منطق الطير1. فى التوحيد بارى تعالى جل و علا2. حكايت عيارى كه اسير نان و نمك خورده را نكشت1. در نعت رسول ص2. حكايت مادرى كه فرزندش در آب افتاد1. في فضيلة ابوبكر رضى الله عنه2. فى فضيلة عمر رضى الله عنه3. فى فضيلة عثمان رضى الله عنه4. فى فضيلة على رضى الله عنه1. درتعصب گويد2. حكايت عمر كه مخواست خلافت را بفروشد3. حكايت شفقت كردن مرتضى بر دشمن4. حكايت گفتن مرتضى اسرار خويش را با چاه و پر خون شدن چاه5. حكايت چوب خوردن بلال6. حكايت رفتن مصطفى بسوى غار و خفتن على در بسترش7. سخنى ازرابعه8. در خواست پيغمبر(ص)از پروردگار كه كار امتش را باو سپارد1. حكايت بلبل2. حكايت درويشى كه عاشق دختر پادشاه شد1. حكايت طوطى2. گفتگوى خضر(ع)با ديوانه اى1. حكايت طاووس2. قصه رانده شدن آدم از بهشت1. حكايت بط2. عقيده ديوانه اى درباره دو عالم1. داستان كبك2. حكايت سليمان ونگين انگشترى او1. داستان هماى2. احوال سلطان محمود در آن جهان1. حكايت باز2. حكايت پادشاهى كه تير بر سر غلام خود ميگذاشت و آنرا نشانه مگرفت1. حكايت بوتيمار2. گفتگوى مرد ديده ور با دريا1. حكايت كوف2. حكايت مردى كه پس از مرگ حقه اى زر او بازمانده بود1. حكايت صعوه2. حكايت يعقوب و فراق يوسف1. پرسش مرغان2. حكايت پادشاهى كه بسيار صاحب جمال بود3. حكايت اسكندر كه خود به رسولى مي رفت4. حكايت محمود و اياز1. جواب هدهد2. حكايت شيخ سمعان1. عزم راه كردن مرغان2. تحير بايزيد1. حكايت مسعود و كودك ماهيگير2. حكايت خونيى كه به بهشت رفت3. حكايت سلطان محمود و خاركن4. حكايت شيخ نوقانى5. حكايت ديوانه اى برهنه كه جبه اى ژنده به او بخشيدند6. به كعبه رفتن رابعه7. حكايت ديوانه اى كه از مگس و كيك در عذاب بود8. حكايت مرد توبه شكن9. حكايت مرد بت پرستى كه بت را خطاب ميكرد و خدا خطابش را لبيك گفت10. حكايت صوفى و انگبين فروش11. حكايت موسى و قارون12. حكايت زاهدى خودپسند كه از مرده اى احتراز جست13. گفته ى عباسه درباره ى روز رستخيز14. گم شدن شبلى از بغداد15. خصومت دو مرقع پوش16. حكايت مفلسى كه عاشق شاه مصر شد17. حكايت گور كنى كه عمر دراز يافت18. گفتار عباسه درباره ى نفس19. گفتگوى سالك ژنده پوش با پادشاه20. حكايت دو روباه كه شكار خسرو شدند21. حكايت غافلى كه از ابليس گله داشت22. احوال مالك دينار23. پند ديوانه اى با خواجه اى ناسپاس24. گفتار مردى پاك دين25. حكايت نومريدى كه زر از شيخ خود پنهان مي داشت26. نكته اى كه شيخ بصره از رابعه پرسيد27. عابدى كه پس از سالها عبادت به نواى مرغى دل خوش كرده بود28. حكايت شهريارى كه قصرى زرنگار كرد29. حكايت بازاريى كه سراى زرنگار كرد30. حكايت عنكبوت و خانه ى او31. حكايت مردى گران جان كه در بيابان به درويشى رسيد32. سوگوارى مردى كه بي قرار و پند بيدلى به او33. حكايت غافلى كه عود مي سوخت34. حكايت دردمندى كه از مرگ دوستش پيش شبلى گريه ميكرد35. حكايت تاجرى كه از فروختن كنيز خود پشيمان شد36. حكايت خسروى كه سگ تازى خود را رها كرد37. حكايت حلاج كه در دم مرگ روى خود را به خون خود سرخ كرد38. حكايت جنيد كه سر پسرش را بريدند39. حكايت مرگ ققنس40. سوگوارى پسرى كه در مرگ پدر41. گفتار نايبى در دم مرگ42. گفتگوى عيسى با خم آب43. گفتگوى سقراط با شاگردش در دم مرگ44. راه بينى كه از دست كسى شربت نمي خورد45. حكايت چاكرى كه از دست شاه ميوه ى تلخى را با رغبت خورد46. گفتار مردى صوفى از روزگار خود47. حكايت پيرزنى كه از شيخ مهنه دعاى خوشدلى خواست48. گفتار جنيد درباره ى خوشدلى49. حكايت خفاشى كه به طلب خورشيد پرواز مي كرد50. حكايت خسروى كه به استقبالش شهر را آراسته بودند و او فقط به آرايش زندانيان توجه كرد51. حكايت خواجه اى كه بايزيد و ترمذى را در خواب ديد52. گفتار شيخ خرقان در دم آخر53. حكايت بنده اى كه با خلعت شاه گرد راه از خود پاك كرد و بردارش كردند54. دو چيزى كه پير تركستان دوست ميداشت55. حكايت بادنجان خوردن شيخ خرقانى56. حكايت ذالنون كه چهل مرقع پوش را كه جان داده بودند ديد57. دولتى كه سحره ى فرعون يافتند58. حكايت پيرزنى كه به ده كلاوه ريسمان خريدار يوسف شد59. گفتگوى مردى درويش با ابراهيم ادهم درباره ى فقر60. گفتگوى شيخ غورى با سنجر61. سخن ديوانه اى درباره ى عالم62. حكايت احمد حنبل كه پيش بشر حافى مي رفت63. حكايت پادشاه هندوان كه اسير محمود گشت و مسلمان شد64. حكايت مردى غازى و مردى كافر كه مهلت نماز به يكديگر دادند65. حكايت يوسف و ده برادرش كه در قحطى به چاره جويى پيش او آمدند و گفتگوى آنها66. حكايت غلامان عميد خراسان و ديوانه ى ژنده پوش67. حكايت ديوانه اى كه از سرما به ويرانه اى پناه برد و خشتى بر سرش خورد68. حكايت مردى كه خرى به عاريت گرفت و آنرا گرگ دريد69. قحطى مصر و مردن مردم و گفته ى مرد ديوانه70. حكايت ديوانه اى كه تگرگى بر سرش خورد و گمان برد كودكان بر سر او سنگ مي زنند71. گفته ى واسطى كه گذارش بر گور جهودان افتاد72. پاسخ بايزيد به نكير و منكر73. حكايت درويش حق جو و راز و نياز او74. حكايت محمود كه مهمان گلخن تاب شد75. سقايى كه از سقاى ديگر آب خواست76. حكايت شيخ بوبكر نشابورى كه خرش بر لاف زدن او بادى رها كرد77. حكايت رازجويى موسى از ابليس78. عقيده ى مردى پاك دين درباره ى مبتدى79. شيخى كه از سگى پليد دامن در نچيد80. حكايت عابدى كه در زمان موسى مشغول ريش خود بود81. حكايت ابلهى كه در آب افتاد و ريش بزرگش وبال او بود82. حكايت صوفيى كه هرگاه جامه مي شست باران مي آمد83. حكايت ديوانه اى كه در كوهسار با پلنگان انس كرده بود84. حكايت عزيزى كه از داشتن خداوند شادى ميكرد85. حكايت مستى كه مست ديگر را بر مستى ملامت ميكرد86. حكايت عاشقى كه عيب چشم يار را پس از نقصان عشق ديد87. حكايت محتسبى كه مستى را ميزد و گفتار آن مست88. گفته ى بوعلى رودبار در وقت مرگ89. پيام خداوند به بندگان توسط داود90. نارضا بودن اياز از اينكه محمود سلطنت را به او داد91. مناجات رابعه با خداوند92. خطاب خالق با داود93. حكايت محمود كه لات را به هندوان نفروخت و آنرا سوزاند94. حكايت محمود كه براى فتح غزنين نذر كرد غنايم را به درويشان بدهد95. حكايت چوب خوردن يوسف به دستور زليخا96. حكايت خواجه اى كه از غلامش خواست او را براى نماز بيدار كند97. گفتار بوعلى طوسى درباره ى اهل جنت و اهل دوزخ98. حكايت مردى كه از نبى اجازه ى نماز بر مصلايى گرفت1. بيان وادى طلب2. حكايت سجده نكردن ابليس بر آدم3. حكايت شبلى كه گاه مردن زنار بسته بود4. حكايت مجنون كه خاك مي بيخت تا ليلى را بيابد5. گفتار يوسف همدان درباره ى صبر6. گفتگوى شيخ ابوسعيد مهنه با پيرى روشن ضمير درباره ى صبر7. حكايت محمود و مردى خاك بيز8. حكايت مردى كه گشايش ميخواست و جواب رابعه به او1. بيان وادى عشق2. حكايت خواجه اى كه عاشق كودكى فقاع فروش شد3. حكايت مجنون كه پوست پوشيد و با گوسفندان به كوى ليلى رفت4. حكايت مفلسى كه عاشق اياز شد و گفتگوى او با محمود5. حكايت عربى كه در عجم افتاد و سر گذشت او با قلندران6. حكايت عاشقى كه قصد كشتن معشوق بيمار را كرد7. حكايت خليل الله كه جان به عزرائيل نمي داد1. بيان وادى معرفت2. حكايت مردى كه در كوه چين سنگ شد3. حكايت عاشقى كه خفته بود و معشوق بر او عيب گرفت4. حكايت پاسبانى عاشق كه هيچ نمي خفت5. گفتار عباسه درباره ى عشق و معرفت6. حكايت محمود و ديوانه ى ويرانه نشين1. بيان وادى استغنا2. حكايت مردى كه پسر جوانش به چاه افتاد3. گفتار يوسف همدان درباره ى عالم وجود4. حكايت مردى كه صورت افلاك بر تخته ى خاك ميكشيد5. گفتار پيرى مستغنى6. حكايت مگسى كه به كندو رفت و دست و پايش در عسل ماند7. حكايت شيخى خرقه پوش كه عاشق دختر سگبان شد8. حكايت مريدى كه از شيخ خواست تا نكته اى بگويد1. بيان وادى توحيد2. عقيده ى ديوانه اى درباره ى عالم3. حكايت پيرزنى كه كاغذ زرى به بوعلى داد4. راز و نياز لقمان سرخسى با پروردگار5. حكايت عاشقى كه در پى معشوق خود را در آب افكند6. حكايت محمود و اياز و حسن در روز عرض سپاه1. بيان وادى حيرت2. حكايت دختر پادشاه كه بر غلامى شيفته شد و تحير غلام پس از وصل در عالم بي خبرى3. مادرى كه بر خاك دختر مي گريست4. گفتار يك صوفى با مردى كه كليدش را گم كرده بود5. حكايت شيخ نصر آباد كه پس از چهل حج طواف آتشگاه گبران مي كرد6. نومريدى كه پير خود را به خواب ديد1. بيان وادى فقر2. گفتار معشوق طوسى (محمد) با مريدش3. گفتار عاشقى كه از بيم قيامت مي گريست4. حكايت پروانگان كه از مطلوب خود خبر مي خواستند5. گفتار مردى صوفى با كسى كه او را قفا زد6. حكايت مفلسى كه عاشق پسر پادشاه شد و بدين گناه او را محكوم به مرگ كردند7. سال پاك دينى از نورى درباره ى راه وصال1. سي مرغ در پيشگاه سيمرغ2. گفته ى مجنون كه دشنام ليلى را بر آفرين همه ى عالم ترجيح ميداد3. پاسخ پروانه به پرندگان كه او را از سوختن منع مي كردند4. حكايت خطى كه برادران يوسف هنگام فروش او دادند5. سخن عاشقى كه بر خاكستر حلاج نشست6. پادشاهى بود عالم زان او1. فى وصف حاله2. گفته ى داناى دين هنگام نزع3. پند ارسطاطاليس بر اسكندر هنگام مردن او4. صوفى كه از مردان حق سخن مي گفت و خطاب پيرى به او5. گفتار مردى راه بين هنگام مرگ6. گفته ى پاك دينى كه سي سال عمر بي خود مي گذارد7. گفتار شبلى كه پس از مردن به خواب جوانمردى آمد8. سال پيرى راهبر از روحانيانى كه نقد از هم مي ربودند9. حكايت ابوسعيد مهنه با مستى كه به در خانقاه او آمد10. پاسخ عزيزى به سالات پروردگار در روز حشر11. گفتار نظام الملك در حال نزع12. سال سليمان از مورى لنگ13. حكايت ابوسعيد مهنه با قايمى كه شوخ بر بازوى او مي آورد