نقش پرستاران «زن» در جهادهاي اسلامي - الگوی پرستاری نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

الگوی پرستاری - نسخه متنی

فاطمه وثوقی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

با عرض تبريك به مناسبت فرارسيدن روز پرستار و روز تولّد اولين پرستار نمونه و بانوي قهرمان كربلا حضرت زينب كبري(س) به خدمت مردم مسلمان و شريف ايران خصوصا پرستاران بزرگوار.

مقاله حاضر به بررسي زندگي و فعاليتهاي انجام شده توسط عده اي از بانوان نامدار پرستار پرداخته و انگيزه آنها را بيان كرده و پيام آنها را به گوش خوانندگان امروز مي رساند.

با توجه به تاريخ و نقل قولها كار رسيدگي به بيماران و اسرا، بيچارگان و افراد بي سرپرست از وظايف كليسا بود.

اين نشانگر احساس مسئوليت و تعهد افراد خداپرست و انسان دوست نسبت به بندگان درمانده و دردمند خداوند مي باشد.

رسيدگي به بيماران گوياي اين است كه هر قدر دل بخدا سپرده شود، به سبب نزديكي با خداوند مهربان به بندگان نيازمند خداوند نيز ترحّم بيشتري مي نمايد.

با بررسي سرگذشت پرستاران گذشته و آثار برجاي مانده از آنان اين نكته مهم به چشم مي خورد كه همه آنها براساس يك وظيفه الهي و انساني و شفقت اقدام به چنين كاري بزرگ و طاقت فرسا كرده اند.

آنچه كه در ميان فعاليتها و ايثار و فداكاري آن بزرگواران قابل تأمل است چرخش آنان حول محور «وظيفه شناسي و مسئوليت پذيري و عدالتخواهي» آنان بوده است .

نويسنده سعي كرده بررسي مختصري از زندگي شخصي و اجتماعي پرستاران نمونه را بر اساس اولويت زماني بازگو كند. گرچه مشهور بين مردم نام «فلورانس نايتينگل» با لقب «بانوي فانوس به دست» به عنوان پرستار برجسته مي درخشد لكن قبل از ايشان پرستاران نامدار و تاريخ ساز ديگر نيز بوده اند كه ايفاء نقش كرده اند و امروز به عنوان الگو مطرح مي باشند. طبق آنچه كه نويسنده تحقيق كرده اولين پرستاران، پرستاران صدر اسلام بودند شايد قبل از آنها نيز افرادي بوده اند ولي در تاريخ مطرح نشده اند . و يا ثبت نشده است .

نقش پرستاران «زن» در جهادهاي اسلامي

ام سنان يكي از زنان دلاوري است كه مي خواست همواره در كنار رزمندگان اسلام با دشمن بجنگد.. در جريان جنگ خيبر به حضور حضرت پيامبر(ص) آمد و عرض كرد دوست دارم با شما حركت كنم تا در معالجه و مداواي مجروحان و ياري مجاهدان و حفظ وسايل آنها بكوشم و به تشنگان آب دهم . حضرت پيامبر(ص) به او اجازه داد و فرمود: با همسرم ام سلمه حركت كن.1

ام عماره يكي ديگر از بانواني است كه براي كمك به رزمندگان اسلام به جبهه جهاد رفته است . امام باقر(ع) فرمود: در جنگ احد شصت مورد زخم بر بدن علي(ع) رسيد، حضرت پيامبر(ص) دو زن بنامهاي ام سليمه و ام عطيه را مأمور مداوا و (پانسمان ) زخمهاي بدن آن حضرت كرد. آنها وقتي مشغول بستن زخمها شدند، ديدند بر اثر جراحات زياد امكان زخم بندي (پانسمان ) نيست چرا كه هر زخمي را مي بستند در كنارش زخم ديگر شكافته مي شد.

جريان را به حضرت گزارش كردند2 در نقل ديگر آمده است كه حضرت فرمود: همه زخمها را يكجا ببنديد، و چنين كردند تا زخمها بسته شد.

مفضل مي گويد: امام صادق (ع) فرمود: همراه حضرت ولي عصر(ع) سيزده نفر زن هستند. عرض كردم براي چه ؟ فرمود: اين زنان مجروحان را مداوا مي كنند و از بيماران پرستاري مي نمايند چنانكه در عصر رسول خدا(ص) چنين مي كردند.3 لازم به ذكر است كه نام اصلي (ام عماره ) نسيبه است و از زنان قهرمان صدر اسلام مي باشد او در تمام جنگهاي پيامبرخدا (ص) براي آب دادن به سپاهيان و مداواي مجروحان حضور نزديك داشت و مشهور است كه در جنگ اُحد علاوه بر پرستاري و سقائي در يك مرحله حساس دست به شمشير برده و همراه فرزندش به دفاع از اسلام و پيامبر خدا برخاست . زماني كه مسلمين پيروز شدند در اواخر جنگ عده اي از مأمورين تنگه مورد نظر براي جمع آوري غنائم محل خدمت خود را ترك گفته و دشمن از اين موقعيت بدست آمده استفاده كرده و به لشكر اسلام حمله مجدد كرد. بر اثر اين حمله غافلگيرانه دشمن عده اي از مسلمانان فرار كردند و عده اي شهيد شدند. در آن لحظه سرنوشت ساز نسيبه آن شيرزن پرستار مشك خود را كنار گذاشت و شمشير به دست گرفت و خود را سپر پيامبر خدا (ص) قرار داد. و از هرسو از حضرت دفاع مي كرد تا آنكه سيزده زخم برداشت ، يكي از زخمها كه بر شانه اش رسيده
بود، بقدري عميق بود كه تا يكسال مداوا مي كرد و تا آخر عمرش گودي زخم بر شانه اش باقي ماند. آورده اند كه يك نفر از مسلمين با سلاح خود در حال فرار بود كه حضرت به او فرمود: سپر (خود) را بينداز، او سپر خود را انداخت ، نسيبه آنرا برداشت كافري رسيد شمشيري به سويش فرود آورد او با سپر آن شمشير را رد كرد و با كمك پسرش عبدالله او را كشتند، نسيبه ديد پسرش عبدالله مي خواهد فرار كند جلوي او را گرفت ، گفت : به كجا مي گريزي ؟ آيا از خداوند و پيامبرش فرار مي كني ؟ و او را برگرداند و به جنگ ادامه داد، سواري بر عبدالله زخمي سنگين وارد آورد. نسيبه با تمام چابكي ، بي درنگ زخم فرزندش را بست و گفت: برخيز و در جنگ سستي مكن، و خود به آن سوار حمله كرد و زخمي بر پايش وارد ساخت. رسول خدا(ص) از مشاهده اين چابكي زن آنچنان خنديد كه دندانهاي آسيايش آشكار گرديد و فرمود: آفرين بر تو خوب انتقام گرفتي.

در آن جنگ فرزندش عبدالله شهيد شد ولي نسيبه همچنان با تيراندازي و شمشير از جان حضرت پيامبر(ص) دفاع مي كرد، به حدّي فداكاري كرد كه حضرت فرمود: مقام نسيبه از فلان و فلان بهتر است . (شايد منظور حضرت سردمداران نفاق بودند كه در جنگ احد فرار كردند.)4

/ 5