آيينه زهرا عليها‏السلام به مناسبت پنجم جمادي‏الاولي سالروز ولادت زينب كبري عليها‏السلام - آیینه زهرا (س) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آیینه زهرا (س) - نسخه متنی

احمد زمانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید




آيينه زهرا عليها‏السلام به مناسبت پنجم جمادي‏الاولي سالروز ولادت زينب كبري عليها‏السلام

نويسنده: احمد زماني

پنجم جمادي الاولي سال پنجم و يا ششم هجرت، پرثمرترين ميوه شجاعت و بردباري، عفت و پاكدامني در مدينه منوره ظاهر گشت.1 او مظهر عواطف و احساسات پاك و ثمره وجودي دو درياي مواج و خروشان نبوت و امامت گشت و بيت علوي را نورانيتي ديگر بخشيد و سومين اثر زيباي «مرج البحرين يلتقيان2» شد. به طوري كه به انسانهاي شرافتمند جهان، افتخار ديگري دارد. قدومش بر همگان مبارك و راهش پر رهرو باد.

بابش عليِ عالي و مامش زهراست خواهي كه شوي با خبر از رتبه او

زينب درّ گرانبهاي نبوي و علوي است. لحظه‏اي كه پا به عرصه وجود گذاشت، جهت جلوه بيشتر درخشش روحاني وجوديش در برابر همه ستمگريها و تاريكيهاي تاريخ نسبت به معنويات، پنج تن آل‏عبا دست به تربيت و پرورش وي يازيدند و او را مورد توجه قرار دادند، از اين رو زينب بعد از مادرش، مظهر وجودي پيامبر، علي، فاطمه، حسن و حسين گرديد، و به حق وي را زينب يعني زينت پدر ناميدند.

نامگذاري

عقيله بني‏هاشم آنگاه كه پا به عرصه وجود گذاشت و در منزل وحي در كنار پنج تن قرار گرفت. مادرش فاطمه اطهر عليها‏السلام رو به شوهرش علي بن ابي‏طالب عليه‏السلام كرد و از او خواست تا نام زيبايي را برايش انتخاب كند. آن حضرت فرمود: «در اين امر مهم، بر پيامبر خدا پيشي نخواهم گرفت. بايد مقداري تحمل كنيم تا آن وجود نازنين از سفر برگردد». چون رسول خدا از سفر بازگشت، آن دو نامگذاري اولين فرزند دختر خويش را بر عهده آن حضرت گذاشتند. آن بزرگوار كمي تأمل نمود، در آن هنگام جبرئيل نازل شد و سلام و درود حضرت حق را بر وي ابلاغ كرد و سپس گفت: «نام اين نوزاد را زينب بگذار، زيرا خداوند اين نام را برگزيد و آن را انتخاب كرد». بعد هم پيش‏گوييهايي را نسبت به حوادث و قضاياي آينده آن سلاله پاك بيان داشت.3

زينب عليها‏السلام ، دختر اميرالمؤمين، را زينب كبري ناميده‏اند تا از ديگر زينب‏ها، همچون زينب بنت محمّد، جدا گردد و نيز او را صديقه صغري گفته‏اند تا از مادرش صديقه كبري عليها‏السلام جدا گردد.

القاب زينب

عظمت و قدرت روحي دختر اميرالمؤمنين در ميدان‏هاي مختلف سبب گرديد كه او همچون استوانه محكمي باشد كه بخش سنگيني از بار امامت و زعامت پدر و دو برادرش را بر دوش كشد. محدثان و مورخان براي آن حضرت القاب گوناگوني را ذكر كرده‏اند كه هر كدام نشانگر قوت موضعگيري آن بانوي بزرگوار در برابر حوادث و رويدادهاي مختلف است، همانند تحمل رحلت پيامبر گرامي اسلام، شهادت صديقه طاهره در دوران خردسالي، شهادت اميرالمؤمنان در محراب كوفه، تحمل شهادت امام مجتبي و از همه بالاتر واقعه پرحماسه و خونين كربلا كه در كمتر از نصف روز شاهد به خون غلطيدن امام زمان خويش، حسين بن علي بن ابي‏طالب، گرديد و همراه او نزديك به 17 نفر از نزديكترين افرادش، همچون فرزند و فرزندان برادر و يا خواهر بودند. برخي از القاب زيباي آن بانوي مكرّمه در روايات مستند آمده و برخي هم برخواسته از صفات عاليه و فضايل بيشمار آن حضرت است.

زينب كبري از نگاه اهل سنت

دانشمندان و نويسندگان و جامعه اهل سنت زينب كبري را عزيز و گرامي مي‏دارند و با تمام وجود در برابر شخصيت آن حضرت كرنش مي‏نمايند و اعتقاد دروني خويش و خضوع و خشوع خود را بر زبان و قلم اظهار مي‏كنند. از تاريخ درخشان و سراسر شورآفرين زندگي اين بانوي سترگ و قهرمان، نزديك به 1352 سال مي‏گذرد و طبق پژوهشي كه انجام گرفته بيش از يكصد و هفتاد كتاب مستقل4 و صدها مقاله نوشته شده است. اساس اين امر دو مطلب ذيل مي‏تواند باشد:

اول: زينب كبري تربيت يافته بيت رسالت و نبوت و آيينه تمام‏نماي عفت فاطمي و اصالت محمدي و شجاعت علوي است. او دختر اميرمؤمنان و خليفه رسول خداست و نواده پيامبر بوده، رسول گرامي اسلام او را تكريم نموده و بر او ارج نهاده، سخن و كلام او را مي‏شنيده و بر آن تحليل داشته است. در روايات آمده: آخرين روزهاي عمر پيامبر كه زينب كبري حدود 5 سال داشت خدمت آن حضرت آمد. عرض كرد: «جد بزرگوار ديشب در عالم خواب ديدم كه تندباد سياهي همه جا را فرا گرفت به طوري كه همه جا تاريك شد و آن باد تند مرا نيز جابجا نمود. خود را به درخت تنومندي رساندم و پناهنده شدم. فاصله‏اي نشد كه آن درخت نيز از جا كنده شد و بر زمين افتاد. من به يكي از شاخه‏هاي قوي آن درخت متمسك شدم كه او هم قطع گرديد. دوباره شاخه قوي ديگري را گرفتم كه آن تندباد او را هم شكست. از خواب بيدار شدم». رسول خدا سخنان زينب را شنيد و اشك‏هاي مباركش جاري شد. بعد فرمود: آنچه را در خواب ديده‏اي واقعيتي است كه آن را توضيح مي‏دهم. سپس فرمود: «آن درخت بزرگي را كه بدان تكيه كرده بودي، جد توست و بعد هم شاخه قوي بزرگ مادرت، فاطمه زهرا، است و شاخه بزرگ ديگر پدرت، علي بن ابي‏طالب، است و دو شاخه بعد از آن حسن و حسين مي‏باشد.

زينب كبري تربيت يافته بيت رسالت و نبوت و آيينه تمام‏نماي عفت فاطمي و اصالت محمدي و شجاعت علوي است.

با فقدان من و اينان دنيا را ظلمت و ستم فرا خواهد گرفت (و بعد از شهادت فرزندم حسين) عزا و ماتم و حزن همه را فرا خواهد گرفت.»5

تحليل پيامبر خدا بر رؤياي زينب كبري نواده خويش و متأثر گشتن به هنگام استماع سخنان دختري پنج ساله چيزي جز عزت نهادن و گرامي داشتن آن كريمه نخواهد بود.

دوم: شخصيت ذاتي زينب كبري از بدو تولد تا لحظه رحلت عامل ديگري بوده كه زندگي سراسر افتخار اين بانو را از ديگر بانوان جدا ساخته است و در همه فراز و نشيب‏ها فطرت خداشناسي و اوصاف رحماني در وجودش تبلور يافته است و از اين رو در صبر و مقاومت، پاكدامني و عفاف، پشتكار و ايمان، زهد و پارسايي و ... زبانزد خاص و عام گرديده است. اينك از باب ذكر نمونه سخنان بعضي از شخصيت‏هاي اهل قلم جامعه اهل سنت را مي‏آوريم:

الف) جلال‏الدين سيوطي در رساله «زينبيه» خويش مي‏نويسد: «زينب در زمان جدش رسول خدا پا به عرصه جهان گشود و در دامن وي پرورش يافت. او هوشمندي توانا و دورانديش و داراي قلبي پرقوت و پرصلابت بود». سپس مي‏افزايد: حسن بن علي هشت
سال قبل از رحلت پيامبر خدا و حسين بن علي هفت سال قبل از آن و زينب كبري نيز پنج سال قبل از رحلت آن بزرگوار به دنيا آمده‏اند، پس زينب پنج سال از عمر خويش را در كنار پيامبر خدا گذرانده و تربيت يافته است».

ب) شيخ عزالدين معروف به ابن اثير جزري مي‏نويسد: «زينب دختر علي بن ابي‏طالب، مادرش فاطمه دختر رسول خدا بود. او در زمان پيامبر خدا بدنيا آمد و مقداري از زندگي آن حضرت را درك نمود. زينب تنها خانم متفكر و دانشمندي بود كه از قوت فكر بالايي برخوردار بود. پدرش وي را به ازدواج عبداللّه‏ بن جعفر درآورد خداوند به وي فرزنداني عنايت كرد كه نام آنان علي، عون اكبر، عباس، محمد و ام‏كلثوم بوده است. او در واقعه كربلا همراه برادرش حسين بن علي بود. بعد از شهادتش بهمراه قافله روانه شام گشت و در برابر يزيد بن معاويه خطبه‏اي شيوا و پرمعني ايراد كرد كه در كتابهاي تاريخي ذكر شده. ايراد آن خطبه درايت و عقل و انديشه و قدرت بالاي قلبي وي را مي‏رساند.»6

ج) استاد محمد فريد وجدي: «زينب، دختر علي بن ابي‏طالب، از جمله زنان بافضيلت و بزرگواري است كه دورانديشي و فكر با عظمتي داشت. او همراه برادرش حسين بن علي در واقعه كربلا حضور داشت به امر يزيد بن معاويه آن خانم را به همراه ديگر اسراء به شام و شهرهاي مختلف بردند كه در شام زينب كبري در برابر يزيد خطبه‏اي غراء خواند.»7

د) محمد غالب شافعي مصري: او كه از نويسندگان مقتدر مصري است در مجله «الاسلام» سال اول شماره 27 علاقه و عشق خود را به زينب چنين مي‏نگارد:

«يكي از بزرگترين زنان اهل بيت از نظر حسب و نسب و از بهترين بانوان طاهره كه داراي روحي بزرگ و مقام تقوي و آيينه سر تا پا نماي رسالت و ولايت بوده، حضرت سيده زينب دختر علي بن ابي‏طالب مي‏باشد كه به نحو كامل او را تربيت كرده بودند و از پستان علم و دانش خاندان نبوت سيراب گشته بود. به حدي كه در فصاحت و بلاغت يكي از آيات بزرگ الهي گرديد و در حلم و كرم و بينايي و بصيرت و تدبير كارها در ميان خاندان بني‏هاشم و بلكه عرب مشهور شد و ميان جمال و جلال و سيرت و صورت و اخلاق و فضيلت را جمع كرده بود. شبها در حال عبادت و روزها را روزه داشت و به تقوي و پرهيزگاري معروف بود.»8




  • تو گويي كه زهرا بود در نماز
    به راز و نياز و به سوز و گداز



  • به راز و نياز و به سوز و گداز
    به راز و نياز و به سوز و گداز




1 ـ رياحين الشريعة، ج3، ص33؛ زينب كبري در پنجم جمادي الاولي سال پنجم يا ششم هجرت به دنيا آمد، بعضي ولادت آن حضرت را اوائل شعبان سال پنجم هجرت و بعضي ماه رمضان و يا اواخر ربيع‏الثاني همان سال دانسته‏اند. (كه به طور معمول مرجح خاصي براي اقوال فوق وجود ندارد).

2 ـ تفسير نورالثقلين، الهويزي، ج5، ص191، ح17؛ مناقب، ابن‏آشوب، ج3، ص319.

3 ـ زينب الكبري، علامه جعفر نقدي، ص17 ـ 16.

4 ـ فاطمة الزهراء بهجة قلب المصطفي، ج2، ص636ـ637.

5 ـ مجله آيينه پژوهش، سال سوم (1371)، شماره‏هاي 15 ـ 14، ص160 ـ 154.

6 ـ زينب الكبري، علامه جعفر نقدي، ص19 ـ 18.

7 ـ اسدالغابة في معرفة الصحابة، ابن اثير، ج7، شماره 6961.

8 ـ دائرة معارف القرن العشرين، ج4، ص796 ـ 795.

/ 1