درس صبر و استقامت در مکتب زینب علیها السلام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

درس صبر و استقامت در مکتب زینب علیها السلام - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

درس صبر و استقامت در مكتب زينب عليها السلام

تقوى - صادقى

طليعه سخن

در پنجم جمادى الاولى سال پنجم يا ششم هجرت (1) خانه نبوت با بى‏قرارى تمام در انتظار مولودى بود كه تا چند لحظه ديگر پاى به اين جهان مى‏نهاد . پس از آن كه لحظه فرخنده فرا رسيد، خبر مسرت بخش آن منتشر شد و عطر خوش اين ولادت كوچه‏هاى مدينه را فراگرفت . رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله پس از تبريك و تهنيت، نام او را «زينب‏» گذاشت تا به اين وسيله خاطره دختر مرحومه‏اش «زينب‏» را كه كمى قبل از ولادت اين كودك، جهان را بدرود گفته بود زنده نگاه دارد . او بعدها در كسب فضايل و مناقب و كمالات انسانى زبان زد عام و خاص گشت; به حدى كه براى او بيش از 60 لقب ذكر شده است . برخى از اين القاب عبارتند از: نائبة الزهراء، مليكة النساء، سيدة العقايل، فصيحة، بليغة، كاملة، عابدة، فاضلة، عارفة، صابرة، و عظيمة بلواها . (2)

مرحوم شيخ محمد حسين اصفهانى معروف به كمپانى در سروده‏هاى معروف خود به فضائل و القاب آن بانوى بزرگ اشاره كرده است كه براى اختصار به ذكر برخى از ابيات آن اكتفا مى‏كنيم:




  • ما ورثته من نبى الرحمة
    ثباتها تنبئ عن ثباته
    جوامع العلم اصول الحكمة
    لها من الصبر على المصائب
    ما جل ان يعد فى العجائب (3)



  • سر ابيها فى علو الهمة
    كان فيها كل مكرماته
    والصبر فى الشدائد الملمة
    ما جل ان يعد فى العجائب (3)
    ما جل ان يعد فى العجائب (3)



«او جوامع علم و اصول حكمت را از پيامبر رحمت‏به ارث برده است . در بلند مرتبه بودن همت و صبر در سختيهاى خسته كننده و طاقت فرسا سر پدرش بود . (يعنى اوصاف پدرش در او نهان بود).

استقامت و ثبات زينب از استقامت و ثبات پدرش خبر مى‏دهد، گويا در وجود او تمام كرامتها [و صفات پسنديده] حضرت على عليه السلام وجود دارد . در صبر و شكيبايى بر مصيبتها آن چنان بود كه نزديك است از عجائب شمرده شود .»

آن بانوى بزرگ كه در دوران زندگى خود با حوادث و مصائب بزرگى مواجه شده بود، در نيمه رجب سال 62 هجرى در سن 56 سالگى با كوله‏بارى از غم و اندوه، دنياى فانى را وداع گفت و به ديار حق شتافت . (4)

از آن جا كه شخصيت‏حضرت زينب عليها السلام با واژه صبر و استقامت در برابر مصائب و سختيها قرين است‏به حدى كه او را «ام المصائب‏» و «ام العزائم‏» ناميده‏اند، از اينرو برآنيم تا در اين مقال، مختصرى پيرامون موضوع «صبر و استقامت‏» مطالبى را بيان كرده و سپس با ذكر نمونه هايى از صبر و استقامت آن بانوى بزرگ، اين بحث را به پايان رسانيم .

آثار صبر بر مصيبت

صبر و استقامت در برابر سختيها، يكى از مهمترين اصول اخلاقى اسلام است . در روايات به سه نوع صبر اشاره شده است; صبر بر مصيبت، صبر در مقابل معصيت و صبر در مقام عبادت و بندگى . از آنجا كه در اين مقاله از صبر بر مصيبتها و سختيها سخن مى‏گوئيم، در اينجا برخى از آثار صبر بر مصائب را بيان مى‏كنيم .

1 . رمز پيروزى

خداوند متعال مى‏فرمايد: «وجعلنا منهم ائمة يهدون بامرنا لما صبروا وكانوا بآياتنا يوقنون‏» (5) ; «و از آنها امامان و پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما [مردم را] هدايت مى‏كردند، بخاطر اين كه شكيبايى نمودند و به آيات ما يقين داشتند .»

در صدر اسلام مسلمانان با سختيهاى فراوانى دست‏به گريبان بودند و از سوى مشركين مورد آزار و اذيت واقع مى‏شدند و عده‏اى از آنان كه طاقت تحمل اين سختيها را نداشتند، عنان صبر و شكيبايى را از كف مى‏دادند . در اين آيه خداوند متعال خطاب به پيامبر و مسلمانان سرگذشت قوم بنى اسرائيل را بازگو مى‏نمايد تا هم آنان را تسلى و دلدارى دهد و به صبر و شكيبايى و پايدارى دعوت نمايد و هم بشارتى باشد كه اگر صبر و پايدارى را پيشه كنند بر مشركان پيروز خواهند شد; چنان كه قوم بنى اسرائيل كه از طرف كفار و مشركين مورد آزار و اذيت واقع مى‏شدند پس از تحمل سختيها و مقاومت در برابر دشمنان، به پيروزى رسيدند و خداوند مقام امامت و پيشوايى بر مردم را به گروهى از آنان عطا فرمود .

پس در آيه مورد بحث دو چيز به عنوان رمز پيروزى بيان شده است: يكى ايمان و يقين به آيات الهى و ديگرى صبر و استقامت و شكيبايى .

در حديثى از امام صادق عليه السلام نقل شده كه فرمودند: «فمن صبر واحتسب لم يخرج من الدنيا حتى يقر الله له عينا فى اعدائه مع ما يدخر له فى الآخرة; (6) كسى كه شكيبايى كند و آن را به حساب خدا بگذارد، از دنيا بيرون نمى‏رود تا خداوند چشمش را با شكست دشمنانش روشن كند، علاوه بر پاداشهايى كه براى آخرت او ذخيره خواهد كرد .»

2 . پاداش اخروى

هنگامى كه مسلمانان براى هجرت، با مشكلات و مصايب فراوانى روبرو بودند، اين آيه نازل شد: «انما يوفى الصابرون اجرهم بغير حساب‏» (7) ; «همانا صابران اجر و پاداش خود را بى‏حساب دريافت مى‏دارند .» در اين آيه تعبير به «يوفى‏» كه از ماده «وفى‏» و به معناى اعطاى كامل است، از يك سو، و تعبير به «بغير حساب‏» از سوى ديگر نشان مى‏دهد كه صابران و استقامت پيشگان برترين اجر و پاداش را در پيشگاه خداوند دارند . شاهد اين سخن حديث معروفى است كه امام صادق عليه السلام از رسول الله صلى الله عليه و آله نقل فرموده‏اند: «اذا نشرت الدواوين ونصبت الموازين لم ينصب لاهل البلاء ميزان ولم ينشر لهم ديوان; (8) هنگامى كه نامه‏هاى اعمال گشوده مى‏شود و ترازوهاى عدالت پروردگار نصب مى‏گردد، براى كسانى كه گرفتار بلاها [و حوادث سخت] شده‏اند نه ميزان سنجشى نصب مى‏شود و نه نامه عملى گشوده خواهد شد .» پس اين آيه را تلاوت كردند: «انما يوفى الصابرون اجرهم بغير حساب‏» .

3 . سربلندى در آزمايش الهى

همه مردم از انبيا گرفته تا ديگران طبق قانون الهى مورد آزمايش قرار مى‏گيرند تا بتوانند استعدادهاى خود را شكوفا سازند و قله‏هاى سر به فلك كشيده سعادت را در نوردند . از اينرو انسانها به طرق مختلف مانند: ترس، گرسنگى، زيان مالى و جانى، مورد آزمايش و امتحان قرار مى‏گيرند و بديهى است كه هر كس بتواند از اين آزمايشهاى الهى سربلند خارج شود به سعادت نائل گرديده است . «صبر و استقامت‏» مى‏تواند به عنوان يك سلاح كارآمد و اثر بخش در اين مسير سخت و دشوار انسان را يارى رساند و مسير تكامل و خوشبختى را برايش هموار سازد .

خداوند متعال مى‏فرمايد: «ولنبلونكم بشى‏ء من الخوف والجوع ونقص من الاموال والانفس والثمرات وبشر الصابرين الذين اذا اصابتهم مصيبة قالوا انا لله وانا اليه راجعون اولئك عليهم صلوات من ربهم ورحمة واولئك هم المهتدون‏» ; (9) «قطعا همه شما را با چيزى از ترس، گرسنگى، زيان مالى و جانى و كمبود ميوه‏ها آزمايش مى‏كنيم و بشارت ده به استقامت كنندگان، آنهايى كه هرگاه مصيبتى به آنها رسد مى‏گويند: ما از آن خدا هستيم و به سوى او باز مى‏گرديم . اينها همانها هستند كه الطاف و رحمت‏خدا شامل حالشان شده و آنها هدايت‏يافتگان‏اند .»

بلا براى اولياء

از سنتهاى الهى فرستادن بلا و سختى براى اولياء و انبياء است و با استناد به روايات مى‏توان گفت كه هرچقدر ايمان شخص بيشتر شود، غالبا سختى و مرارت بيشترى بر او وارد مى‏شود . در اين باره روايات زيادى وارد شده; تا جايى كه در متون روايى يك باب با عنوان «شدة ابتلاء المؤمن‏» قرار داده شده است . براى نمونه از امام صادق عليه السلام نقل شده است: «انما المؤمن بمنزلة كفة الميزان كلما زيد فى ايمانه زيد فى بلاءه; (10) همانا شخص مؤمن به منزله كفه ترازو است كه هرچقدر ايمان او بيشتر شود، بلا و مصيبت او بيشتر مى‏شود .»

تاريخ نيز گواه گويايى بر اين مطلب است و مى‏بينيم كه اولياء الهى از جمله زينب كبرى عليها السلام و پدر بزرگوار و مادر مطهره‏اش و برادران عظيم الشان ايشان چگونه با انواع مصيبتها و سختيها روبرو بوده‏اند و همواره در برابر طوفان حوادث صبر و شكيبايى نموده‏اند .

حال ممكن است اين سؤال به ذهن خطور كند كه چرا خداوند براى اولياء خود مانند پيامبران الهى و اوصياى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و امامان معصوم و زهراى مرضيه عليها السلام و زينب كبرى عليها السلام و ... - كه از مقربين درگاهش هستند - سختى و بلا نازل مى‏كند و حال آنكه انسانهاى بد در ناز و نعمت‏به سر مى‏برند .

پاسخ اين است كه نه نعمتهاى ظاهرى و نه سختيها، هيچكدام معيار خوبى و بدى نيستند . آنچه مهم است نحوه برخورد انسان با اين حوادث است كه اگر انسان با عكس العمل خوب با اين امور به سعادت برسد اين حوادث براى او خوب است و اگر به شقاوت برسد براى او بد است . شهيد بزرگوار مطهرى در اين باره مى‏گويد: «نه فقر بدبختى مطلق است و نه ثروت خوشبختى مطلق، چه بسا فقرهايى كه موجب تربيت و تكميل انسانها گرديده و چه بسا ثروتهايى كه مايه بدبختى و نكبت قرار گرفته است، ... سلامت و بيمارى، عزت و ذلت و ساير مصائب طبيعى نيز مشمول همين قانون است . نعمتها و همچنين شدائد و بلاها هم موهبت است; زيرا از هر يك از آنها مى‏توان بهره‏برداريهاى عالى كرد . و نيز ممكن است‏بلا و بدبختى شمرده شوند; زيرا ممكن است هر يك از آنها مايه بيچارگى و تنزل گردند . (11) »

آثار و فوائد بلاها

حوادثى كه به ظاهر بلا و سختى هستند، در باطن آثار و فوائدى دارند و اولياء الهى نه تنها به بلا راضى هستند و نداى «رضى برضاءك‏» سرمى دهند بلكه اصلا بلا را بلا نمى‏دانند و به ديده زيبايى و جمال به آن مى‏نگرند; چنان كه حضرت زينب عليها السلام پس از تحمل سختيها و مصائب بسيارى كه بر او و خاندانش وارد شده بود، فرمودند: «ما رايت الا جميلا; (12) من جز زيبايى چيزى نديدم .» از اينرو مناسب است در اين مقال، برخى از فوائد بلا را برشماريم تا بتوانيم با تاسى به بانوى شجاع اسلام حضرت زينب عليها السلام زيباييهاى نهفته در بلاها را دريابيم و مجذوب زيبايى مطلق خداوند متعال شويم .

1 . زنگ بيدارباش

از آنجا كه ممكن است دنيا و زينتهاى ظاهرى آن انسان را بفريبد و به خود مشغول سازد و از ياد و طاعت‏خداوند دور نمايد، خداوند با فرستادن بلا و سختى زمينه بيدارى از غفلت را براى انسان فراهم مى‏سازد تا اين بلاها زيباييها و ظواهر فريبنده دنيا را در كام او تلخ سازد و به سوى حق معطوف دارد .

روزى مسلمانان با خشكسالى و كمى آب مواجه شده بودند و حضرت على عليه السلام براى اداى نماز باران بيرون آمدند، در راه به همراهان فرمودند: «ان الله يبتلى عباده عند الاعمال السيئة بنقص الثمرات وحبس البركات واغلاق خزائن الخيرات ليتوب تائب ويقلع مقلع ويتذكر متذكر; (13) خداوند هنگامى كه بندگانش اعمال بد انجام مى‏دهند آنان را به نقص و كمبود ميوه‏ها و حبس نمودن بركات و بستن گنجينه‏هاى خوبيها، آزمايش مى‏كند تا توبه كننده‏اى توبه كند و به دور كننده‏اى [گناه را از خود] دور سازد و پند گيرنده‏اى پند گيرد .»

2 . پاك كننده گناهان

برخى مؤمنين در پاره‏اى از اوقات دچار لغزش مى‏شوند و مرتكب معصيت مى‏گردند . خداوند - كه نسبت‏به مؤمنين رؤوف و رحيم است - با فرو فرستادن بلا و سختى زمينه پاك شدن آنان از گناه را فراهم مى‏كند و حساب آنان را به روز قيامت واگذار نمى‏نمايد . اميرمؤمنان على عليه السلام مى‏فرمايد: «الحمد لله الذى جعل تمحيص ذنوب شيعتنا فى الدنيا بمحنتهم لتسلم بها طاعاتهم ويستحقوا عليها ثوابها; (14) حمد و سپاس خدايى را كه پاك كردن گناهان پيروان ما را در دنيا به سختيهاى آنها قرار داده تا طاعات آنها سالم بماند و در آخرت بر آن طاعات، استحقاق پاداش پيدا كنند .»

3 . مادر خوشبختيها

بلاها و سختيها بوجود آورنده سعادت و خوشبختى براى انسانها هستند و در شكم گرفتاريها و مصيبتها، نيكبختى و سعادت نهفته است; چنان كه خداوند مى‏فرمايد: «فان مع العسر يسرا ان مع العسر يسرا» ; (15) «پس حتما با سختى، آسايشى است . حتما با سختى، آسايشى است .»

اين يكى از قوانين عالم است كه تا سنگ معدن ذوب نشود و گرماى طاقت فرسا نبيند هيچ گاه طلاى ناب نخواهد شد و تا چاقو صيقل نبيند تيز و بران نخواهد شد . در انسان نيز اين قانون جارى است و خداوند مى‏فرمايد: «لقد خلقنا الانسان فى كبد» ; (16) «همانا انسان را در رنج و سختى آفريديم .»

مرحوم استاد مطهرى در تفسير اين آيه مى‏فرمايد: «آدمى بايد مشقتها تحمل كند و سختيها بكشد تا هستى لايق خود را بيابد، تضاد و كشمكش، شلاق تكامل است، موجودات زنده با اين شلاق راه خود را به سوى كمال مى‏پيمايند . (17)

اميرمؤمنان عليه السلام در نامه‏اى به عثمان بن حنيف فرماندار خويش در بصره، او را از اين كه در مجلس اشراف - كه بى‏نوايان در آن نبودند - شركت كرده بود توبيخ مى‏كند و زندگى ساده خود را شرح مى‏دهد، آن گاه مى‏فرمايد: «الا وان الشجرة البرية اصلب عودا والرواتع الخضرة ارق جلودا والنباتات البدوية اقوى وقودا وابطا خمودا; (18) آگاه باشيد! درختان بيابانى چوبشان سخت‏تر و درختان كنار جويبار پوستشان نازك‏تر است . درختان بيابانى [كه به وسيله باران سيراب مى‏شوند] آتش چوبشان شعله ورتر و پردوام‏تر است .»

به همين دليل اولياء الهى كه بيشتر محبوب خدايند بيشتر در معرض بلا و گرفتارى واقع مى‏شوند، چنان كه امام صادق عليه السلام مى‏فرمايد: «ان الله اذا احب عبدا غته بالبلاء غتا; (19) خداوند زمانى كه بنده‏اى را دوست‏بدارد او را در درياى شدائد غوطه‏ور مى‏سازد .»




  • تا نبيند رنج و سختى مرد، كى گردد تمام
    تا نيايد باد و باران گل كجا بويا شود



  • تا نيايد باد و باران گل كجا بويا شود
    تا نيايد باد و باران گل كجا بويا شود



پايدارى و شجاعت زينب از نگاه ديگران

با ورق زدن صفحات تاريخ درمى‏يابيم كه حضرت زينب عليها السلام از همان اوان كودكى با رنج و سختى آشنا بود و در برابر هر مصيبت و رنجى كه براى او پيش مى‏آمد با صبر و شكيبايى مثال زدنى ايستادگى مى‏نمود و راه رضاى خدا را در پيش مى‏گرفت . اين امر سبب شده بود كه آن بانوى بزرگ الگوى پايدارى و شجاعت‏شناخته شود و لذا دانشمندان بزرگ اسلامى اعم از شيعه و اهل سنت در كتب خود زبان به تحسين گشوده‏اند و با الفاظ و عبارات مختلف از آن حضرت تجليل نموده‏اند .

براى نمونه ابن اثير از مورخين بزرگ اهل سنت مى‏گويد: «وكانت زينب امراة عاقلة لبيبة جزلة ... وهو يدل على عقل وقوة جنان; (20) زينب زنى بود عاقل و خردمند و با زكاوت ... و اين (يعنى كلام حضرت زينب در مجلس يزيد) برعقل و قوت قلب [و پايدارى او] دلالت مى‏كند .»

همچنين جلال الدين سيوطى از مفسرين اهل سنت مى‏گويد: «وكانت لبيبة جذلة عاقلة لها قوة جنان; (21) زينب بانويى خردمند و عاقل بود و از قوت قلب [و مقاومت] برخوردار بود .»

و نيز علامه مامقانى از علماى شيعه در مورد آن بانوى بزرگ مى‏گويد: «وهى فى الصبر والثبات وحيدة; او در صبر و پايدارى يكتا و بى‏همتا بود .»

مصائب زينب از زبان پيامبر صلى الله عليه و آله و على عليه السلام

قدامة بن زائده از پدرش نقل مى‏كند كه امام سجاد عليه السلام به من فرمود: اى زائده! شنيده‏ام به زيارت امام حسين عليه السلام مى‏روى؟ چگونه به زيارت او مى‏روى و حال آنكه مقام و منزلتى نزد سلطان خود دارى; سلطانى كه محبت ما را تحمل نمى‏كند . عرض كردم: به خدا قسم چنين نمى‏كنم مگر به خاطر خدا و رسولش و از هيچ غضبى (از ناحيه سلطان) نمى‏ترسم . سپس امام عليه السلام خبرى را برايم نقل فرمود كه: وقتى در كربلا ياران امام شهيد شدند و براى اسيرى روانه كوفه مى‏شديم، به اجساد شهيدان كه دفن نشده بودند نگاه مى‏كردم و اين برايم سخت‏بود تا جايى كه نزديك بود جان از بدنم جدا شود، زينب عليها السلام آمد و گفت: «مالى اراك تجود بنفسك يا بقية جدى و ابى واخوتى; چه شده است كه مى‏بينم مى‏خواهى بذل جان كنى، اى باقيمانده جد و پدر و برادرانم؟» گفتم: چگونه ناراحت نباشم و حال آنكه پدر و برادران و عمو و پسر عمو و اهلم به خونهايشان آغشته شده‏اند و برهنه هستند و كفن نشده‏اند و مدفون نمى‏گردند؟

زينب گفت: «لا يجز عنك ما ترى فوالله ان ذلك لعهد من رسول الله الى جدك و ابيك و عمك; آنچه مى‏بينى تو را غمگين نكند، به خدا قسم كه اين عهدى است از فرستاده خدا به جدت و پدرت و عمويت .»

گفتم: اين عهد چيست و اين خبر كدام است؟ حضرت زينب عليها السلام فرمود: ام ايمن (22) برايم نقل فرمود: روزى رسول خدا به منزل فاطمه آمد، من براى او غذايى تهيه كردم و على عليه السلام نيز يك طبق خرما آورد . من ظرفى از شير و حلوا براى ايشان آوردم و پيامبر صلى الله عليه و آله، على عليه السلام، فاطمة عليها السلام و حسن و حسين عليهما السلام از آن غذا خوردند و از آن شير نوشيدند و از خرما تناول كردند، ... سپس به على عليه السلام و فاطمه عليها السلام و حسن و حسين عليهما السلام نگاهى كردند، ما دانستيم كه از روى سرور و شادمانى است ... سپس به سجده افتادند و صداى گريه ايشان بلند شد و اشكهايشان همچون باران جارى بود ... على عليه السلام و فاطمه عليها السلام از پيامبر پرسيدند: چرا گريه مى‏كنيد؟ خداوند چشمانتان را گريان نبيند، از اين حالت‏شما قلب ما جريحه‏دار شد .

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: جبرئيل بر من فرود آمد و گفت: اى محمد! همانا برادرت پس از تو مغلوب واقع مى‏شود و مورد حمله دشمنان قرار مى‏گيرد و شهيد مى‏شود و بدترين خلق، او را خواهد كشت ... و ان سبطك هذا - و اوما بيده الى الحسين - مقتول فى عصابة من ذريتك واهل بيتك واخيار من امتك بضفة الفرات فى ارض يدعى كربلا; و بدرستى كه نوه تو - اشاره فرمود به حسين - در بين گروهى از ذريه و اهلبيت و خوبان امت تو در كنار فرات كشته خواهد شد، در زمينى كه كربلا نام دارد .» پس پيامبر فرمود: «اين بود آنچه مرا به گريه انداخت و محزون ساخت .»

زينب فرمود: وقتى ابن ملجم - لعنة الله عليه - بر پدرم ضربه زد و اثر شهادت را در چهره او ديدم، به او عرض كردم كه ام ايمن برايم اين گونه نقل كرده، دوست دارم از شما آن را بشنوم، پدرم فرمود: يا بنية الحديث كما حدثتك ام ايمن; دخترم اين خبر همان گونه است كه‏ام ايمن برايت نقل كرده است . «كانى بك وببنات اهلك سبايا بهذا البلد اذلاء خاشعين تخافون ان يتخطفكم الناس فصبرا صبرا; گويا تو و دختران اهل تو را در اين سرزمين اسير مى‏بينم با حالتى ذلت‏بار و ترسان، در حالى كه مى‏ترسيد مردم شما را به سرعت از بين ببرند، بر شما باد صبر كردن . (23) »

اشاره‏اى به مصائب زينب عليها السلام

آن بانوى عظيم الشان - كه به واقع زينت پدر و گل خوشبوى ولايت‏بود - در مقام و منزلت و فضائل اخلاقى چنان بود كه او را عقيله بنى هاشم نام نهادند . او على رغم چنين مقام و منزلتى و على رغم تمام سفارشات و وصاياى رسول گرامى اسلام در مورد اهل بيت عليهم السلام آماج بيشترين نامهربانيها قرار گرفت و با صبر و بردبارى و استقامت‏بى‏نظير، چشمهاى جهانيان را خيره كرد .

اگرچه برشمردن تمام مصائب زينب كبرى عليها السلام و درك عمق فجايعى كه در طول دوران زندگى بر ايشان وارد شد از طاقت ما خارج است، ولى با بيان پاره‏اى از آنها ام المصائب بودن ايشان را از دور به نظاره مى‏نشينيم، اميد است كه بتوانيم در اين دانشگاه انسان ساز، درسهاى آموزنده اخلاقى را فراگيريم و با عمل به آنها به تهذيب و تزكيه نفس خويش بپردازيم .




  • آب دريا را اگر نتوان كشيد
    هم به قدر تشنگى بايد چشيد



  • هم به قدر تشنگى بايد چشيد
    هم به قدر تشنگى بايد چشيد



يكى از نويسندگان خوش ذوق فهرستى از برخى مصائب آن بانوى گرانقدر تهيه كرده و بيش از چهل مصيبت‏براى ايشان بيان نموده است (24) كه در اين نوشتار در چند مرحله به برخى از آنها اشاره مى‏كنيم .

الف) دوران پدر و مادر

دوران كودكى زينب عليها السلام كه گمان مى‏رفت‏بهترين دوران زندگى او باشد، با رنجها و تلخيهاى بسيارى همراه بود . از طرفى با فراق بزرگترين انسان تاريخ; پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله ديگر نمى‏توانست آغوش گرم ايشان را كه آرامش بخش روح و روان او بود احساس كند، و از طرف ديگر لحظه به لحظه با درد و رنجهاى مادر مهربانش همراه بود; رنجهايى كه تاريخ بشريت را تيره و تار نمود و لكه ننگى بر پيشانى مسببان آن تا ابديت‏باقى گذاشت و دل انديشمندان را جريحه‏دار نمود .

آن گل خوشبوى زهرا عليها السلام از غم و اندوه مادر، غمگين مى‏گشت و مى‏گريست . در آن هنگام كه شدت ضربه درب خانه توسط مهاجمان، پهلوى صديقه طاهره را شكست، گويى پهلوى زينب بود كه مى‏شكند، وقتى ضربه تازيانه دست مادرش را مجروح ساخت، گويى كه تازيانه‏اى بر قلب نازنين زينب وارد شده است، اين حوادث و مصائب هميشه در ذهن آن دختر كوچك باقى بود و بر سينه پرعاطفه او سنگينى مى‏كرد، ولى اين پايان كار نبود و رنجها و سختيها يكى پس از ديگرى خود را نمايان مى‏ساخت تا اين كه مصيبت‏سخت و طاقت فرساى شهادت مادر چون كوهى از مصائب در برابر او پديدار گشت .

آن بانوى عزيز پس از شهادت مادر شاهد درد و رنج و تنهايى پدر بود كه از فرط تنهايى و بى‏كسى سر بر چاه مى‏گذارد و نداى مظلوميت‏خود را به چاه مى‏گويد تا شايد او نداى حق على عليه السلام را بشنود . در اين ميان شهادت پدر مظلومش بدست‏يكى از شقى‏ترين انسانهاى عالم، مصيبت‏بزرگ ديگرى بود كه به هيچ وجه برايش قابل جبران نبود . چرا كه ديگر زينب هيچ ياور و پناهى نداشت و غريب و تنها شده بود . اين حوادث، زينب كبرى را همچون پولادى كه در ميان شعله‏هاى آتش آبديده مى‏شود، مقاوم‏تر و استوارتر مى‏ساخت .

ب) دوران امام حسن عليه السلام

بعد از شهادت پدر و شروع دوران خلافت‏برادرش امام حسن مجتبى عليه السلام مصائب زينب باز هم ادامه داشت . براى او چقدر سخت‏بود كه ببيند مردمان سست ايمان بر بلنداى منابر، پدر مهربانش را كه يار و ياور و وصى و خليفه بر حق رسول الله بود، دشنام مى‏دهند . از طرف ديگر غريبى و بى‏كسى برادر و بى‏ثباتى ياران بى‏وفاى او، دل زينب را به درد مى‏آورد . اين سختيها زمانى به اوج خود رسيد كه خبر مسموم شدن برادرش امام حسن عليه السلام به او رسيد و انبوهى از غم و اندوه را بر قلب او وارد ساخت، و از اين سخت‏تر براى زينب عليها السلام زمانى بود كه شاهد تيرباران شدن بدن مطهر برادرش به هنگام تدفين بود . (25) با اين حوادث مظلوميت اهل بيت رسول الله صلى الله عليه و آله و خاندان اميرمؤمنان على عليه السلام و فرزندان فاطمه زهرا عليها السلام بيش از پيش هويدا مى‏شد .

در حادثه كربلا، زينب عليها السلام سختيهايى را كه پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله از قبل بيان فرموده بود، مشاهده مى‏نمود . در اين هنگام حضرت زينب عليها السلام تلخ‏ترين روز عمر خود را در پيش داشت; روزى كه در وصف آن گفته شده «لا يوم كيومك يا ابا عبدالله; هيچ روزى مانند روز تو نيست اى ابا عبدالله .» روزى كه زينب عليها السلام شاهد تشنگى و عطش زنان و اطفال، شهادت فرزندان، برادر و فرزندان برادر بود و در نهايت وقتى برادرش آماده ميدان رزم شد، گويى تمام عالم بر سر او خراب شد و هنگامى كه اسب بى‏صاحب ابا عبدالله به خيمه‏گاه برگشت، زينب مصيبت زده‏ترين زن تاريخ گشت .

در حاليكه غم از دست دادن عزيزترين افراد قلب نازنين زينب عليها السلام را مى‏آزرد، سفر طولانى و طاقت فرساى اسارت از كربلا تا كوفه و از كوفه تا شام آغاز شد و با توجه به بيمارى امام سجاد عليه السلام قافله سالارى اين كاروان غم زده و مصيبت ديده، به عهده زينب بود . اين سفر با وقايع تلخى از جمله: نشان دادن سرهاى بريده شهدا بر سر نيزه‏ها، بى‏تابى كودكان يتيم و ماتم زده و خسته، بيمارى امام سجاد عليه السلام كه با حالتى بسيار اسف‏بار و دلخراش به همراه كاروان در حركت‏بود، هتك حرمت‏حرم رسول خدا، شادمانى مردم كوفه و خارجى خواندن خاندان پيامبر اسلام و صدها فجايع و مصيبت ديگر، مصيبتهايى كه يكى از آنها براى از پا درآوردن هر انسان كافى است; اما زينب كبرى عليها السلام همچون كوهى سترگ و استوار، با خطبه‏هاى آتشين خود در كوفه و شام وظيفه افشاگرى ظلم بنى اميه را به خوبى انجام داد و نهضت‏حسينى را به جهانيان عرضه كرد .

به راستى كه انسان با شدت بلايا و مصائب زينب عليها السلام، ترديدى در عظمت و بزرگى مقام ايشان پيدا نمى‏كند و سخن پدر گراميش على عليه السلام به ذهن تداعى مى‏كند كه فرمود: «ان اشد الناس بلاء النبيون ثم الوصيون ثم الامثل فالامثل; شديدترين بلاها و مصائب بر پيامبران وارد مى‏شود، سپس به اوصياء و بعد به شبيه‏ترين افراد به آنها .» (26)

به اميد آنكه با الگوگيرى از صبر و استقامت زينب كبرى عليها السلام، جامعه اسلامى ما در شرايط سخت و دشوار كنونى، راه صبر و استقامت پيش گيرد و در كوران حوادث و اوج امتحانهاى الهى از مسير دين و پيروى از خط ولايت و رهبرى اهلبيت و اوصياى آنان خارج نشود .

1) فاطمة الزهراء بهجة قلب المصطفى، احمد الرحمانى الهمدانى، نشر مرضية، ص‏634 .

2) زينب كبرى عقيله بنى هاشم، حسن الهى، مؤسسه فرهنگى آفرينه، ص‏62 - 63 .

3) همان، ص‏64 - 67 .

4) اخبار الزينبات، يحيى بن الحسن بن جعفر، ص‏122 .

5) سجده/24 .

6) اصول كافى، كلينى، دارالاضواء، ج‏2، ص‏72 .

7) زمر/10 .

8) مجمع البيان، ذيل آيه فوق .

9) بقره/155 - 157 .

10) بحارالانوار، مجلسى، مؤسسة الوفاء، ج‏67، ص‏210 .

11) مجموعه آثار، مرتضى مطهرى، صدرا، ج‏1، ص‏183 - 184 .

12) بحارالانوار، مجلسى، همان، ج‏45، ص‏116و اللهوف على قتلى الطفوف، ابن طاووس، دارالاسوة، ص‏201 .

13) نهج البلاغه، خطبه 141 .

14) بحارالانوار، همان، ج‏67، ص‏232 .

15) انشراح/5 و 6 .

16) بلد/4 .

17) مجموعه آثار، مرتضى مطهرى، صدرا، ج‏1، ص‏176 .

18) نهج البلاغه، نامه 45 .

19) اصول كافى، كلينى، دارالاضواء، ج‏2، ص‏252 و بحارالانوار، مجلسى، مؤسسة الوفاء، ج‏67، ص‏207 .

20) اسد الغابة، ابن اثير، دارالمعرفة، ج‏5، ص‏300 و الاصابة، ابن حجر عسقلانى، دارالجيل، ج‏7، ص‏684 .

21) فاطمة الزهراء بهجة المصطفى، احمد الرحمانى الهمدانى، همان، ص‏640 .

22) وى خادمه پيامبر گرامى اسلام بود و جزء اولين كسانى است كه به نداى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله پاسخ گفت و مسلمان شد و پس از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله همراه حضرت فاطمه عليها السلام بود و در ماجراى فدك كه ابوبكر از حضرت فاطمه شاهد خواست، ام ايمن به نفع آن حضرت شهادت داد ولى ابوبكر على رغم اعتراف به اينكه او از اهل بهشت است، شهادتش را نپذيرفت .

ر . ك به شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، اسماعيليان، ج‏13، ص‏272 و ج‏16، ص‏214 .

23) بحارالانوار، مجلسى، مؤسسة الوفاء، ج‏45، ص‏179 - 183 و كامل الزيارات، ابن قولويه، مكتبة الصدوق، باب 88، ص‏277 - 278 .

24) زينب كبرى، عقيله بنى هاشم، حسن الهى، مؤسسه فرهنگى آفرينه، ص‏70 - 73 .

25) مناقب آل ابى طالب، ابن شهرآشوب، مطبعة الحيدرية، ج‏4، ص‏204، و بحارالانوار، مجلسى، همان، ج‏44، ص‏157 .

26) بحارالانوار، مجلسى، همان، ج‏67، ص‏222 .

/ 1