معني «حيات» در آيه «قصاص» - قصاص و زندگی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قصاص و زندگی - نسخه متنی

محمدحسین مهوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

معني «حيات» در آيه «قصاص»

ممكن است در آيه مورد بحث، حيات معنوي جامعه، مقصود باشد. همچنين جامعه همانند فرد، مرگ و زندگي و حيات و موت دارد. جامعه‏اي كه فضايل اخلاقي در آن حاكم باشد، عدالت اجراء شود، حقّ محرومان ادا شود، جامعه زنده‏ايست و جامعه‏اي كه ظلم و ستم بر آن حاكم باشد، حقّ محرومان در آن ضايع گردد و از حيثيت و شرف خود در مقابل متجاوزان دفاع نكند، جامعه مرده است. حضرت علي(ع) مي‏فرمايد:

«عدالت حاكم، جامعه را زنده مي‏كند.»6

بنابراين معني آيه چنين مي‏شود: «حيات جامعه در گرو حكم قصاص فرد است». زيرا قصاص، اختصاص به اعدام ندارد بلكه تلافي هر جنايتي را شامل مي‏شود. اگر قصاص در آيه به قتل اختصاص داشته باشد مقصود اين مي‏شود كه قصاص از وقوع قتل در جامعه جلوگيري مي‏كند و به اين وسيله به جامعه، حيات مي‏بخشد و مقصود از «حيات»، زندگي مادّي است. ولي بنابراينكه قصاص، شامل هرگونه جنايتي بشود مقصود، حيات معنوي مي‏باشد. يعني جامعه‏اي كه قصاص در آن اجرا شود، جامعه‏اي زنده است. زيرا قصاص يعني هر متجاوزي براساس عدالت و به اندازه جنايت خود مجازات شود. قصاص، دفاع از حق محرومان و ضعيفان در جامعه است تا هر زورگو و قدرتمندي بداند كه تجاوز به حريم ديگران، بي‏پاسخ نمي‏ماند و به همان اندازه حريم خودش شكسته مي‏شود. قصاص يعني اينكه هيچ ثروتمندي نتواند با پشتوانه مالي ديگران را گرفتار نقص عضو يا خانواده‏اي را بي‏سرپرست كند و با پرداخت پول به زندگي ننگين خود ادامه دهد و به ريش كساني كه به آنها تجاوز كرده است بخندد، بلكه بايد بداند كه اسلام، پشتيبان ضعيفان است.

بنابراين جامعه‏اي كه حكم قصاص در آن اجرا مي‏شود، جامعه‏اي است كه حقوق محرومان در آن پايمال نمي‏شود، ضعيفان احساس امنيت و آرامش مي‏كنند، قدرتمندان و ثروتمندان نمي‏توانند به پشتوانه ثروت و قدرت خود عمدا به حريم مستضعفان تجاوز كنند و چنين جامعه‏اي زنده است.

در مقابل، جامعه‏اي كه متجاوزان به حريم ديگران، صدمه زنندگان و كساني كه خانواده‏ها را بي‏سرپرست مي‏نمايند و با پرداخت جريمه نقدي يا مدتي زنداني ـ كه آن هم در شريطي مورد عفو و با تبديل به جريمه نقدي مي‏شود ـ پرونده جنايات خود را مي‏بندند و انسانهاي شرور و فرمايه به كوچكترين بهانه‏اي به حريم ضعيفان تجاوز مي‏كنند، آسايش و امنيت را از آنان سلب مي‏كنند، چنين جامعه‏اي مرده است. اين برداشت از آيه با بيان اول قابل جمع است.

پاسخ به شبهات «قصاص»

هر چند بيان فوق در باب قصاص، اكثر شبهات و اشكالات را مرتفع مي‏سازد ولي براي توضيح بيشتر تفضيلاً به پاسخ برخي از شبهات پيرامون قصاص مي‏پردازيم:

1ـ برخي، قصاص را از سنخ احكام «منصوص‏العلّة» دانسته و مي‏گويند اگر روش ديگري تامين‏كننده حيات جامعه باشد آن روش، ترجيح دارد و بايد به آن عمل شود:

«نكته بسيار مهم در آيه شريفه در تجويز قصاص به معناي عام اين است كه حكم قصاص را مي‏توان از احكام «منصوص‏العلّة» شمرد، گرچه ملفوظا در اين قبيل احكام از «لام تعليل» استفاده مي‏شود اما مفهوما نيز مي‏توان تعليل را به دست آورد. يعي اگر در برخي از موارد هم اعدام قانوني، مجاز شمرده شده، نفس حذف فيزيكي، علّت جعل حكم نيست بلكه علت جعل حكم در تضمين حيات است. بنابراين اگر انسان به مراتبي از تكامل اخلاقي رسيد كه قصاص يعني ترميم امور و تضمين حيات فردي و جمعي به روشي ديگر و جايگزين حذف فيزيكي ميسّر بود، مرجع نيز خواهد بود...»7

پاسخ: همين عبارت كوتاه ايشان داراي اشكالات عديده‏اي است كه به مصلحت بود ايشان وارد بحث علمي و تفسيري نمي‏شد:

اولاً بر فرض اينكه بپذيريم قصاص از احكام منصوص‏العلّة است ولي لازمه منصوص‏العلّة بودن حكمي، اين نيست كه بر فرض وجود آن علت در مورد ديگري آن حكم از كار بيفتد و آن مورد جايگزين حكم اول شود. به مثالي كه نويسنده و همه فقها براي حكم «منصوص‏العلّة»، ذكر كرده‏اند، دقت كنيد. وقتي گفته مي‏شود: «الخمر حرامٌ لانه مسكر» معنا اين نيست كه اگر مسكر ديگري يافت شد، «خمر» حرام نباشد بلكه اين است كه هر چيز ديگري هم كه «مسكر» بود، حرام است و حرمت خمر نيز به جاي خود محفوظ است بنابراين بر فرض اينكه حكم قصاص، منصوص‏العلّة باشد، لازمه آن اين است كه هر چه موجب «حيات» جامعه است ـ مثل بالا بردن سطح فرهنگ آن ـ هم واجب است نه اينكه اگر چيز ديگري مايه حيات جامعه است فقط همان واجب است نه قصاص، و يا بين آن دو تخيير است.

/ 12