سخنى كوتاه
كتابى كه در دست داريد, خلاصه و برگزيده اى است از تاريخ پيامبر اسلام كه ازمنابع و مخذ مهم و معتبر جمع آورى شده است .ارزش عـلمى و تاريخى كتاب تاريخ پيامبر اسلام تاليف استاد مرحوم «دكترمحمدابراهيم آيتى » مورد تاييد اساتيد بزرگ و علماى معاصر است , بويژه كوشش استاد«دكتر ابوالقاسم گرجى » در تـجـديـدنـظـر و تكميل اين اثر مهم و بجاماندنى , بر اهل تحقيق پوشيده نيست , بنابراين مى توان گـفـت بـا ايـن كه تاكنون درباره سيره نبوى كتب بسيارى تاليف و انتشار يافته , ليكن اين كتاب بـاويـژگيهايى كه به خود اختصاص داده ما را نسبت به ساير كتب مشابه كه در اين زمينه به چاپ رسـيـده تـا حـدى بـى نياز ساخته است و چون متاسفانه دسترسى به اين اثر گرانقدر براى عموم بـسـانـى فراهم نيست و اگر هم دستيابى به آن آسان باشد به سبب حجم زياد و تفصيل در كلام , مطالعات مفصل و طولانى ,بخصوص در عصر ما كه عصر شتاب و كم حوصلگى است , براى همگان مـيـسـورنـمـى بـاشـد, لـذا بـرحـسب پيشنهاد دانشمند محترم جناب حجة الاسلام والمسلمين آقاى «على اكبر الهى خراسانى » مدير عامل بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى , بنده بر آن شـدم تـا خلاصه اى از تاريخ پيامبر گرامى اسلام (ص ) را به پيروى از نثر و شيوه نگارش مؤلف مـحترم , به منظور استفاده عموم و علاقه مندان و صاحبان خرد, فراهم آورم ارشاد و راهنماييهاى ايشان , مرا يارى داد تا به لطف حضرت بارى در انجام اين مهم توفيق يابم .اين اثرى است مختصر, اما شعاعى است از انوار نبوى بر صفحه گيتى .جعفر شريعتمدارى .اجداد رسول خدا
از رسول خدا(ص ) روايت شده است كه فرمود: اذا بلغ نسبى الى عدنان فامسكوا«هرگاه نسب من بـه عـدنان رسيد از ذكر اجداد جلوتر خوددارى كنيد «1» » به اين جهت , شرح حال اجداد پيامبر اسلام (ص ) را از جد بيستم , يعنى «عدنان » شروع مى كنيم .
20 ـ عـدنـان :
پـدر عـرب عـدنـانـى است كه در تهامه , نجد و حجاز تا شارف الشام وعراق مسكن داشـتـه انـد و آنان را عرب معدى , عرب نزارى , عرب مضرى , عرب اسماعيلى , عرب شمالى , عرب مـتـعـربـه و مـسـتـعـربـه , بـنـى اسـمـاعـيـل , بـنـى مشرق , بنى قيدارمى گويند و نسبشان به اسماعيل بن ابراهيم (ع ) مى رسد «2».عدنان دو پسر داشت : «معد» و «عك » كه «بنى غافق » از «عك » پديد آمده بودند19 ـ معدبن عدنان :
«عدنان » با فرزندان خويش به سوى يمن رفت و همان جا بودتاوفات يافت او را چند پسر بـود كه معد بر همه آنان سرورى داشت مادر معد از قبيله «جرهم » بود و ده فرزند داشت و كنيه معد «ابوقضاعه » بود «3».بـه قـول ابـن اسحاق : معدبن عدنان چهارپسر به نامهاى , «نزار», «قضاعه », «قنص » و«اياد» داشت .18 ـ نـزاربـن مـعـد:
سـرور و بـزرگ فرزندان پدرش بود و درمكه جاى داشت و او راچهار پسر به نـامهاى : «مضر», «ربيعه », «انمار» و «اياد» بود دو قبيله «خشعم » و«بجيله » از انمار به وجود آمده اند و دو قبيله بزرگ ربيعه و مضر از نزار پديدارگشته اند.17 ـ مضربن نزار:
دو پسر داشت : «الياس » «4» و «عيلان » و مادرشان از قبيله «جرهم » بود از رسـول اكـرم (ص ) روايت شده است كه فرمود: «مضر و ربيعه را دشنام ندهيد, چه آن دو مسلمان بوده اند» «مضر» سرور فرزندان پدرش و مردى بخشنده ودانا بود و فرزندانش را به صلاح و پرهيزگارى نصيحت مى كرد.
16 ـ الياس بن مضر:
پس از پدر در ميان قبايل بزرگى يافت و او را «سيدالعشيرة »لقب دادند, سه پـسـر به نامهاى : «مدركه », «طابخه » و «قمعه » داشت (نامشان به ترتيب : عامر, عمرو وعمير اسـت ) و مـادرشـان «خـنـدف » و نـام اصـلى وى «ليلى » بود وقبايلى را كه نسبشان به الياس مى رسد «بنى خندف » گويند.قـبـيـلـه هـاى «بـنـى تـمـيـم », «بـنـى ضبه », «مزينه », «رباب », «خزاعه », «اسلم », ازالياس بن مضر منفصل مى شوند.15 ـ مـدركـة بـن الـيـاس :
نـامـش «عـامـر» «6» و كـنـيـه اش «ابـوالـهـذيـل » و «ابـوخـزيـمـه »بـود«مـدركـه » چـهـارفـرزنـد داشـت : «خزيمه » و «هذيل », «حارثه » و «غالب » «7».نسب قبيله «هذيل » و «عبداللّه بن مسعود» صحابى معروف به «مدركة بن الياس »مى رسد.
14 ـ خزيمة بن مدركه :
مادرش «سلمى » دختر«اسدبن ربيعة بن نزار» و به قول ابن اسحاق زنى از «بنى قضاعه » بود, بعد از پدر حكومت قبايل عرب را داشت و او راچهار پسر به نامهاى : «كنانه », «اسد», «اسده », «هون » بود.13 ـ كنانة بن خزيمه :
كنيه اش «ابومضر» و مادرش «عوانه » دختر «سعد بن قيس بن عيلان بن مـضـر» بـود از «كنانه » فضايل بى شمارى آشكار گشت و عرب او را بزرگ مى داشت فرزندانش عـبـارت بـودند از: «نضر», «مالك », «عبدمناة », «ملكان » و«حدال » قبايل «بنى ليث » و «بنى عامر» از كنانة بن خزيمه پديد آمده اند.12 ـ نضربن كنانه :
مادرش به قول يعقوبى «هاله » دختر «سويدبن غطريف » و به قول ابن اسحاق و طـبرى و ديگران «بره » دختر «مربن ادبن طابخه » بود و فرزندان وى :«مالك », «يخلد» و «صلت » و كنيه اش «ابوالصلت » بوده است .يعقوبى مى گويد: نضربن كنانه , اول كسى است كه «قريش » ناميده شد و به اين ترتيب كسى كه از فرزندان نضربن كنانه نباشد «قرشى » نيست .11 ـ مـالـك بـن نـضر:
مادر وى «عاتكه » دختر «عدوان بن عمروبن قيس بن عيلان » وفرزند وى «فهربن مالك » بود.10 ـ فهربن مالك : مادر وى «جندله » دختر «حارث بن مضاض بن عمرو جرهمى »بود و فرزندان وى : «غالب », «محارب », «حارث », «اسد» و دخترى به نام «جندله »مى باشند.9 ـ غـالـب بـن فـهـر: مـادر وى «لـيـلى » دختر «سعدبن هذيل » بود و فرزندان وى : «لؤى »و «تيم الادرم » و فرزندان تيم بن غالب , «بنوادرم بن غالب » معروف شده اند.8 ـ لـؤى بـن غـالب :
مادر وى «سلمى » دختر «كعب بن عمرو خزاعى » بود وفرزندانش عبارت بودند از: «كعب », «عامر», «سامه », «عوف » و «خزيمه ».7 ـ كعب بن لؤى :
مادر وى «ماوية » دختر «كعب بن قيس بن جسر»بود و فرزندانش عبارت بودند از: «مره », «عدى » و «هصيص » و كنيه اش «ابوهصيص »بود.كـعـب بـن لـؤى از هـمه فرزندان پدرش بزرگوارتر و ارجمندتر بود, وى اولين كسى است كه در خطبه اش «امابعد» گفت و روز جمعه را «جمعه » ناميد, زيرا پيش از آن ,عرب آن را «عروبه » مى ناميد.6 ـ مـرة بـن كعب :
مادر وى : «وحشية » دختر«شيبان بن محارب بن فهربن مالك بن نضر» است و فرزندان وى : «كلاب », «تيم »,«يقظه »,و كنيه اش «ابويقظه » مى باشد.5 ـ كـلاب بـن مـره :
مـادرش «هـنـد» دخـتـر «سـريـربـن ثـعـلـبـة بـن حـارث بـن (فـهـربن ) مالك (بن نضر)بن كنانة بن خزيمه » است و فرزندانش : «قصى بن كلاب » و «زهرة بن كلاب » ويك دختر, و كنيه اش «ابوزهره » و نامش «حكيم » است .رسـول اكرم (ص ) درباره دو فرزند «كلاب بن مره » يعنى : «قصى » و «زهره » گفت :«دوبطن خالص قريش دو پسر كلاب اند».4 ـ قـصى بن كلاب :
مادرش : «فاطمه » دختر «سعد بن سيل » است و فرزندانش :«عبدمناف », «عبدالدار», «عبدالعزى » و «عبدقصى » و دو دختر, و كنيه اش «ابوالمغيره » «8» بود.قصى بزرگ و بزرگوار شد در اين موقع دربانى و كليددارى خانه كعبه با قبيله «خزاعه » بود كه پس از «جرهميان » بر مكه غالب شده بودند و اجازه حج با قبيله «صوفه » بود.«قـصـى »زيـر بـار «صوفه » نرفت و پس از جنگى سخت بر آنان پيروز گشت و دست آنان را از اجـازه حـج كـوتـاه سـاخـت , «خزاعه » نيز حساب كار خويش كردند و از قصى كناره گرفتند و سرانجام «قصى » امور كعبه و مكه را به داورى «يعمربن عوف بن كعب كنانى » دردست گرفت و از آن روز «شداخ » ناميده شد.«قصى » مناصب را در ميان فرزندان خويش تقسيم كرد, آب دادن و سرورى را به «عبدمناف », «دارالـنـدوه » را بـه «عـبـدالـدار», پـذيرايى حاجيان را به «عبدالعزى » و دوكنار وادى را به «عبدقصى » واگذاشت «9».قريش ازنظر بزرگوارى «قصى بن كلاب » مرگ وى را مبدا تاريخ خود قرار دادند.3 ـ عـبـدمـناف بن قصى :
مادرش : «حبى » دختر «حليل خزاعى » است و فرزندانش :«هاشم », «عـبـدشـمـس », «مطلب », «نوفل », «ابوعمرو» و شش دختر كنيه اش «ابوعبدشمس » و نامش «مغيره » و او را «قمرالبطحا» مى گفتند.2 ـ هـاشـم بـن عـبـدمناف :
مادرش : «عاتكه » دختر «مرة بن هلال بن فالج » است وفرزندان وى : «عـبدالمطلب », «اسد», «ابوصيفى », «نضله » و پنج دختر, وكنيه اش :«ابونضله » و نامش : «عمرو» و معروف به «عمروالعلى » بود.نسب «بنى هاشم » عموما به «هاشم بن عبد مناف » مى رسد و مادراميرالمؤمنين (ع ) «فاطمه » دختر «اسدبن هاشم » است .1 ـ عبد المطلب بن هاشم :
مادرش : «سلمى » دختر «عمرو بن زيد بن لبيد (بن حرام )بن خداش بـن عـامـر بـن غـنم بن عدى بن نجار, تيم اللا ت بن ثعلبة بن عمرو بن خزرج » بودو فرزندانش «عـبـاس », «حـمـزه », «عبداللّه », «ابوطالب » (عبد مناف ), «زبير»,«حارث », «حجل » (غيداق ), «مقوم » (عبدالكعبه ), «ضرارابولهب » (عبدالعزى ),«قشم » وشش دختر.كنيه عبدالمطلب «ابوالحارث » و نامش «شيبة الحمد» و نام اولش «عامر» بوده است .عـبـدالـمـطلب , سرور قريش بود و رقيبى نداشت وى پس از آن كه داستان اصحاب فيل به انجام رسيد, اشعارى گفت كه يعقوبى آن را نقل كرده است «10».وفـات عبدالمطلب , در دهم ماه ربيع الاول (هشت سالگى رسول اكرم ) سال ششم عام الفيل اتفاق افـتـاد و صـدوبيست سال عمركرد «11» قبر او در «حجون » واقع شده كه به قبرستان ابوطالب معروف است .پدر رسول خدا(ص )
عـبداللّه بن عبدالمطلب , مادرش : «فاطمه » دختر «عمرو بن عائذ بن عمران بن مخزوم » است «عبداللّه » پدر رسول خدا(ص ) در بيست و پنج سالگى وفات كرد به قول مشهور, وفات وى پيش از مـيـلاد رسـول خـدا روى داد, اما يعقوبى , اين قول را خلاف اجماع گفته و به موجب روايتى از «جعفربن محمد»(ع ) وفات او را دو ماه پس از ولادت رسول خدا دانسته است «12».بـه قـول واقدى : از «عبداللّه » كنيزى به نام «ام ايمن » و پنج شتر و يك گله گوسفند وبه قول ابن اثير: شمشيرى كهن و پولى نيز به جاى ماند كه رسول خدا آنها را ارث برد «13».مادر رسول خدا (ص )
«آمـنه » دختر «وهب بن عبدمناف بن زهرة بن كلاب » كه ده سال و به قولى ده سال واندى پس از واقعه حفر زمزم و يك سال پس از آن كه «عبدالمطلب »براى آزادى «عبداللّه » از كشته شدن صـد شـتـر فـديـه داد, بـه ازدواج «عـبـداللّه » درآمد و شش سال و سه ماه پس از ولادت رسول خدا «14» , در سفرى كه فرزند خويش را به مدينه برده بود تاخويشاوندان مادرى وى او را ببينند, هنگام بازگشت به مكه در سى سالگى در «ابوا»وفات كرد.رسول خدا(ص )
مـحـمـد بـن عـبـداللّه بن عبدالمطلب (شيبة الحمد, عامر) بن هاشم (عمروالعلى ) بن عبدمناف (مـغيرة » بن قصى (زيد) بن كلاب (حكيم ) بن مرة بن كعب بن لؤى بن غالب بن فهر (قريش ) بن مالك بن نضر (قيس ) بن كنانة بن خزيمة بن مدركة (عمرو) بن الياس بن نزار (خلدان ) بن معد بن عدنان عليهم السلام .ميلاد رسول خدا(ص )
در تـاريخ ولادت رسول خدا(ص ) اختلاف است : مشهور شيعه هفدهم (ربيع الاول ,53 سال قبل از هجرت ) و مشهور اهل سنت دوازدهم ربيع الاول است و اقوال مختلف ديگر نيز بيان شده .
كـلينى دوازدهم ربيع الاول عام الفيل «15» (هنگام زوال يا بامداد) و مسعودى : هشتم ربيع الاول عام الفيل پنجاه روز پس از آمدن اصحاب فيل به مكه دانسته اند «16».كـلـيـنـى مـى نـويـسـد: مـادر رسول خدا(ص ) در ايام تشريق (يازدهم و دوازدهم وسيزدهم ماه ذى الـحـجـه ) نـزد جـمره وسطى كه در خانه عبداللّه بن عبدالمطلب واقع بودباردار شد «17»و رسول خدا در «شعب ابى طالب » در خانه محمدبن يوسف در زاويه بالاكه هنگام ورود به خانه در دست چپ واقع مى شود, از وى تولد يافت .ابـن اسحاق روايت مى كند: «آمنه » دختر «وهب » مادر رسول خدا مى گفت كه : چون به رسول خدا باردار شدم به من گفته شد: همانا تو به سرور اين امت باردار شده اى , پس هرگاه تولد يافت , بگو: اعيذه بالواحد من شر حاسد «او را از شر هر حسد برنده اى به خداى يكتا پناه مى دهم », سپس او را «مـحمد» بنام , چون رسول خدا تولد يافت , آمنه براى عبدالمطلب پيام فرستاد تا او را ببيند, عبدالمطلب آمد و او را در برگرفت و به درون كعبه برد و براى وى دست به دعا برداشت , آنگاه او را به مادرش سپرد و براى او درجستجوى دايه برآمد «18».