شركت فعال شيخ در جنبش تنباكو، از گامهاي بلند وي در مسير مبارزه با نفوذ اقتصادي بيگانگان است كه خوشبختانه تاريخ آن را با خطوط روشن ثبت كرده است.(68) نيز بايد از حمايت وي از طرحِ تأسيس «بانك ملي» در صدر مشروطه ياد كرد كه انديشة رهايي كشور از استعمار اقتصادي را تعقيب ميكرد و شيخ از آن كاملاً حمايت نموده و «دويست تومان سهام بانك را خريداري كرد».(69) در كارنامة شيخ، مدرك جالبي مربوط به سال 1306 ق يافت ميشود كه نشان از حضور ديرين وي در سنگر دفاع از استقلال سياسي، كفايت اقتصادي و كيان فرهنگيِ كشورمان دارد. مدرك مزبور حاوي شصت مورد سؤال و جواب از ميرزاست كه شيخ به تدوين و طبع آنها پرداخته است. ميرزا در پاسخ به نخستين سؤالِ (نانوشتة) اين رساله(70)، ضمن تأكيد بر عواقب سوء حمل اجناس از بلاد كفر به ايران، از توجه سائل به اين گونه مسائل و اقدامش به تهية دفع آنها كه صرفاً از سرِ غيرت ديني و خيرخواهي براي مسلمين است اظهار مسرت ميكند و با تصريح به اينكه خود همواره ملتفت و نگرانِ اين مسائل كه خرابي دين و دنياي مسلمين را دربر دارد بوده است، بر لزوم «جلوگيري از ورود كالاهاي خارجي به كشور» و «اقدام دولت به رفع احتياجات داخلي مردم از راه تشويق و حمايت عملي از سرمايه گذاري در بخش صنايع داخلي»، تأكيد ميورزد. در پايان نيز از خداوند، عزت اسلام، پيروزي مؤمنين، و قطع ريشة دشمنان را خواستار ميشود!(71)
3. طرد سلطة فرهنگي بيگانه:
شيخ، دركنار تلاش جهت رهايي كشور از استعمار سياسي و اقتصادي، به سيطرة فرهنگ و نظام فكري و حقوقيِ غرب بر كشورمان نيز حساسيت منفي داشت و ستيزش با مشروطهخواهان، عمدتاً برسر همين امر بود: «دين اسلام، اكمل اديان و اتم شرايع است و اين دين دنيا را به عدل و شورا گرفت. آيا چه افتاده است كه امروز بايد دستور عدل ما از پاريس برسد و نسخة شوراي ما از انگليس بيايد»؟!(72) به گفتة دكتر رضواني: شيخ «برخلاف آنچه كه عده اي گمان ميبرند، مخالف با مشروطه [ = تحديد سلطنت] نبود... ميفرمود: مشروطه اي كه در فرنگستان ساري و جاري است، با مشخصات خاصي كه دارد شايستة اجرا در ايران نيست. ايرانيان بايد مشروطه اي منطبق بر سُنَن ملي و مذهبي خود برقرار كنند و... شعارش اين بود: وَ عَلَيكُم بِالمَشرُوطيَّةِ الاًسلامي».(73)
ب) عدالت و حكومت قانون
محمد حرزالدين، نوري را «از چهره هاي برجسته اي» ميشمرَد كه «با حاكمان و دولتمردان مقتدرِ ستمگر ميستيزيد».(74) عدالتخانه، مهاري بود كه شيخ متناسب با امكانات و مقتضيات زمانه، براي تعديل خودكامگيها و رفع استبداد تهيه ديده بود. او خود در لوايح ايام تحصن در حضرت عبدالعظيم(ع) تصريح دارد كه انگيزهاش از برافراشتن درفش عدالتخواهي در صدر مشروطه، تغيير رژيم خودكامگي و محدود ساختن اختيارات شاه و دولت توسط نمايندگان مردم بوده است.(75) شهيد نوري، كار خلاف شرع و قانون را از هر كسي ميديد بر ميآشفت و انتقاد ميكرد، چه شاه باشد و چه مدعيان دروغين عدل و آزادي. يكي از همسايگان شيخ كه در روزهاي پرآشوب اواخر مشروطة اول با شيخ ديدار داشته، شرحي از شكايات زياد وي از اعمال خلاف قانون شاه و مشروطه چيان تندرو به دست داده است.(76) در همان ايام، شيخ نامهاي به عضدالملك نوشت و ضمن دفع اين شايعه كه وي در صددِ پناهندگي به سفارتخانههاي خارجي است! باز بر اجراي قانون و دوري از هرج و مرج در كشور تأكيد كرد: «...صريحاً عرض مينمايم كه هر كه علي التحقيق بر خلاف قانون اقدامي نمايد، مستحق مجازات است ولو خودِ داعي باشم. عماً قريب(77) معلوم ميشود كه عدالتخواه كيست و هرج و مرج خواه كيست»؟!(78)