده است. دولت سوريه در قلمرو دريافت كمكهاى خارجى و تشويق كشورهاى منطقه و جهان جهت سرمايه گذارى در پروژه هاى صنعتى - كشاورزى و جهانگردى سياست ميانه روى و احتياط را اعمال مى كند و هميشه تلاش كرد. در برابر رژيم اسرائيل با حفظ مواضع سياسى خود كمكهاى خارجى دريافت كند. كمكهاى خارجى در سوريه بعنوان اسرار ملى تلقى ميشود و هيچ گزارش رسمى در اين باره منتشر نميشود. شوروى سابق يكى از متحدين قديمى سوريه بود كه از او كمكهاى زيادى دريافت مى كرد كه در مذاكرات اخير روسيه با دمشق 80% بدهى سوريه به روسيه لغو شده و 20% باقيمانده قرار شد نقداً پرداخت گردد و بخشى نيز از طريق واردات كالاهاى مصرفى در ظرف 10 سال تأمين گردد. سوريه در پى موضعگيرى سياسى از مسأله اشغال كويت مبلغ يك ميليارد دلار بعنوان كمك بلاعوض از كشورهاى عرب خليج فارس دريافت كرد و اين كشورها نيز كالا و كمكهاى اقتصادى مجانى به قيمت 500 ميليون دلار به سوريه تقديم نمودند. سعودى نيز در توسعه و پيشرفت و صنعت اقتصادى و چندين پروژه اقتصادى سهيم شده است و كمكهاى اين دولت به سوريه به صدها ميليون دلار رسيده است.

بخشهاى مختلف اقتصادى در سوريه

1- صنايع:

بخش صنايع در سوريه پيشرفته حساب نميشود زيرا اكثر صنايع اين بخش محدود و براى مصرف داخلى توليد مى گردد و بخش ناچيزى از صنايع داخلى مانند نخ -پارچه - كنسرو سازى و مواد شيميايى به چند كشور عرب و كشورهاى اروپاى شرقى صادر مى گردد. تحول عمده در بخش صنعت سوريه بعد از استقلال رخ داد كه عمدتاًدر بخش منسوجات بود و سبب لغو اتحاديه گمركى با لبنان در 1959 شد كه بعد از لغو اين اتحاديه صنايع رشد باثباتى داشتند. سياست دولت در اين زمينه بر اساس ضرورت بكارگيرى از نيروهاى موجود و بالابردن در صد استفاده از آنان و تمركز بر صنايعى كه مواد اوليه آن در داخل موجود است و از نظر اقتصادى به صرفه مى باشد است.

2- معادن:

مهمترين معادن موجود در سوريه فسفات و نمك سنگ است كه بهره بردارى از اين دو منبع در اوايل دهه هفتاد آغاز گرديد. ديگر معادن مهم سوريه آهن است. سنگ مرمر نيز سوريه صادر مى كند.

3- نيروى برق:

كليه تأسيسات توليد برق در سوريه در اختيار بخش دولتى است و سياست دولت اين است كه تلاش كند تابا فراهم نمودن نيروى برق به تقاضاى موجود پاسخ گويد با احداث نيروگاههاى جديد و بهبودوضعيت كار در نيروگاهها.

4- كشاورزى:

عليرغم وجود تجارت سنتى و تلاشهاى فوق اخير در جهت صنعتى كردن كشور، كشاورزى بخش مهم و حياتى اقتصادى سوريه را تشكيل ميدهد. بخش كشاورزى شامل دو بخش است 1- معدن 2- سنتى. سوريه يكى از توليد كنندگان سبزيجات - صيفى جات - زيتون و سيب زمينى است. از محصولاتى كه توليد آن مورد توجه دولت است گندم و پنبه مى باشند. چون بخش كشاورزى در اقتصاد سوريه بخش پيشتاز است دولت اهميت اول را در گسترش و توسعه آبيارى و سرمايه گذارى در اين بخش داده است.

عضويت در پيمانها و سازمانهاى اقتصادى بين المللى:

سوريه عضو صندوق بين المللى پول، گروه 24، گروه 77، سازمان بين المللى انرژى اتمى، ايكائو، اينتر پول، اينتر سات جنبش غير متعهدها، اپك، سازمان كنفرانس اسلامى، سازمان متهد، آنكتاد، يونسكو، يونيدو،اكزوا، سازمان بهداشت جهانى، شوراى اقتصادى و اجتماعى سازمان ملل براى غرب آسيا، صندوق عربى براى اقتصاد و توسعه اجتماعى، صندوق پول عرب، شوراى وحدت اقتصادى عرب، بانك توسعه اسلامى، اتحاديه پست جهانى و چندين موسسه منطقه اى بين المللى ديگر مى باشد. و در پى رفع اشغال كويت توسط نيروهاى متهد غربى كشورهاى حاشيه خليج فارس همراه با مصر و سوريه يك بيانيه امضاء نمودند كه در آن بر همكارى براى ايجاد نظم و امنيت منطقه تأكيد كردند كه موسوم به پيمان 2+6مى باشد.

7- اوضاع فرهنگى و اجتماعى در سوريه:

طبق مواد قانون اساسى دولت سوريه نظام فرهنگ و آموزش در اين كشور بر اساس ايجاد نسل قومى و سوسياليستى كه جهت تحقق آرمانهاى وحدت - آزادى و سوسياليستى تلاش كند استوار يافته و توسعه آموزش و فرهنگ ناسيوناليستى و سوسياليستى همواره از حمايت دولت حاكم برخوردار خواهد بود. دوت سوريه بطور جدى در راه ترويج افكار حزب بعث بر كليه مراكز آموزش و پرورش و مؤسسات فرهنگى و تبليغاتى و انواع مختلف آن تلاش نموده و فرهنگ حزب بعث فرهنگ حاكم و واجب الاجرادر آمده است. در سوريه از زمان استقلال رواج فرهنگ غربى بسيار محدود بوده و تنهاوابسته هاى فرهنگى غربى نظير فرانسه و آمريكا فعاليت مختصرى دارند. حزب بعث هيچگاه اجازه رقابت فكرى و فرهنگى به بيگانگان رانميدهد و خود به اكثر مراكز فرهنگى مسلط است. مبناى اساسى فرهنگى حزب بعث رواج دادن ايده هاى ناسيوناليستى عرب در قالب سوسياليستى بوده. در مراحل دانشگاهى و آموزشهاى عالى، آموزش ايده حزب بعث و حفظ سقرانيهاى رئيس جمهور سوريه يك امر الزامى بوده و آنها كه به اين آموزشها آشنايى پيدا نكنند مردود ميشوند. سيستم فرهنگ در سوريه بعنوان آميخته اى از فرهنگ ناسيوناليستى عرب - شرقى و در برخى مقاطع غربى شناخته مى گردد. تعليمات عالى سوريه دردانشگاههاى حلب - دمشق - تشرين بعث - كالج ومؤسسات عالى صورت مى گردد. تحصيلات در سوريه در صدر برنامه هاى دولت قرار گرفته. مسيحيان در سوريه بيش از مسلمانان و شيعيان بيش از اهل تسنن از تحصيلات برخوردارند. در نظام آموزشى و تربيتى سوريه ميتوان آثار شيوه هاى تعليمات اسلامى -عثمانى و اروپائى را مشاهده نمود.

رسانه هاى گروهى سوريه

از زمانى كه حزب بعث سوسياليست به قدرت رسيد ساختار مطبوعات تعديل شد بر طبق الگوهاى سوسياليستى بيشتر مؤسسات انتشاراتى توسط سازمانهاى سياسى مذهبى يا انجمنهاى حرفه اى اداره ميشوند هر كسى بخواهد انتشار يك جريده جديد را بعهده گيرد بايد از دولت اجازه دريافت كند روزنامه هاى مهم سوريه: البعث - الشباب - برق الشعال - الفرا - جماهير العربى - العرويت تانيمه سوريه - الثواة - تشرين -الوحدت مى باشند. آژانس اطلاعات عربى سوريه (سانا) نام خبر گزارى سوريه است. يكى از مشخصات بارز مطبوعات سورى انعكاس مواضع آشكار دولت است، در واقع دولت سوريه كنترل مستقيمى بر روزنامه ها دارد و تمام مطبوعات دولتى هستند و بخش خصوصى اجازه انتشار مطبوعات را ندارند ومطبوعات خارجى با نظارت دولت در داخل توزيع مى گردد. از ويژگيهاى مطبوعات سورى عدم گرايش به تحليل وقايع داخلى است. آنها بيشتر ميل دارند كه به موضوعات خارجى بپردازند بخصوص مسائل منطقه اى كه در رأس آنها" روند مذاكرات صلح خاورميانه " قرار دارد. حزب حاكم بعث سوريه با انتشار روزنامه " البعث " تنها حزبى است كه رسماً داراى نشريه مى باشد. از آنجا كه روزنامه هاى سوريه محل عرضه ايدها و افكار دولت هستند نشريات خارجى براى انعكاس مواضع رسمى دولت سوريه به اين مطبوعات و مطالب آنها رجوع مى كنند.

8 - روابط خارجى سوريه:

كشور سوريه از لحاظ استراتژيك براى كشورهاى عرب اهميت فراوانى دارد. سوريه بخاطر همبستگى با رژيم اسرائيل در نزد اعراب بعنوان كشور خط مقدم جبهه مبارزه با اسرائيل اهميت زيادى دارد و اين ويژگى اعتبار زيادى به موقعيت منطقه اى سوريه چه در نزد اعراب و چه حاميان اسرائيل بخشيده است. سوريه تا قبل از فروپاشى شوروى سابق بخاطر وابستگى به بلوك شرق اهميت زيادى در منطقه پيدا كرده بود. بعد از فروپاشى بلوك شرق و شكل گيرى نظم نوين جهانى به زعم غرب و شروع مذاكرات صلح خاورميانه، سوريه نقش جديدى در منطقه بدست آورد. در حال حاضر سوريه بعنوان آخرين مانع محورى بر سر راه تثبيت حاكميت اسرائيل گسترش نفوذ آن در منطقه محسوب ميشود.

مواضع سوريه در مذاكرات صلح خاورميانه:

حافظ اسد رئيس جمهورى سوريه كه براى چندين دهه يكى از دشمنان سر سخت اسرائيل بشمار ميرفت در حال حاضر در بيت المقدس و واشنگتن بعنوان مردى كه مى تواند مذاكرات صلح خاورميانه را نجات دهد از وى صحبت ميشود. ميتوان گفت او از محدود رهبران عرب مى باشد كه در مذاكرات صلح با اسرائيل باكاردانى و درايتى كه نشان داده اسير تبليغات خيالى نشده. آنچه اسد تاكنون به اسرائيل پيشنهاد كرده: "صلح كامل در برابر عقب نشينى كامل " است. رهبران اسرائيل نيز مى گويند: بدون تضمين در مورد اينكه سوريه اسرائيل را به رسميت خواهد شناخت و با آن روابط ديپلماتيك بر قرار خواهد كرد درباره عقب نشينى از بلنديها جولان مذاكره نخواهد كرد. كسى هم انتظار ندارد كه اسد بطور يك جانبه به چنين اقدامى دست زند او بايد حيثيت سوريه را حفظ كند و هر تلاشى براى معامله خصوصى با اسرائيل به موقعيت وى بعنوان يك عرب ملى گرا لطمه زده و احتمالاً دولت او را بى ثبات خواهد كرد.

روابط سوريه با شوراى همكارى خليج فارس:

شش كشور حاشيه جنوبى خليج فارس و سوريه تا قبل از اين پيمان به دلايلى روابط محدود با هم داشتند. پس از تشكيل اين شورا و بدنبال آغاز شكستهاى نيروهاى عراقى، اوضاع شكل ديگرى بخود گرفت. در واقع شورا در جهت اصطلاح روابط سوريه باعراق براى كاهش ايران بر بغداد بود كه اين تلاشها بى نتيجه ماند. باشروع اشغال كويت از سوى عراق افق جديدى در روابط سوريه و شوارى همكارى گشوده شد، آنان از اين اقدام عراق به وحشت افتاد و آينده خود را در خطر ديدند. لذا به - تغيير موضعگيرى خود در برابر سوريه پرداختند، دولت سوريه با موافقت به اعزام نيرو براى باز پس گيرى كويت به عربستان و امارات و همكارى باشوراى خليج فارس و غرب فرصتهاى مناسبى براى بهبود وضعيت خود در منطقه بدست آورد. از جمله اين فرصتها اعلام منشور دمشق ميان 6 كشور عرب خليج فارس و مصرو سوريه بود كه به موجب آن چيزى قرار داد امنيتى اقتصادى و سياسى امضاشد.

روابط سوريه با عراق

بحران موجود ميان در جناح حزب بعث در سوريه و عراق از موضوعات بر انگيزنده مشكلات منطقه خاورميانه شمرده ميشود. در دهه اخير سه عامل مهم بر روابط اين دو كشور تأثير گذار بوده است: 1- جنگ تحميلى عراق عليه ايران 2- اشغال كويت از سوى عراق 3- تحولات كشور لبنان. روابط ميان اعراب از زمان شروع جنگ تحميلى با خصومت فزاينده دمشق و بغداد مشخص شده است. هر دو كشور مدعى نمايندگى ايدئولوژى صحيح بعثى بودند لذا رقابت تلغ اين كشور در جنگ شدت يافت. سوريه از ابتداى جنگ پشتيبان ايران بوده و عراق را محكوم كرد و اين موضوع اختلافات سوريه و عراق را تشديد كرد. عراق از حركت اخوان المسلمين در سوريه حمايت نظامى و مالى بعمل آورد و سوريه را دچار جنگ داخلى كرد. سوريه هم در راستاى حمايت از ايران و پاسخ به اين اقدام عراق خط لوله نفتى عراق را در سال 1982 بست. عراق پس از آتش بس و صلح با ايران قرصت بيشتر براى ابراز خصومت با سوريه يافت و اولين صحنه لبنان بود كه عراق دشمنان سوريه در لبنان و در رأس آنان ميشل عون را حمايت كرد با گسترش جنگهاى نيروى ميشل عون با نيروهاى سورى در لبنان براى بيرون كردن نيروهاى سورى، قدرتهاى بزرگ و كشورهاى عربى منطقه در اين ماجرا دخالت كردند و كنفرانس طائف تشكيل شد و با حمايت و پشتيبانى سوريه از مذاكرات و نتايج اين كنفرانس سوريه مورد حمايت آمريكا قرار گرفت و عراق در انزوار رفت. در جريان اشغال كويت نيز از سوى عراق و موضع گيرى شديد سوريه عليه عراق روابط خصمانه تشديد شد مخصوصاً با وارد شدن نيروهاى حافظ اسد به كويت براى بيرون راندن نيروهاى عراق از كويت. امروز با فروپاشى پايه هاى اساسى صدام حسين و تضعيف عراق وضعيت سوريه نسبت به عراق با ثبات تر شده و نگرانى سوريه از دخالت عراق در تحولات داخلى اين كشور تقريباً از بين رفته است.

روابط سوريه بامصر

مناسبات ميان دو كشور با مسأله اساسى گره خورده است كه عبارتند از: تحولات منطقه خاورميانه و تلاش دو كشور براى بهره گيرى از بحران منطقه. روابط سياسى مصر و سوريه در چنددهه گذشته همواره با اختلافات شديد مانند دوره 1978 تانيمه دهه هشتاد (در پى عقد توافقنامه جداگانه مصر با اسرائيل) و يا همكارى گسترده مانند ايجاد وحدت ميان مصر و سوريه در سال 1958 و يا گسترش همكارى سياسى دو كشور در چند سال گذشته همواره بوده است در اوايل سال 1990 ديدار حاميان رهبران مصرو سوريه رو به گسترش يافت. از عوامل مهم تغيير سياست سوريه در قبال مصر ميتوان موارد زير را نام برد: تغيير سياست شوروى سابق با تجزيه كشورهاى مشترك المنافع از آن، تحولات منطقه اى من جمله جنگ دوم خليج فارس، زوال بلوك شرق. البته سوريه بدون ترديد در نظر داشت از موضعگيرى مصر در حمايت از عملكرد سوريه در لبنان و همچنين بازگشايى دريچه جديد در مناسبات سوريه با غرب توسط مصر بهره گيرى كند.

روابط سوريه با آمريكا

يكى از اصول سياست خارجى سوريه، عدم تخريب كليه پلهاى ارتباطى باكشورهاى مهم جهان است و بدين لحاظ گرچه سوريه در سه دهه گذشته از پشتيبانى شوروى سابق بهره مى گرفت و بارژيم اسرائيل كه آشكارا از سوى آمريكا حمايت مى شد در كشمكش بود ليكن در هيچ دوره زمانى موضعگيرى خصمانه عليه امريكا اتخاذ نكرده زيرا در هدف عمده توسط سوريه دنبال ميشه: عدم اطمينان كافى سوريه نسبت به موضعگيرى متزلزل شوروى در برابر عمل به وعده هاى خود در برابر تجاوزات احتمالى 2- سياست اسد مبنى بر عدم اتكاء به يك قدرت جهانى و خود دارى سوريه از تعرض مستقيم به منافع مشخصه آمريكا در منطقه خاورميانه است. در مناسبات آمريكا و سوريه آنچه بيشترين نگرانى را براى رژيم اسرائيل فراهم آورد جنبه هماهنگى دو كشور در تحولات لبنان بود. مسلماً تمايل آمريكا به همكارى و هماهنگى با سوريه در تحولات لبنان و منطقه خاورميانه انگيزه هاى مختلفى دارد كه از جمله حساسيت نقش سوريه در خاورميانه و براين باور بودن آمريكا مبنى بر توانايى سوريه درجه كنترل در آوردن گروههاى مسلمان لبنانى و فلسطينى و همچنين تأثير گذارى بر ديگر كشورهاى منطقه. بهمين دليل آمريكا براى مشاركت سوريه در روند صلح خاورميانه و ترغيب اين كشور براى عقد مصالحه با اسرائيل اصرار مى ورزند.

روابط سوريه با جمهورى اسلامى ايران:

الف) روابط قبل از پيروزى انقلاب اسلامى:

اين روابط بجز مقاطعى استثنايى همواره در سطح پايين قرار داشته. و با فراز و نشيب همراه بوده است و اين امر از واقعيات موجود در دو كشور و تفاوت عمده بين سيستم حكومتى و اهداف و اصول دو كشور نشأت مى گرفت. ايران مورد حمايت آمريكا و مجرى سياستهاى او در منطقه و بزرگترين حامى و شريك اقتصادى اسرائيل در منطقه بود و سوريه تنها در جبهه كاملاً مخالف اين موضع ايران بود بنابراين طبيعى بود كه روابط دو كشور پيشرفت نكند.البته تيرگى روابط دو كشور با كمكهاى مادى و حمايت لفظى دولت ايران از اعراب در جنگ 1967 در برابر اسرائيل تا حدودى يهودى يافت. همينطور روابط در سال 1974 روبه بهبودولكن بطور كلى بدليل روابط گسترده ايران با رژيم اسرائيل و مبارزه سوريه با اسرائيل همواره تنش در روابط دوكشور تا پيروزى انقلاب اسلامى ايران باقى بود.

ب) روابط بعد از پيروزى انقلاب اسلامى:

بدنبال پيروزى انقلاب اسلامى حافظ اسد پيامى به مقامات ايران اين پيروزى را تبريك گفت و مراتب حمايت خود را به انقلاب بيان نمود. چند عامل مهم انگيزه اين علاقه مندى و حمايت بود: 1- گسترش فعاليت نظامى آمريكا در منطقه خليج فارس به منظور تأسيس چندين پايگاه نظامى در منطقه 2- خروج رژيم مصر در صحنه جهان عرب بدنبال عقد معاهده كمپ ديويد در سال 1978 3- نياز شديد سوريه به پشتيبانى اقتصادى جمهورى اسلامى ايران در تقويت بنيه اقتصادى و خريد تسليمات پيشرفته. باديدار حافظ اسد از تهران در 1990 و ديدار آقاى رفسنجانى از دمشق در 1991 روابط مستحكم شد. سوريه همواره ايران را بعنوان بزرگترين پشتيبان مسائل جهان عرب دانسته و بر ايجاد أتلاف استراتژيكى ميان ايران و كشورهاى عرب در منطقه خاورميانه كوشش دارد. نخستين موضعگيرى رسمى و صريح سوريه نسبت به جنگ عراق عليه ايران يك ماه و نيم پس از شروع جنگ بود كه حافظ اسد اعلام كرد جنگ عراق عليه ايران توطئه رژيم بغداد عليه اعراب است و ادعاى صدام مبنى بر اينكه جنگ بخاطر حفظ حقوق ارضى و منافع دنياى عرب راه افتاده است رد كرد كه رژيم بغداد حق ندارد جنگى را كه بر عليه ملت ايران شروع كرده جنگ ملت عرب با فارس قلمداد كند. از طرفى بعد از صلح و پذيرش قطعنامه 598 از طرف ايران موضعگيرى سوريه حاكى از رضايت و خرسندى آن كشور از پذيرش اين امر توسط ايران بود. هر چند سوريه نگران بود كه پايان جنگ به عراق فرصت دوباره اى را براى دخالت در امور داخلى سوريه و يارى دادن عناصر مخالف آن كشور در داخل و خارج را بدهد و از طرفى نيز اميدوار بود كه پايان جنگ بتواند از تبات منفى جنگ ايران و عراق برسر مسأله فلسطين و اتحاد اعراب بكاهد و مقابله با رژيم - صهيونيستى را دوباره بعنوان مسأله اول اعراب مطرح نمايد. پس از پيروزى انقلاب اسلامى روابط اقتصادى دو كشور نيز در حد امضاى پروتكل بازرگانى و قرار داد نفتى گسترش يافت. همينطور روابط فرهنگى دو كشور با امضاى موافقتنامه هاى فرهنگى دو زمينه هاى مختلف از جمله تربيت و آموزش عالى مبادله متخصصين و طرحهاى آموزشىنمايشگاههاى كارهاى هنرى و دستى - نمايشگاههاى فيلم و عكاسى و مانند اينها، گسترش،.

9- تاريخچه تشيع و وضعيت شيعيان در سوريه:

قبل از هجرت ابوذر غفارى به شام آثارى از شيعه در اين سرزمين نبوده است و تشيع در شام بطور كلى پس از تبعيد ابوذر به ربزه (توسط عثمان) نضج گرفت. شيعيان سوريه اكثراً مهاجرند يعنى در هنگامى كه ابوذر به جبل عامل تبعيد ميشود و در شهرسكنى مى گزيند مردم جبل عامل به مذهب تشيع روى مى آورند و برخى از آنان به منطقه حوران مهاجرت مى نمايند. در آن دوران در دمشق امويها حكومت مى كردند و تبليغات سوء دستگاه اموى بر عليه امام على (ع) و اهل بيت (ع) چنان شدت گرفته بود كه مردم دمشق تصور مى كردند تشيع مذهب غير اسلامى است و به شيعيان رافضى اطلاق ميشد. شيعيان نمى توانستند در مساجد اهل سنت نماز بخوانند لذا شيعيان ناگزير شدند در مناطقى زندگى كنند كه دور از چشم اهل سنت باشد. البته افكار مردم سوريه پيرامون شيعه در ابتداى قرن حاضر تغيير يافته و تلطيف شد كه عمدتاً به سبب ورود روحانيون شيعه جبل عامل و نجف به اين كشور بوده است. در زمان سيد محسن الامين صاحب كتاب " اعيان الشيعه " طى مباحثاتى با بزرگان و علماى اهل سنت و انتشار كتبى درباره تشيع و تشكيل جلسات مذهبى مسلمانان سوريه از حالت جهل و نادانى نسبت به شيعه بيرون آمدند البته اين نكته نيز پنهان نماند كه نسل متعصب اموى گراى سوريه هنوز در دمشق يافت ميشود. شيعيان حلب نيز در زمان سيف الدوله حمدانى قوت خود را باز يافته و رشد كردند و حتى در زمان او اولين بانگ اذان شيعه در شهر پخش شد همچنين مقامى بنام مشهدالحسين در حلب است كه گفته ميشود قطره خونى از سر مبارك امام سوم شيعيان در آن منطقه بر زمين ريخته توسط سيف الدوله حمدانى مقامى در آن محل ساخته شد كه مورد احترام شيعيان اين شهر است.

مساجد شيعى در سوريه

متاسفانه مساجد شيعى در دمشق و ساير شهرهاى سوريه عموماً در محلات پر تراكم و فقير نشين ساخته شده كه عمدتاً داراى ظاهرى محقرانه مى باشند. بهترين مسجد متعلق به شيعيان در دمشق مسجد اميرالمومنين (ع) به امامت شيخ سيد على مكى است كه همه روزه جمع كثيرى از شيعيان در آن گرد آمده و نمازهاى جماعت بر گزار ميشود دعاهاى توسل و كميل نيز از ديگر برنامه هاى مذهبى است كه در اين مسجد قرائت مى گردد. در مناطق حى الامين - حى الصادق و زين العابدين نيز مساجد شيعى وجود دارند.

مناطق شيعه نشين سوريه

استان درعا كه در جنوب غربى سوريه قرار گرفته و در واقع دروازه جنوبى اين كشور محسوب ميشود جمعيت قابل ملاحظه اى از شيعيان را در خود جاى داده است. اين استان كه در تاريخ بنام حوران خوانده شد قديمى ترين تمدنهاى بشرى از عصر برتر (2800 سال قبل از ميلاد) تا تمدن اسلامى را در جاى داده است. بطوريكه در شهرهاى مختلف اين استان مانند ازرع -بصرى ردعا - الصمين - زيزون و... .آثار بناهاى تاريخى فراوانى ديده ميشود، در اين استان مناطق زيادى وجود دارد كه پاهد پراكندگى شيعيان در آن هستيم: در شهر درعا مركز استان درعا دو هزار شيعه زندگى مى كنند كه تعداد كمى از آنان بر مذهب خود استوارند و در حال حاضر هيچ مسجد شيعه در آن وجود ندارد. شهر بصرى الشام حدود هفت هزار شيعه در آن زندگى مى كنند و تنها شهر مذهبى استان درعا است كه شيعيان معتقد و ملتزم را در خود جاى داده و داراى دو مسجد مى باشد. روستاى المليحةالغريبه حدود يك هزار شيعه متسنن (سنى شده) را در خود جاى داده كه در حال حاضر 25 نفر از آنها به مذهب اصلى خود بازگشته اند و هيچ مسجد شيعى در آنجا وجود ندارد. روستاى طفسه حدود دو هزار شيعه متسنن را در خود جاى داده است. روستاى شيخ مسكين حدود يكهزار شيعه متسنن را در خود جاى داده است. روستاى قرفه تعدادى شيعه متسنن و تعدادى سنى متشيع (حدود 25 نفر) را در خود جاى داده است. روستاى ازرع حدود 25 نفر متشيع دارد. روستاى نوى داراى چند شيعه متسنن مى باشد. (شيعيان متسنن معمولاً به شيعيان سمت عنصرى اطلاق ميشود كه به جهت حضور در مناطق اهل سنت و عدم ممارست در تثبيت اعتقادات دينى خود ناچار به تغيير مذهب خود شده اند كه البته عدم حضور عاماء شيعه نيز در تغيير گرايشات آنان بى تأثير نبوده است.

شيوه عزادارى و احياء شعائر مذهبى در ميان شيعيان:

محله هاى معروف شيعه عمدتاً در اطراف حرم حضرت زينب (ع) (متشكل از عراقيها - افغانيها و ايرانيها )و محله صالحيه و محله امين در دمشق و تعدادى روستاهاى شيعى در استانهاى حمص - حلب و ادلب و..... قرار دارند كه بنا به سنت تاريخى خود مراسم حسينى را گرامى ميدارند. حضور علامه سيد محسن امين در جمع شيعيان سورى و هدايت دار شاء آنان و تشكيل بخشيدن به اين جمع پراكنده نقطه عطفى در تاريخ شكل گيرى و باز سازى دين و احياء دين شعائر مذهبى بين تشيع تلقى مى شود و تا اين تاريخ سوريه ديگر چهره - ذى نفود و آگاه به مسائل چون او به خود نديده است. اگر چه شيعيان سوريه دنباله رو شيعيان لبنانند ولى پس از استقرار و اخذ تا بعيت سورى پذيرش واقعيتهاى سياسى و آگاهى به حساسيتهاى مذهبى به مقدار فراوانى بويژه پس از صدور فتواى علامه سيد محسن امين مبنى بر تحريم خرافات و اوهام اضافه شده بر مكتب اصيل تشيع (اعم ازقمه زنى - خود آزادى و طبل و شيپور در مراسم حسينى و....) در رفتارهاى مذهبى و انجام شعائر دينى خود بخصوص ايام حرم تعديل ايجاد كردند به گونه اى كه امروزه هيچيك از مظاهرفوق الذكر در مراسم عزادارى شيعيان سوريه مشاهده نميشود. شيعيان كنونى دهه نخست عاشورا را بگو نه محترمانه اى گرامى ميدارند و با بر پائى مجالس وغط وخطابه در شبها در مساجد به لصياء ياد امام حسين (ع) مى پردازند .اعلام نظر صريح آيت ا..خامنه اى بر تحريم خرافات بااستقلال پرشور و مثبت شيعيان سوريه و لبنان مواجه شد و باز تاب بسيار مطلوبى در روحيه مردم نسبت به تصحيع شعائر دين بويژه در نزد اهل سنت پيدا كرد. در حال حاضر هيچ فشارى از سوى مقامات دولتى سوريه در خصوص اجراى مراسم مذهبى شيعيان انجام نمى گيرد.

اماكن مقدسه و مزارات اهل بيت عليه السلام در سوريه:

مشاهد و مقامات اهل بيت عليه السلام در سوريه مورد احترام و تقدس همه طوايف مسلمانا مى باشد و بسيارى از اهل سنت منطقه به كراّت به زيارت اين مقابر ميروند و علامه قبلى خود را در نسبت به اهل بيت عليه السلام به عناوين مختلف ابراز مى كنند. مقامات آل البيت را بايد بيشتر در دمشق بعنوان پايتخت سياسى حكومت وقت و مسيرهاى كاروان جستجو كرد كه ذيلا فهرست وار به مكان و تعداد آنها اشاره ميشود: دمشق و نواحى اطراف آن 20 مقبره حلب و اطراف 7 مكان لاذقيه و نواحى آن 4 مقبره حماء و نواحى اطراف 4موردحمص و نواحى آن 3 مورد مناطق جزيره در شرق از جمله ميافارمتين - صفين - باس - الرقه -كه عهد اين مشاهدبه حضرت امير (ع) و امام حسين باز مى گردد: امام حسين (ع) 7 مقبره حضرت امير (ع) 11 مقبره امام سجاد (ع) 4 مقبره وبقيه ائمه هر يك 1مورد. مشاهده موجود در دمشق عمدتاً در 3 مكان ذيل متمركز است: 1- مسجد اموى 2- قبرستان باب الصغير 3-روستاهاى اطراف بانوى فداكار اسلام حضرت زينب عليه السلام در 12 كيلومترى دمشق واقع در منطقه اى موسوم به زينب و حضرت رقيه (ع) در داخل دمشق موسوم به سيده رقيه قرار گرفته است.

مشاهد شهر حلب عبارتند از

1- مشاهد جبل جوشن 2- مشهدالحسين (ع) 3- مشهد المحسن (ع) 4-مشهد الاحمر

10- منابع و مصادر:

1-كتاب سبز فوارت امور خارجه (سوريه) 2-سياست و مملكت در سوريه محمد على امامى 3- جزوه جهانى اهل بيت (سوريه) مركز رسانى اهل بيت - سال 1377 4-مقامات و مشاهد آل البيت در شام رايزنى فرهنگى جمهورى اسلامى - دمشق 1373

/ 1